کار به جایی رسیده بود که حتی ابن سینا و خوارزمی و بیرونی را هم داشتند مصادره میکردند و میگفتند اینان عرب اند، حال آنکه هیچ کدامشان نه در شهری عربی زاده شده بودند و نه در آن درگذشته بودند. همین ابن سینای بزرگ در آن سوی جغرافیای اسلامی، یعنی بخارا، به دنیا آمد و در یکی از ایرانیترین شهرها، یعنی همدان (هگمتانه)، درگذشت، که امروز افتخار میزبانی اش را داریم.
این مصادره کنندگان یک دلیل میآورند و آن اینکه این بزرگان آثارشان را به عربی نوشته اند. اینان یا نمیدانند و یا خودشان را به نادانی میزنند که زبان عربی در روزگارانی زبان علم و زبان جهان اسلام بود و، ازاین رو، به ناگزیر، این بزرگان فارسی زبان برخی آثارشان را به عربی نوشتند.
شگفت که در همان دوران برخی حتی زبان فارسی را کوچک میشمردند و عربی نویسی را نشانه فضل میدانستند، چنان که درباره ابوالعباس اسفراینی، وزیر خراسانی ایران دوست، نوشته اند.
میگویند ازجمله کارهای ابوالعباس اسفراینی ــ که از دولت مردان دوران سامانی و غزنوی در سده چهارم بوده ــ این بود که فرمان داد دفاتر دیوانی و مکاتبات دولتی را، که پیش از او به عربی مینوشتند، به فارسی بنویسند. اما عُتبی، نویسنده «تاریخ یمینی» (به عربی)، و هم عصر اسفراینی، توجه او به ادب فارسی به عنوان زبان رسمی دیوانی را ناشی از بی مایگی وزیر در ادب عرب دانسته است. بااین حال، دانشمندانی، چون ابن سینا و بیرونی، درکنار آثار عربی شان، به فارسی هم نوشتند و ضمنا با نوواژههای خود خدمتی بزرگ به زبان مادری شان کردند.
خوشبختانه، در همین قرن چهارم آثار فراوانی را میتوان یافت که به زبان فارسی نوشته شده اند، مانند «مقدمه شاهنامه ابومنصوری»، «عجایب البُلدان» و «گرشاسپ نامه» از ابوالمؤید بلخی (متأسفانه، از دو اثر اخیر فقط نامی باقی است)، «ترجمه تفسیر طبری» و «تاریخ بلعمی».
فارسی حتی به آثار علوم مختلف هم راه یافته بود، چنان که میتوان به «التفهیم لأوائل صناعة التنجیم» بیرونی در اخترشناسی، «هدایة المتعلمین فی الطب» ربیع بن احمد اخوینی بخاری (اواخر قرن چهارم هجری) در پزشکی، ترجمه و شرح «حی بن یقظان»، اثر فلسفی ابن سینا، به قلم یکی از معاصران او (نیمه نخست قرن پنجم هجری)، و «مفتاح المعاملات» محمدبن ایوب طبری (قرن پنجم هجری) در ریاضی اشاره کرد.
در این میان، بایست از دو اثر برجسته ابن سینا، یعنی «رگ شناسی» یا «رساله در نبض» در طب و «دانشنامه علائی» در فلسفه و علوم عقلی، هم یاد کرد. این دانشنامه اولین کتاب در این حوزه است که به فارسی نوشته شده است و شروع شکوفایی نثر علمی فارسی را به آن دانسته اند؛ حتی ــ فراتر از این ــ گفته اند که نویسندگان بعدی بسیاری از لغات ابن سینا را اقتباس کرده و به کار برده اند؛ از آن جمله اند واژههای «استوارداشتن» (باورکردن)، «اندریافتن» (ادراک)، «این جهانی» (دنیوی)، «بسودنی» (ملموس)، «بوییدنی» (مشموم)، «پذیرایی» (قابلیت)، «تبش» (حرارت، اضطراب)، «چرایی» (علت)، «چشیدنی» (مَذوق)، «دم زدن» (تنفس)، «روان» (نفس)، «روینده» (نبات)، «شناختن» (معرفت)، «مایه» (ماده)، «میانجی» (واسطه)، «نیستی» (عدم)، «هست» (موجود).
زنده یاد دکتر محمد معین، در مقالهای با عنوان «واژگان فارسی ابن سینا و تأثیر آنها در ادبیات»، مینویسد: «لغات و اصطلاحات علمی عربی تا زمان ابن سینا استقرار نداشت و هرکس به سلیقه خود ــ رسا یا نارساــ کلماتی را استعمال میکرد؛ ولی از زمان شیخ اصطلاحات استقرار یافت و هرچه را او در کتب خود به کار برد برای اخلاف به منزله لغت و اصطلاح رسمی شد و حکم لغات موضوعه را یافت. برخی از این اصطلاحات از پیشینیان است که شیخ با انتخاب و استعمال آنها موجب رواج آن کلمات گردید و برخی دیگر ساخته خود اوست.»
ایشان در ادامه همین مقاله، با تکیه به «دانشنامه علائی» و «رگ شناسی»، لغات فارسی یا مرکب از فارسی و عربی ابن سینا را در چند بخش تقسیم میکند:
۱- لغات معمول در زبان فارسی که پیش از ابن سینا هم متداول بوده اند، مانند «آبی»، «آتشی»، «پدری»، «درشتی»، «روشنایی»، «سردی».
۲- معادلهای لغات علمی و فلسفی که ابوریحان و ابن سینا، هردو، آورده اند، مانند «چهارسو» (مربع، مستطیل)، «دیداری» (مرئی)، «شمار» (عدد).
۳- لغات و ترکیباتی که نخستین بار در آثار ابن سینا میبینیم، ازقبیلِ «به خویشتن ایستادن»، «بهره»، «پذیرش»، «بی گسستگی»، «پیونددار»، «ترکیب پذیرنده»، «جزوی شناس»، «جنبش پذیر»، «جهت گر»، «خانه گر»، «دوچندانی»، «علم زیرین»، «علم سپس طبیعت»، «علم فرهنگ»، «علم میانگین»، «مانندگی جستن»، «مایگی»، «معشوق مانی»، «هرآینگی بودن»، «هست آمدن».