هانیه فیاض
خبرنگار شهرآرا محله
بانوان زیادی در اطراف ما حضور دارند که شاید بینام و نشان باشند اما همانند مردان بسیار تلاش میکنند. در مقابل سختیها و مشکلات روزگار میایستند تا لقمه نانی حلال برای خود و خانوادههایشان بهدست بیاورند و در زیر چرخ زندگی کمر خم نمیکنند. زنانی که با صبر و استقامتشان خم به ابرو نمیآورند و مردانه در مقابل مشکلات مقاومت میکنند. زنانی که گرمی و سردی روزگار را چشیدهاند و معنای زندگی را با جان و دل لمس کردهاند و با ارادههای آهنین و دستانی پرصلابت و امیدهایی راسخ و چشمانی پرنور سعی در آبادانی و توسعه کشورمان دارند. یکی از این بانوان آرزو ناصرینیا، کارآفرینی است که با تأثیر از دورههای متعدد فنی و حرفهای و با هدف اشتغالزایی قدمهای زیادی برداشته است و دغدغه توانمندسازی زنان را دارد. این بانوی جوان سالهاست که با تدریس در محله راهنمایی برای هدف و دغدغهاش بسترسازی میکند و از جمله کارآفرینانی است که اگر کارآفرینی را در هر معنایی تعریف کنیم، او واجد آن است. گفتوگوی ما با این بانوی خوشصحبت که در هنرهای گوناگون تبحر دارد را در این گزارش میخوانید.
مردم سناباد خونگرم هستند
آرزو ناصرینیا که به گفته خودش تنها مخراجکار شرق کشور است، سال1357 در محله سناباد مشهد به دنیا آمده است. او فرزند ارشد خانواده است و 3برادر دارد. سالهای کودکی، نوجوانی و بخشی از جوانی خود را در سناباد سپری کرده و معتقد است که هیچجا مثل سناباد نمیشود. او درباره محله سناباد میگوید:
« این محله مردمانی خونگرم و مهربان دارد، بهطوریکه اگر گاهی برایمان مشکلی پیش میآمد، با روی باز به ما کمک میکردند. پدرم مدت 8سال با سرطان دستوپنجه نرم کرد و در این مدت همسایهها ما را تنها نگذاشتند و آنقدر دوستانه با ما برخورد کردند که احساس خوبی داشتیم. سناباد دارای خانوادههای اصیلی است و بافت مذهبی قویای دارد. حضور بیشتر خانودهها در این محله دارای قدمت بسیار زیادی است و تقریبا بهدلیل بومیبودن در این محله، همه یکدیگر را میشناسند و چنانچه به یکدیگر اعتماد کنند، فضای خوبی را برای همیاری و همدلی با شما ایجاد میکنند.»
ناصرینیا درباره خانوادهاش بیان میکند:« پدرم طراح دکوراسیون داخلی توانمندی بود که اجرای طرح هتل فرید، پاساژ جواد و... را انجام داد. مادرم هم خیاط ماهری است که از هشتسالگی خیاطی میکرده است. پدر و مادرم در کنار یکدیگر سالهای زیادی چرخ زندگی را چرخاندند تا اینکه پدرم به تومور مغزی مبتلا شد و سختیهای زیادی کشید. پس از او مادرم همیشه همراهم بود.»
او به تشریح سوابق کاریاش میپردازد و بیان میکند: «من با فعالیت در حرفه بیمه، فعالیتم را آغاز کردم. حدود 17سال پیش، پس از گذراندن دورههای بیمهگر بیمههای بازرگانی و مدیریت بازرگانی بینالملل که از طرف فنیوحرفهای و جهانگردی برگزار شد، وارد یکی از دفاتر بیمه شدم و شروع به کار کردم. سپس با حضور در فنیوحرفهای، دورههای قلمزنی درجهیک را گذراندم و همانجا بود که با زهرا روحداد آشنا شدم و نزد او، دوره جواهرسازی را آموزش دیده و به کمک او فعالیت خود را در کارگاه آغاز کردم.»
من میتوانم!
این بانوی توانمند به یکی از شیرینترین و سختترین خاطرات زندگیاش اشاره میکند و میگوید: «به یاد دارم برای گذراندن دوره مخراجکاری باید نزد استاد علی ابراهیمی میرفتم. مخراجکاری یا جواهرنشانی یا نگینکاری یعنی قراردادن قطعه سنگی در داخل فلز و اینکار چسباندن سنگ نیست بلکه نوعی از سوارکاری سنگهاست. استاد ابراهیمی 40سال مخراجکار بود و تبحر فراوانی داشت اما هنرجوی بانو را نمیپذیرفت. نزدیک به بیستبار پیش او رفتم اما بیفایده بود. حتی برای اینکار نذر کردم و درنهایت جواب گرفتم و مدت 7سال برای استاد شاگردی کردم. در این مدت نزد استاد طوری استعدادم را نشان دادم که از همان ماه نخست، کارهای مشتریهایش را به من سپرد. او اعتمادبهنفس را به من برگرداند و ثابت کرد که من میتوانم!»
او ادامه میدهد:« پس از اتمام دوره در آزمون فنی وحرفهای شرکت کردم و خوشبختانه با نمرات خوبی قبول شدم و توانستم مدرک جواهرنشانی را بگیرم. پس از آن دورههای پداگوژی را گذراندم. این دورهها طوری است که به فرد این توانایی را میدهد تا پس از اتمام دوره، مربیگری تمام رشتههای فنی و حرفهای را کسب کند. در حال حاضر من نیز این کارت مهارتی مربیگری را دارم و از هر رشتهای که مدرک میگیرم به آن اضافه میشود و مجوز مربیگری آن رشته را به دست میآورم. اکنون در حوزههای جواهرسازی، مخراجی، تراش سنگ، فروشندگی جواهرات و قلمزنی درجه یک مدارک مرتبط دارم و تدریس میکنم. همچنین در حوزههای هنری دیگری مانند گلیمبافی، طراحی فرش، قالیبافی و... مدارک مرتبط را کسب کردهام. حدود 8سال است که از سازمان میراث فرهنگی مجوز و پروانه کار را دریافت کردهام و بهطور مستقل بیمه کارفرمایی دارم و در حال حاضر در دو شیفت صبح و عصر در آموزشگاه جواهرسازی فعالیت میکنم.»
ناصرینیا درباره نحوه ورودش به این حرفه توضیح میدهد:« ما چون در رَسته جواهرسازی فعالیت میکردیم برای دریافت کارهایمان نزد استاد مخراجکار میرفتیم. گاهی بهدلیل اینکه سرشان شلوغ بود، وقت نداشتند و کارهای ما عقب میافتاد. یک روز با خودم فکر کردم که چرا مخراجکاری را خودم انجام ندهم؟ مگر من چه چیزی از آقایان کمتر دارم؟ وقتی موضوع را با همکارم درمیان گذاشتم، او هم استقبال کرد و بنابراین تصمیم گرفتیم خودمان بهطور جدی وارد این حوزه کاری شویم.»
از او میخواهیم کمی درباره حرفه مخراجکاری برایمان توضیح دهد و او میگوید:« مخراجکاری اصلیترین مرحله نهایی ساخت زیورآلاتی است که از تلفیق سنگ و فلز ساخته میشوند. نحوه قرارگرفتن سنگ یا نگین روی زیورآلات و فلزات را مخراجکاری میگویند. در واقع مخراجکاری، یکی از مراحل اساسی و نهایی ساخت زیورآلات جواهرنشان است که دقت و ظرافت در اجرای این مرحله، تأثیر بسزایی در کیفیت و قیمت نهایی جواهر خواهد داشت. مخراجکاری مربوط به روستای پیوهژن در حوالی نیشابور است. افرادی که آنجا سکونت دارند، همگی ظرافتکار هستند، یعنی حتی قالی جواهرنشان را ترمیم میکنند. در رشتههای جواهرسازی هم باید ظریفکار و مسلط بر شناسایی طرحهای مرتبط بود. در مخراجکاری سنگها بسته به نوع پایه طراحیشده، به شکلهای مختلفی نصب میشوند. از مهمترین روشهای آن نشاندن سنگ یا گوهر به صورت ریلی، قلمزنی، کاسهای و چنگی است که برای سنگهای ریز کاربرد دارند. برای سنگهای درشت نیز روشهایی چون ریلی، چنگی و دیوارهای بهکار برده میشود. بهدلیل حفظ زیبایی و آثار طبیعی سنگ و دیگر عناصر بهکار رفته در ساخت جواهرات و زیورآلات، معمولا استفاده از چسب و دیگر مواد شیمیایی که امکان از بینرفتن در اثر مرور زمان را دارند، مقدور نیست. به همین دلیل است که هنگام مخراجکاری پایههای نگهدارنده سنگ بهگونهای باید برای محکم نگهداشتن آن تنظیم شود که آسیبی به سنگ نرساند.»او ابراز میکند:« این شغل پروسههای مختلفی دارد، قلمزنی، دورگیری کار، جانمایی نگین و... از جمله آنهاست و بهطور کلی تمام روند کارشدن نگین روی پایه کار را مخراجکار انجام میدهد. حتی گاهی اصلاح کار جواهرساز را هم خودمان انجام میدهیم به دلیل اینکه دورههای جواهرسازی و امور مرتبط با آن را هم گذراندهام. به نظر من یک مربی باید آنقدر توانمند باشد که به تمام حوزههای مربوط به کارش اشراف داشته باشد. بهعنوان مثال ممکن است کسی که نگین را تراشیده است، نتوانسته باشد آن کاری را که من برای سوارکردن روی پایه نیاز دارم، درست کرده باشد و من باید بتوانم آن را مطابق میل و نیاز خودم شکل دهم و اگر اطراف کارم به لحاظ جواهرسازی ایرادی داشته باشد، آن را برطرف کنم. این امر سبب میشود که دیگر نیازی نباشد کارم را برای اصلاح نزد کسی بفرستم. من حتی دورههای آبکاری جواهرات را پیش استاد ابراهیمی گذراندم و میدانم که وقتی کارم تمام میشود میتوانم با یک آبکاری مناسب آن را تحویل مشتری بدهم و این موضوع سرعت تحویل کارم را افزایش میدهد.»این بانوی هنرمند با اشاره به سختیهای این حرفه میافزاید:« شغل جواهرنشانی ظرافتهای خاص خود را دارد که شاید کمی کار را با مشکل روبهرو کند. کمی فشار محکم روی سنگ ممکن است پریدگی یا ترکخوردگی ایجاد کند، یا بر اثر استفاده نادرست از ابزار، روی پایههای نگهدارنده خط و خش ایجاد شود. مخراجکاری زمانی حساستر میشود که به جای انگشتر، بخواهیم روی زیورآلات ظریفتری چون گوشواره و گردنبند سنگهای زینتی بسیار ریز و ظریف را جایگذاری کنیم.»
دوست دارم مکانیک شوم
او به نقطه عطف زندگی خود اشاره میکند و میگوید:« اتفاقی در زندگی من رُخ داد که احساس کردم بهعنوان یک زن توانایی اداره آن را ندارم. از طرفی هر وقت به بازار میرفتم میشنیدم که همه میگفتند: «کار جواهرسازی، مردانه است.» با خود گفتم چرا اینکار را بانوان نمیتوانند انجام دهند؟ من برای بانوان که دارای ظرافتهای خاصی هستند، کار را میسازم و آن مردی که کار را آماده میکند شاید از احساسات زنانه خیلی به دور باشد و نتواند درک کند. بنابراین تصمیم گرفتم خیلی محکم و قوی قدم بردارم و به همه آقایان ثابت کنم که یک زن با تمام چیزهای زیبایی که در وجودش دارد، میتواند در اینکار موفق باشد. برای نخستینبار که وارد کارگاه استادم شدم، با محیطی روبهرو بودم که حدود 30مرد در آن مشغول به کار بودند. نگاهشان به من طوری بود که احساس میکردم میدانند که موفق نخواهم شد و روزی از اینکار دست میکشم زیرا اوایل کارم با قلم کار میکردم و تمام دستهایم آبله زده و زخمی شده بود. گاهی آنقدر دستهایم درد میکرد که شبها از دردشان خوابم نمیبرد اما من کم نیاوردم
و ادامه دادم و طوری قوی برخورد کردم که بیشتر کسانی که با ما ارتباط شغلی داشتند، تلاش میکردند اداره کارگاهشان را به من بسپارند. من مثل یک مرد گام برداشتم و به همه نشان دادم که یک زن میتواند!»
این مربی مخراجکار درباره دلیل فعالیت حرفهای خود در زمینه جواهرنشانی ابراز میکند: « همانطور که اشاره کردم به خیلی از حوزههای هنری واقف هستم اما دلیل اینکه مخراجکاری را انتخاب کردم، این است که ارتباط برقرارکردن با مس، نقره و فلزات خیلی سخت است و من بهدلیل اینکه در میان 3برادر و 7دایی رشد کردهام، به کارهای سخت و مردانه خیلی علاقه داشته و دارم، حتی بهعنوان یک دختر هیچوقت عروسک هم نداشتم. دوست داشتم کاری را که میگویند برای یک زن امکانپذیر نیست انجام دهم تا ثابت کنم که میتوانم. بزرگترین و تنها آرزویم این است که دوره مکانیکی خودرو را بگذرانم و مکانیک شوم زیرا خیلی برایم جذاب است. اعتقاد دارم که وقتی خودروم خراب میشود چرا باید به مکانیک مراجعه کنم و نتوانم خودم آن را تعمیر کنم. زمانی یکی از شرکتهای تولید خودرو دورههای آموزشی برگزار کرد که من متأسفانه دیر متوجه شدم اما اکنون در حال پیگیری دوره بعدی آن هستم.»
او در بیان ارائه ایده به مشتریان خود توضیح میدهد:
« گاهی اوقات مشتری اصلا در جریان کار نیست که چه کاری نیاز است انجام شود. مشتری تصویر نمونه کار را به ما نشان میدهد و ما برایش توضیح میدهیم که بهتر است آن را چگونه بسازیم که زیباتر شود یا مقاومت خوبی داشته باشد. به او پیشنهاد میدهیم که اگر فلان طیف رنگی در کنار هم قرار بگیرد چطور میشود یا برای این پایه چه نوع نگینی مناسب است؟ کدام سنگها انرژی بهتری را منتقل میکنند و راهنماییهایی از این قبیل به او ارائه میدهیم.»
راهنمایی، محلهای بهروز است
ناصرینیا بیان میکند: «برای بهروزرسانی ایدههایم به سایتهای معتبر و صفحات خارجی اینستاگرام مراجعه میکنم که دائم در حال دنبالکردن نمونهکارهای آنان هستم. همچنین کتابهای مرتبط در این حوزه را هم مطالعه میکنم. کتابی درباره مخراجکاری نوشته آقای علیمردانی، بُرادههای خورشید مختص جواهرسازی یا کتابی درباره طیف سنگها را تاکنون مطالعه کردهام و سعی میکنم در مباحثی که تدریس میکنم از این منابع استفاده کنم. خوشبختانه هنرجویانم که از نقاط مختلف شهر به این آموزشگاه میآیند، از درسهای ارائه شده استقبال میکنند. بهویژه اینکه آموزشگاه در نقطه خوبی از مشهد واقع شده است و دارای دو شیفت مجزای بانوان و آقایان است که من مجوز تدریس در هر دو نوبت را دارم. محله راهنمایی هم مانند سناباد بافت تقریبا قدیمی دارد و افرادی که در آن ساکن هستند، به لحاظ رفاهی آرامشخاطر بیشتری دارند و امروزی هستند. شاید تعدادی از خانوادههای قدیم از این محله نقل مکان کرده باشند اما به نظر من آن تعداد اصیل دیگر بهخوبی توانستهاند خودشان را با شرایط موجود وفق بدهند و بهروز شوند. بهطورکلی محله راهنمایی، محلهای آرام و بهروز است که شرایط محیطی آن توانسته است افراد خلاقی را پرورش دهد.»
او درباره دورههای آموزشی مخراجکاری توضیح میدهد:« این دورهها به لحاظ فنیحرفهای شامل گذراندن 200ساعت آموزش است که از نظر من چنانچه هنرجو در طول این مدت به مهارت کافی نرسیده باشد، باید ساعات آموزشی بیشتری را سپری کند و سپس با تسلط کامل وارد بازار کار شود. تعداد هنرجویان هم در هر دوره بین 5 تا 10نفر هستند. هنرجو دوره خود را از جواهرسازی که کار با دست است، آغاز میکند، سپس دورههای مخراجکاری را میگذراند. بعد از آن هم میتواند به توصیه ما دوره آموزشی تراش سنگ را هم بگذراند. دوره طراحی جواهرات بهوسیله نرمافزار ماتریکس و درنهایت دوره آموزشی فروشندگی جواهرات بهدلیل ایجاد خوداشتغالی برای هنرجویان هم به آنها پیشنهاد داده میشود.»
این مدرس جواهرسازی ادامه میدهد: «هنرجویانم در تمام ردههای سنی از 16سال تا 61سال هستند. سنهای پایینتر بیشتر برای کسب درآمد و ورود به بازار کار آموزش میبینند اما هنرجویان سن بالا برای اعزام به خارج از کشور این دورههای مهارتی را میگذرانند. چندوقت پیش خانمی که متولد1337 بود دورههای آموزشی ما را طی کرد و اکنون در کانادا زندگی میکند. یکی از ویژگیهای مثبت مجموعه ما این است که مدارک ما تحت نظر فنیحرفهای، به صورت بینالمللی صادر میشود و تأییدیه ما حتی نیاز به معرفی دادگستری ندارد. خوشبختانه فنیحرفهای ما در کشورهای خارجی بسیار معتبر است. هنرجویانی داریم که در آلمان، کانادا و... زندگی میکنند و مشغول به کار هستند. هنرجویانی هم که قصد کار در داخل کشور را دارند به مراکز مختلف معرفی میکنیم و شرایط مناسب کاری برای آنها ایجاد میشود. تاکنون حدود 150هنرجو از طریق آموزشهای ما و معرفی آنها به جاهای مختلف وارد بازار کار شدهاند.»
گامهای استوار و محکم
او در جواب این سؤال که آیا با وجود چنین شرایطی تا به حال به فکرش رسیده است که مهاجرت کند، لبخندی میزند و میگوید:«چندینبار به این مسئله فکر کردهام اما هیچ وقت نتوانستهام تصمیم قاطعی بگیرم زیرا دوست دارم به مردم و مملکت خودم خدمت کنم و از طرفی اگر روزی خواستم عازم کشور دیگری شوم، باید آنقدر توانمند و حرفهای باشم که هیچ رقیبی نتواند به رقابت با من بپردازد و من همیشه نخستین کسی باشم که حرف برای گفتن دارد و همه بفهمند که یک زن ایرانی میتواند موفق باشد و مثل همیشه ایرانیها همیشه حرف اول را میزنند. من به کشورم تعلق خاطر بسیاری دارم و به همین دلیل دوست دارم همیشه برای آن افتخارآفرین باشم.»
ناصرینیا به برتری مخراجکاری ایرانی نیز اشاره میکند و توضیح میدهد: «مخراجکاری وقتی برتری پیدا میکند که کار دست باشد. وقتی کار تایلندی تمام میشود و تحویل میگیریم، میبینیم که نیازی به مخراجکاری ندارد و در همان مومی که گرفته، نگین قرار داده شده و کار پایان یافته است. شاید زرق و برق زیادی داشته باشد اما ارزشی را که کار دست دارد، ندارد. مخراجکاری دستی ارزش کار را چندین برابر میکند.»
او با اشاره به برنامهها و اهدافش در آینده میگوید: «طبق رایزنیهایی که همکارم، خانم روحداد، با دانشگاههای مختلفی در مشهد و تهران انجام داده است، بناست بهزودی شرایط تدریس در آنجا فراهم شود. همچنین درصدد هستیم در شهرهایی مانند سرخس، گلبهار و روستاهای دورافتاده بحث آموزش را بهطور جدی پیگیری کنیم زیرا افراد بیکار زیادی وجود دارند و میتوانیم از این طریق برای کسانی که استطاعت مالی خوبی ندارند، اشتغالزایی کنیم. به نظر من کسی که بخواهد در این حرفه قدم بگذارد در ابتدا باید به خداوند توکل کند و سپس در کارش محکم و استوار قدم بردارد به این معنا که دلسرد نشوند. خیلی از هنرجویان، وقتی دست به کار میشوند و به مشکل کوچکی برمیخورند، ناامید میشوند و میگویند اینکار سخت است! و تصمیم میگیرند که ادامه ندهند. بنابراین چنانچه ایمان راسخ و عقیده باطنی قویای داشته باشند، دلسرد نمیشوند و مسیر را تا رسیدن به نتیجه ادامه میدهند.»
این بانوی کارآفرین میافزاید: «مخراجکاری یا گوهرنشانی نتیجه صبر و عشق است. حرفهای است که باید با آرامش لحظه به لحظه همراه باشد تا بتواند به ثمر بنشیند. هنر و شغلی است که باید با آن ارتباط برقرار کرد. گاهی پیش میآید که هرچه تلاش میکنم سنگ روی کار سوار نمیشود. به یاد حرف استادم میافتم که تأکید داشت «با کارت ارتباط دوستانه برقرار کن تا موفق شوی» بلافاصله با کاری که در دست دارم صمیمی صحبت میکنم و حتی خواهش میکنم که اذیت نکند و نگین را بپذیرد. در کمتر از چند دقیقه مشکل برطرف میشود. باید به خاطر داشته باشیم که هیچوقت در مخراجکاری زورآزمایی نکنیم زیرا ممکن است به بدنه کار و سنگ یا نگین آسیب وارد شود. توصیه میکنم برای استفاده از قدرت و انرژیهای مثبت سنگها حتما وضو داشته باشید تا بتوانید با صبر زیاد ظریفکاریهای لازم را انجام دهید.
خدمت به زائران
این مدرس موفق که سالهایی از عمرش را هم وقف خدمت به زائران و مجاوران آقا علیبنموسیالرضا(ع) کرده است، روایتی خاص از این موضوع دارد که اینگونه تعریف میکند:« دایی جانم بیمار بود و کلیه برای پیوند پیدا نمیکرد. من هم وابستگی شدیدی به او داشتم. یک روز هنگامی که برای عیادتش به بیمارستان رفتم، پزشکان اعلام کردند که دیگر امیدی به داییام نیست! در خیابان راه افتادم که ناگهان خود را جلو حرم مطهر رضوی دیدم. با دلی شکسته به آقا التماس کردم و نذر کردم. همان شب خوابی دیدم. فردای آن روز به بیمارستان رفتم و دیدم دایی جان در اتاقش نیست. پیگیری کردم و متوجه شدم آقای سیدی یک کلیه اهدا کرده است. بعد از عمل جراحی، دایی جان که به هوش آمد به من گفت: «شفای مرا از آقا گرفتی؟» با تعجب به او نگاه کردم و بعدها فهمیدم که او هم بهطور همزمان همان خوابی را دیده است که من دیده بودم.»