هرسال چندهزار نفر دانش آموز در کنکور سراسری شرکت میکنند و شاید برای خیلی هایشان هم تفاوتی نکند که دانشگاه دولتی قبول شوند یا مراکز غیردولتی. اما این رتبهها و نتایج برای خیلیها از جمله مسئولان تا دانش آموزان نخبه مدارس اهمیت دارد. برای آموزش و پرورش مهم است، چون جایگاه اداره کل هر استان را در کشور ارتقا میدهد و به دنبال آن بودجهها و امتیازات دیگر به همراه میآورد و برای کلاس دوازدهمیها دلهره آور است، چون پای اعتبار خانواده و مدرسهای درمیان است که روی آنها حساب بازکرده اند.
امسال ۹۱هزار و ۳۲۶داوطلب در پنج گروه آزمایشی، در استان در جلسه کنکور نشستند و برخلاف سال گذشته که نتایج تأسف بار بود و تنها با یک رتبه پنجم در گروه علوم انسانی خاتمه پیدا کرد، تعداد نفرات برتر کنکور ۱۴۰۳ امیدوارکننده و پربرکت بود. کسب هفت رتبه برتر کنکور برای فرزندان خراسانی باعث شد استان در جایگاه دوم بیشترین فراوانی رتبههای تک رقمی بعد از تهران قرار بگیرد. گفتگوهای امروز، صحبتهای رتبههای برتر کنکور است که چندساعت پس از اعلام نتایج هنوز در شوک این خوشحالی به سر میبردند.
رشتههای دبیرستان برایش مبهم بود. اصلا اول قرار بود رشته دیگری بخواند، اما صحبتهای پدر و مادرش مسیر انتخاب رشته او را تغییر داد. والدینش علاقه داشتند او رشته تجربی بخواند و مانند پدرش پزشک شود. خودش میگوید: خیلی اصراری به رشتهها نداشتم، اما با توصیه آنها در نهایت تجربی را انتخاب کردم. شاید ابتدا مردد هم بودم ولی به تدریج و با گذراندن هرسال به این رشته علاقهمند شدم.
اولش که شروع به درس خواندن کردم هدفم قبولی در رشته پزشکی بود، اما کمی که پیش رفتم، فکر کردم دوست دارم کاری را که شروع کرده ام به بهترین شکل تمام کنم. وگرنه با رتبههای بالاتر از این هم همین دانشگاه و همین رشته را قبول میشدم.
سجاد از دانش آموزان مدرسه هاشمی نژاد شماره یک بود. روزها در کلاس درس بود و بعد راهی سالن مطالعه میشد: سالن مطالعه مدرسه مان تا ساعت ۹ و نیم شب باز بود. تا آخرین لحظه میماندم و بعد برمی گشتم خانه. همین همه مدت زمانی بود که درس میخواندم.
تصور دیگران شاید این باشد که از ابتدای ورود به دبیرستان دوره دوم، شبانه روز درس میخوانده است، اما او توضیح میدهد: نه اینکه اوایل خیلی پای درس و کتاب بنشینم، اما تقریبا تیرماه یا اوایل مرداد سال ورود به کلاس یازدهم همه چیز جدیتر شد. برنامه ریزی کردم و با همانها پیش رفتم. سالن مطالعه و ماندن تا آخرین زمان هم بهترین راهی بود که براساس آن نظم و ترتیبی به درس خواندن من میداد.
چالشهای مهم مسیر درس خواندن برایش همانی است که برای دیگران هم رخ میدهد: همه تلاشم را میکردم که درسها را بفهمم، نه اینکه فقط حفظ کنم. اتفاقا درک مطلب سر جلسه کنکور کمک زیادی به دانش آموز میکند. نمیتوانم بگویم آدم باهوشی هستم یا سخت کوش. اما هراندازه که توانستم تلاش کردم. چالشهای پشت کنکوریها برای همه اتفاق میافتد و عجیب نیست.
برای او هم مانند دیگر هم سن و سالانش پیش آمده در دورانی که درس میخوانده امیدش را از دست بدهد: مثل همه، من هم گاهی بی انگیزه میشدم و خسته، اما دوباره شروع میکردم و ادامه میدادم. کاری نیست که نتوان ادامه داد. سختی دارد، اما نشد ندارد.
تا اینجای راه تنها به اینکه پزشکی بخواند فکر کرده است، نه به رشته و آینده کاری اش. سجاد ادامه میدهد: قطعا میخواهم در دانشگاه فردوسی مشهد درس بخوانم، اما درباره تخصص تصمیمی نگرفته ام. برای آینده و مهاجرت کردن هم برنامهای ندارم.
بعد از تمام شدن دفترچههای کنکور و خارج شدن از سرجلسه متوجه شد که آزمون را چقدر عالی از سر گذرانده است: امتحانات نهایی را هم عالی داده بودم و از همان لحظه متوجه شدم کنکور را چقدر خوب گذرانده ام و برای همین از نتیجه خیلی تعجب نکردم. اما درواقع جلسه کنکور را هم مدیریت کردم. خیلی سعی کردم وقتی سروصدایی هست همه حواسم را روی برگه و سؤالات بگذارم.
به قول خودش، پزشک بودن پدرش در ورود او به رشته تجربی مؤثر بوده، اما کمک دیگری به او نکرده است. هرچه خوانده و هرچه تلاش کرده از انگیزههای خودش بوده است.
توصیه او به دانش آموزان سال دوازدهمی که سال آینده باید در جلسه کنکور بنشینند، این است که نظم درس خواندن را رعایت کنند. تا آخرین لحظه و درجلسه کنکور انگیزه شان را حفظ کنند و «صد» خودشان را بگذارند. تلاش کردن تا آخرین لحظه جواب میدهد.
اگرچه میتوانست رشته نظری بخواند، اما هنرستان را انتخاب کرد، چون در خانواده هنردوستی به دنیا آمده و بزرگ شده است. رشته پدر و برادرش گرافیک است و او هم از ابتدا به رشته گرافیک و نقاشی علاقه داشت. هنرستانی که او درس میخواند دولتی بود و دانش آموزان خوبی دارد که رتبههای عالی در کنکور کسب کرده اند.
به نظرش دانش آموزان هنرستانی باید بدانند چه بخوانند که در کنکور موفق شوند: تفاوت در منابعی است که از سوی سازمان سنجش معرفی میشود در حالی که در آن سطح در مدرسه تدریس نمیشود. یعنی دانش آموز هنرستانی باید کتابهای جدید بخواند. یکی از دلایل موفقیت من تمرکز در درس ریاضی بود که در آن حد در هنرستان تدریس نشده بود. من روی همان منابع جدید تمرکز کردم.
وقتی کنکور برایش جدی شد ساعتهای مطالعه اش را افزایش داد: از روزی چهار تا پنج ساعت شروع کردم و از مهرماه سال دوازدهم تا روزی دوازده ساعت هم میخواندم. من همیشه در مدرسه خیلی تلاش میکردم که بهترین باشم. البته یک مشکل دانش آموزان هنرستانی این است که کار عملی زیادی دارند در این موضوع البته مدرسه با من خیلی همراهی کرد تا فرصت درس خواندن داشته باشم.
بیتا البته در یک آموزشگاه هم ثبت نام کرده بود و در آزمونها هم به طور مداوم شرکت میکرد: به این دلیل که در آزمونهای آن مرکز همیشه رتبه یک میآوردم، میدانستم در کنکور هم رتبه خوبی خواهم داشت، اما نه در حد یک.
توصیه او به دانش آموزان رشته هنر این است: توصیه میکنم اگر شرایط مالی دارند حتما برای برنامه ریزی و شرکت در آزمونها در آموزشگاهها ثبت نام کنند. اما اگر چنین امکانی ندارند ناامید نباشند، چون در نهایت باز هم تلاش خودشان مهم است. برای من هم مسیر سخت بود، اما همه توانم را به کار گرفتم.
«خودم فکر میکردم رتبه ام ۶ یا ۷ شود، یعنی بهتر از این، اما حالا به همین هم راضی ام». اشکان از آن بچه درس خوانهایی است که از کلاس اول زرنگ صدایشان میزنیم. همان وقتها هم سرجلسات امتحان اغلب اولین نفری بوده که برگه اش را تحویل میداده و آن را به عنوان یکی از دلایل موفقیتش در کنکور اعلام میکند: سرعتم در آزمون دادن و تست زدن خیلی بالاست. از کلاس اول همین بودم. تا بچهها به نیمه سؤالات میرسیدند من برگه را تحویل داده بودم. همین سرعت در تست زنی در کنکور خیلی به دردم خورد.
همین را هم به دانش آموزان سال دوازدهم توصیه میکند: سال آخر بهتر است وقتتان را به جای تمرکز روی کتاب و حفظ کردن به تست زدن بگذرانید. مهارت آزمون دادن را بیشتر کنید که در کنکور خیلی توانایی مهمی است.
به جز مدرسه رفتن فقط در سال دوازدهم یک کلاس فیزیک هم ثبت نام کرده بود: با هم کلاسی هایم کلاس فیزیک میرفتیم و کافی بود. به جز آن کلاس کنکور دیگری نرفتم.
خانواده اش با انتخاب او برای ورود به رشته ریاضی موافقت کردند و حالا به هدف اصلی اش خیلی نزدیک شده است: همیشه دوست داشتم در دانشگاه صنعتی شریف درس بخوانم و حالا هم همان را انتخاب میکنم. خیلی مطمئن نیستم، اما به احتمال زیاد رشته کامپیوتر را انتخاب کنم.
علت انتخاب این رشته آیندهای است که به آن فکر میکند: عاشق کارآفرینی و مثلاً راه اندازی استارتاپ هستم و قطعاً همان کار را خواهم کرد.
هم تلفن همراه داشته هم شبکههای اجتماعی، اما نه خیلی از آنها استفاده میکرده و نه چندان تفریح خاصی داشته است: نه اینکه گوشی را کنار گذاشته باشم یا اصلاً تفریح نکرده باشم. بلکه به انتخاب خودم هر کدام را خیلی کم داشتم، چون میدانستم با کمی تلاش به هدف بزرگم میرسم.
به محض انتشار رتبهها تماسها و پیامهای دوست و آشنا این قدر زیاد شد که ساغر و خانواده اش تا صبح بیدار مانده بودند. البته ذوق و شوق نتیجه هم نمیگذاشت بخوابند. او میدانست که احتمالا رتبه خوبی خواهد آورد، اما نتیجه خیلی بهتر از تصوراتش بود: با تراز منتشر شده کنکور و سوابق امتحانات نهایی مطمئن شده بودم که رتبه تک رقمی میآورم، اما نهایت ۸ یا ۹. وقتی رتبه ۲ را دیدم خیلی غافل گیر شدم.
مادرش روان شناسی خوانده بود برای همین همیشه در خانه آنها مطالعه آزاد در متون روان شناسی و جامعه شناسی زیاد بود. علاقه به این رشته از کودکی در وجود او شکل گرفته بود: سال دهم رشته تجربی خواندم، چون تصورات همه این است که شاگرد زرنگ باید پزشکی بخواند، اما دیدم واقعا به آن علاقهای ندارم برای همین سال بعد تغییر رشته دادم و علوم انسانی خواندم. برای دانشگاه هم تصمیم گرفتم روان شناسی دانشگاه تهران بخوانم.
از مدیر و معلمان مدرسه غیردولتی اش تعریف میکند که خیلی برای دانش آموزان کنکوری تلاش میکنند: زحمتی را که مدیر مدرسه برای ما کشید، فکر نمیکنم در برخی مدارس سمپاد انجام بدهند. برای همین نیازی به شرکت در کلاسهای کنکور ندیدم و فقط آزمونها را ثبت نام کرده بودم. فکر میکردم خودم بهتر میتوانم برای ساعتهای درس خواندنم برنامه ریزی کنم.
با وجود حافظه خوب و نمرات عالی مدرسه، اما ساعت درس خواندنش هم زیاد بود: روزهایی که به مدرسه میرفتم حدود شش تا هفت ساعت درس میخواندم و روزهای تعطیل نزدیک به سیزده ساعت. برخی روزها هم تا پانزده ساعت درس خواندم. اینها به معنی این نیست که اصلا تفریح نداشته ام. بعضی روزها زمان استراحت هم گذاشته بودم که به انجام کارهای عقب افتاده، فیلم دیدن و تفریح با دوستانم میگذشت.
او خطاب به دانش آموزانی که سال بعد قرار است سر جلسه کنکور بنشینند میگوید: یک دانش آموز هر میزان هم که از درس خواندن عقب باشد اگر برنامه ریزی درست و حساب شدهای داشته باشد و براساس شرایط خودش برنامه درسها را بچیند، میتواند تراز خوبی به دست بیاورد. دانش آموزان باید به خودشان باور داشته باشند و زمان را مدیریت کنند.
ماجرای درس خواندن نسترن متفاوت بوده است. نه تنها درسهای دبیرستانش را خوانده، بلکه خواندن زبان آلمانی را هم تا حد عالی پیش برده است. علاوه بر اینها سال یازدهم را هم جهشی خوانده، چون به عقیده خودش «همه چیز عادی شده بود». او در خانوادهای چهارنفره زندگی میکند که پدرش پزشک است و مادرش خانه دار و یک خواهر بزرگتر از خودش هم دارد.
نسترن درباره علت انتخاب زبان آلمانی در کنکور زبانهای خارجی میگوید: به نظرم از زبان انگلیسی جذابتر بود و من هم از مدتها پیش به آن خیلی علاقه داشتم. یک دوره کلاس هم رفتم، اما بیشترش ادامه مطالعات خودم بود. زبان آلمانی مثل انگلیسی نیست که دورههای زیادی نیاز داشته باشد. کلاس رفتم و یک آزمون دادم و بقیه تقویت مهارت خودم بود.
والدینش اصراری به خواندن رشته خاصی نداشتند و دست او را برای انتخاب بازگذاشتند. رتبه پنج کنکور زبان امسال، رشته ریاضی را انتخاب کرد، چون به حل مسئله علاقه داشت، اما سال دهم احساس کرد که کلاسها و درسها زیادی کش دار و طولانی هستند برای همین تصمیم گرفت کتابهای سال یازدهم را بخواند: همه چیز خیلی روزمره و تکراری بود و من از اسفند سال دهم شروع کردم به خواندن و تابستان آزمونهای جهشی را دادم. سال بعد هم در کلاس دوازدهم نشستم، اما در عین حال زبان آلمانی هم میخواندم و با آدمهایی در این حوزه حرف میزدم.
او امسال، هم در کنکور زبان شرکت کرد و هم در کنکور ریاضی، چون به هردو علاقه شدیدی دارد. نسترن میگوید: فعلا در خوشحالی شنیدن رتبه ام مانده ام و تصمیم نگرفته ام که در دانشگاه زبان بخوانم یا مهندسی.
خواهر بزرگ ترش هم در دانشگاه رشته معماری میخواند و شاید او هم مکانیک بخواند یا عمران. شاید هم رتبه زبانش ریاضی را تحت تأثیر قرار دهد.
او شاگرد یکی از مدارس تیزهوشان بوده، اما اصل درس خواندن را از سال دوازدهم شروع کرده است: برای همه دانش آموزان مهم است که در مدارس سمپاد درس بخوانند. در سال آخر درس خواندن را جدیتر شروع کردم و از نتیجه راضی هستم.
دیدگاهش درباره مدارس سمپاد و موفقیت دانش آموزان این است: در این مدارس به بچهها فضای کافی داده میشود که درس بخوانند. حتی به انتخابشان هم احترام میگذارند. شاید اگر در مدرسه دیگری بودم با آن معدل مرا تشویق میکردند تجربی بخوانم، اما در مدرسه سمپاد این گونه نیست. معلمان همیشه دردسترس هستند و فقط دنبال انجام وظایف عادی نمیروند.
از دوستانش خبر دارد که کم و بیش قبولیها خوب بوده، اما درعین حال معتقد است «امسال رتبهها نسبت به ترازها غیرمنطقی بود».