طالبان: روزانه بیش از ۱۰ هزار مهاجر از مرز اسلام‌قلعه وارد افغانستان می‌شوند دیدار رئیس شورای عالی استان‌ها با خانواده شهیدان نظری در مشهد + عکس خدمت‌رسانی بیش از ۲۰۰ پاکبان حین برگزاری مراسم تشییع پیکر شهیدان جنایات رژیم صهیونیستی، در مشهد ویژه‌برنامه‌های شهرداری مشهد در دهه اول محرم ۱۴۰۴ خدمات‌رسانی رایگان خطوط مترو و اتوبوس در مسیر‌های منتهی به حرم امام‌رضا(ع)، فردا (۶ تیر ۱۴۰۴) استفاده از ظرفیت تلویزیون‌های شهری برای اطلاع‌رسانی مراسم تشییع پیکر شهدای جنایات رژیم صهیونیستی در مشهد معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری خراسان رضوی: فعالیت‌های استان، در زمان بحران هیچ‌گاه متوقف نشد وزیر امور خارجه آلمان: اکنون می‌توانیم به مسیر دیپلماسی بازگردیم دعوت رئیس شورای اسلامی شهر مشهد از مردم برای حضور در مراسم تشییع پیکر شهیدان جنایات رژیم صهیونیستی قیمت افغانی به تومان و دلار، امروز (پنجشنبه ۵ تیرماه ۱۴۰۴) بسیج تمام امکانات شهرداری مشهد برای مراسم تشییع پیکر مطهر شهیدان جنایات رژیم صهیونیستی + فیلم کیفیت هوای مشهد امروز «بسیار ناسالم» است | منطقه هرات، منشأ گردوغبار امروز (۵ تیر ۱۴۰۴) فرماندار مشهد مقدس: مشکلی در تأمین کالا‌های اساسی برای ایام محرم در مشهد وجود ندارد بازرسی‌های فعلی کافی نیست | پایان رهاشدگی بازار کالا‌های اساسی فاز یک پارک جهان‌شهر مشهد با پیشرفت ۶۵ درصدی تا شهریورماه به بهره‌برداری می‌رسد طرح‌های فرهنگی مشهد برای جوانان | از کلاس‌های مهارت زندگی تا گسترش مسجدمحوری تشییع باشکوه پیکر شهدای حملات صهیونیستی در مشهد | جمعه؛ وداع با سرلشکر کاظمی و یارانش (۶ تیر ۱۴۰۴) پرچم‌های سیاه عزا بر فراز گلدسته‌ها و ایوان‌های حرم رضوی برافراشته می‌شود + زمان وقتی همه تخم مرغ‌ها در یک سبدند
سرخط خبرها

آمده‌ام تو به داد دلم برسی

  • کد خبر: ۲۴۹۰۷۶
  • ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۲
آمده‌ام تو به داد دلم برسی
پا‌های خسته‌مان رمقی برای راه رفتن ندارند، اما به امید باب‌الحوائجی شما ایستاده‌اند و قدم در راهت می‌گذارند.

به گزارش شهرآرانیوز، حالا که غم در اعماق وجودمان رخنه کرده چه حرفی برای گفتن می‌ماند. وقتی که کشتی‌های زندگی‌مان اسیر طوفان‌های بلا شده‌اند، وقتی که بغض تنها همسایه گلو‌های بی‌صدای‌مان شده، وقتی که بی‌کسی در تک‌تک نفس‌های‌مان موج می‌زند مگر حرفی برای گفتن می‌ماند.

پا‌های خسته‌مان رمقی برای راه رفتن ندارند، اما به امید باب‌الحوائجی شما ایستاده‌اند و قدم در راهت می‌گذارند. خرامان خرامان خودم را به حریم حرمت می‌رسانم. اینجا نوای غم و صدای حزن در فضا پیچیده است. چشم‌های خسته ام‌را بازتر می‌کنم تا تورا ببینم، این چشم‌ها در حسرت دیدن گنبد و بارگاهت هستند. حسرت آرزوهایم، حسرت باز شدن گره‌هایم، حسرت دیدن روی مهدی فاطمه‌ات.

به بهانه‌ای خودم را به اینجا رساندم تا گوشه چشمی به من هم داشته باشی. رقص پرچم‌های عزایت در فضا، حتی آبنمای نوستالژی دور میدان هم رنگ خون گرفته تا دیگر هیچ چیزی نتواند جلوی اشک‌هایم را بگیرد. به پیراهن مشکی تنم نگاه می‌کنم که عزادارم. عزای معشوق برای عاشق بزرگ‌ترین غم‌هاست. حالا جگر من هم می‌سوزد و در ذهنم خودم دست و پا می‌زنم. حضرت آقا امروز آمدم به پابوسی‌ات، تا دل خسته‌ام را نجات بدهید. دل خسته منم که در انتظار نجاتم.

دیگر نای گلایه و نق زدن ندارم، از همین جا سلامی می‌دهم و ایمان دارم جواب سلامم را می‌دهی. می‌دانم همسایه خوبی نیستم و رسم همسایگان را خوب بجا نیاوردم، اما از بچگی به ما گفتند دل‌های خسته را بهتر می‌خرید.

دیگر قلمم یارای نوشتن ندارد و در میان روضه‌ها و سوگواره‌ها به سر و سینه میزنم، حال من حال مریضی است که در انتظار ملک‌الموت است تا بیایی و دستم را بگیری. فقط آقا جانم من می‌دانم نور خورشید تمام نمی‌شود، مگر شما شمس‌الضحی نیستید، نور عاشقی را از قلبم نگیرید.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->