به گزارش شهرآرانیوز؛ داستان «ستاره پشت پنجره» داستانی است برای همه کسانی که تا آسمان رفته اند، چون زمین برای آنها جای خوبی نبوده؛ به آسمان رفته و ستاره شده اند. این داستانِ بسیار مهم دعوتی است به دیدن بچههایی که در خانههای موقت زندگی میکنند، بچههایی که قربانی چیزی به اسم «خشونت خانگی» هستند.
قصه از این قرار است: «آنیا» و «نوآ» خواهر و برادری هستند که به تازگی به خانه موقت آمده اند، اما خودشان نمیدانند چرا آنجا هستند. داستان از زبان آنیا روایت میشود، دختر کوچولویی که پیوسته آرزو داشته شکارچی ستاره بشود، عاشق کتابهای فضانوردی است و همیشه به ستارهها نگاه عاشقانهای دارد.
داستان آنجا اوج میگیرد که ستاره جدیدی در منظومه شمسی پدیدار میشود که کسی اسمش را نمیداند، ستارهای که به زمین نزدیک است، ستارهای که از پشت پنجره خانه موقت آنیا و نوآ عبور میکند، ستارهای که مادر آن هاست. آنیا و نوآ مطمئن هستند که ستاره جدید مادرشان است.
تنها آنها میدانند که بعد از شنیده شدن صدای انفجاری عجیب، ستاره جدید در آسمان ظاهر شده و آن ستاره مادرشان است. هیچ کدام از ستاره شناسان رصدخانه سلطنتی از ماهیت ستاره جدید اطلاع ندارند، و به همین دلیل مسابقهای برگزار میکنند تا همه در نام گذاری ستاره شرکت داشته باشند.
آنیا میخواهد به همه ستاره شناسان و مردم ثابت کند که آن ستاره اسمی به جز «ایزابلا»، اسم مادرشان، نباید داشته باشد. اما راه رسیدن به رصدخانه سلطنتی از دو شهر میگذرد و رفتن به آنجا بسیار سخت است. آنیا و دوستانش که ساکن خانه موقت هستند، تصمیم دارند با یک نقشه فوق سری و با دوچرخههای کوچکشان خود را به رصدخانه سلطنتی برسانند.
آیا آنیا و نوآ و دوستانشان به رصدخانه سلطنتی میرسند؟ آیا دانشمندان ستاره شناس حرف یک دخترکوچولو را قبول میکنند؟ اینها تعلیقهای بزرگ داستان هیجان انگیز «ستاره پشت پنجره» است، روایتی نفس گیر از یک سفر عجیب و غریب و زدن به دل خطرها برای هدفی بزرگ، که برای کشف شگفتی هایش باید خوانده شود و خوانده شود. باوجوداین، درادامه به چند نکته مهم این داستان اشاره میشود:
اول. تا زمانی که حتی یک کودک در جهان قربانی خشونت آدم بزرگ هاست از اهمیت پرداختن به این موضوع هیچ کم نمیشود. ادبیات داستانی زبان گویای کشف کردن و نشان دادن آدم هاست. نویسنده «ستاره پشت پنجره»، با قراردادن آنیا به عنوان راوی داستان، وارد جزئیترین احساسات، و شکستها و پیروزیهای قهرمان کوچک داستانش میشود. این داستان هشداری بزرگ است به همه کسانی که به نحوی جهان کودکان را با خشونتْ اندوه زده میکنند.
آنیا، با حضور عمیقش در داستان، به وضوح نشان میدهد بچههایی که قربانی خشونت هستند، بیش از آنکه به دلسوزی احتیاج داشته باشند، به درک متقابل و به توقف خشونتها نیاز دارند. قهرمان «ستاره پشت پنجره» تمام سختی راه را میپذیرد. او در مسیر خود تنها و تنها به هدفش فکر میکند و مقصدی جز رصدخانه سلطنتی نمیشناسد. دخترک به شخصیتهای داستان و همچنین خواننده یادآور میشود که در سختترین شرایط نیز راه و هدف را نباید فراموش کرد، مثل آن خشونتهایی که روان او را آزار داده و آن زخمی که به پایش وارد شده است.
دوم. داستان «ستاره پشت پنجره» قصه شگفت رفاقت است. «بن» و «تراویس» هم تنها و تنها یک هدف را دنبال میکنند: آنها میخواهند دوستشان، آنیا، به نهادن نام مادرش بر آن ستاره برسد؛ پیروزی آنیا را پیروزی خودشان میدانند. آنچه باعث میشود چنین دوستی عمیقی شکل بگیرد درک مشترک بن و تراویس از وضعیت خودشان است. آنها راویان درد مشترک تمام کودکان قربانی خشونت خانگی هستند.
سوم. داستان «ستاره پشت پنجره» نمونهای فوق العاده موفق از بازآفرینی قصههای عامیانه است. نویسنده در روایت این داستان، از قصه فولکلور «خوشه پروین» بهره برده است: همان گونه که خواهران خشونت دیده در قصه «خوشه پروین» با ستاره شدن برای همیشه ماندگار میشوند، مادر آنیا و نوآ نیز با دیدن موفقیت بچه هایش به سمت خوشه پروین رهسپار میشود.
«ستاره پشت پنجره»، نوشته آنجلی رئوف، ترجمه پریا حسن زاده، نشر کتاب چار، ۲۳۹ صفحه، ۱۱۵هزار تومان
رئوف آنجلی (زاده ۱۹۸۱) نویسنده زن بنگلادشی-انگلیسیِ ساکن انگلستان است. او، طی سالهای فعالیتش، چندین جایزه جهانی را ازآنِ خود کرده است. ازجمله آثار دیگر این نویسنده میتوان به «شاگرد ته کلاس» اشاره کرد. آنجلی به فعالیتهای بشردوستانه نیز اهتمام ویژهای دارد که ازآن میان میتوان به کمک به کودکان پناهنده و مبارزه علیه قاچاق جهانی زنان و دختران اشاره کرد.
همیشه دلم میخواست شکارچی ستاره باشم. همه به این آدمها میگویند «ستاره شناس»، اما، به نظر من، «شکارچی ستاره» قشنگتر است؛ برای همین هم این اسم را روی خودم گذاشته ام. البته نمیخواهم از آن شکارچیهایی باشم که دنبال ستارههای قدیمی میگردند، میخواهم ستارههای جدید را پیدا کنم، همانهایی که تازه متولد شده اند و دنبال آدمهایی میگردند که در این دنیا جا گذاشته اند.
نوشته حمزه خوشبخت - عضو شورای کتاب کودک