خبر اول را میخوانم، ۳۰ درصد در کشورمان آدم زیر خط فقر داریم، خبر دوم را میخوانم، خط فقر یک خانواده سه نفره در تهران ۲۰ میلیون تومان است، خبر سوم مثل آبشار موسوی والیبالیست ملی پوش میخورد توی صورتم، بورس به اعضایش وام میلیاردی با سود ۴ درصد ۱۰ ساله داده است، خبر تکمیلی میرسد، مسئول با پیشانی پینه بسته میآید میگوید: این وامها قانونی و در چهارچوب دستورالعملهای مصوب سازمان بوده است و این گونه نیست که اعطای این وامها فقط برای اعضای هیئت مدیره باشد بلکه برای همه، منتظرم،ای کاش، بعد از این کلمه همه میگفت مردم ایران، میگفت همه معلم ها، همه پرستارها، همه سربازها، ولی فقط گفت همه کارکنان بورس امکان اعطا دارد و هیچ اتفاق غیرقانونیای نیفتاده است.
مشکل همین است، آقاجان، مشکل همین است همه در برابر قانون برابرند ولی بعضیها برابرترند، قانون قانون است ولی هم میتواند غلط باشد. میتواند مخرب باشد، از بورس و از بانکها حرف نزنیم بهتر است، دخترجوانی از بستگان میشناسم که حدود ده سال است کارمند بانک شده است، ماشین خارجی سوار میشود و خانه دومش را هم پارسال قولنامه کرده. هم زمان و هم سن همان خانم، مردی را میشناسم که پرستار است و سال به سال خانه اش از محل کارش دورتر میشود، به حاشیه تهران رانده شد استه. چرا، چون از افزایش پول پیش و اجاره اش بر نمیآید و مجبور است به اطراف تهران برود.
گوشتان را بیاورید، صدایش را در نیاورید ولی راستش ما هم فقیریم، زبانم لال شیشه جلو ماشینمان بشکند، یخچالمان بسوزد، دندانمان آبسه کند، پکیج گرمایش خانه مان عیب وردارد اگر نتوانیم بدون حساب و کتاب و کاسه به کاسه کردن و از خرجی دیگر زدن این صدمهها را برطرف کنیم ما هم فقیریم. من این جور وقتها به آن نشستن دینگ صدای پیامک واریز آن وام میلیاردی فکر میکنم.
آقای مدیر گوشی اش را میبیند، گوشه لبش بالا میرود نرم به خنده، بعد دوباره دکمه را میزند و صفحه گوشی را سیاه و خاموش میکند و بعد در جلسه طرح محرومیت زدایی از مناطق کم برخوردار و جلسه شورای راهبردی شتاب دهی مشاغل خانگی و اقتصاد مقاومتی راهکار میدهد و در مورد لزوم برخورد و مقابله با فساد ظاهرا قانونی نطقها میفرماید. از این آدمها و رئیسان متنفرم، از نمادهای اتاق هایشان که هر کدام نماد تقدس اند و آدمها انگار پشتشان پنهان میشوند.
اتاقهایی که در آنها شبکه خبر همیشه میوت است، چفیهها آویزان است روی جارختی، عکس قنوت حاج قاسم و عکس قدس. از دمپایی چرم هایشان متنفرم و قطعه فرش تابلو شده حرم امام رضا (ع) هم انگار گوش دکورشان زجر میکشد. نکنید آقایان، پشت مقدسات ما قایم نشوید و ادا در نیاورید، به قول حضرت روح ا... بترسید از روزی که مردم به باطن شما پی ببرند.