امید حسینینژاد/شهرآرانیوز - دکتر حسن انصاری، عضو قدیمی هیئت علمی مدرسه مطالعات تاریخی مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون و متخصص در تاریخ اندیشه امامیه است. او پژوهشگر ارشد کلام و فلسفه اسلامی در دانشگاه آزاد برلین (انستیتوی مطالعات اسلامی) و مدرس اصول فقه و تاریخ علم کلام در این دانشگاه در طی سالهای گذشته بوده است. در این مصاحبه به بررسی جایگاه حدیث در اصلاح اندیشه دینی پرداختهایم.
جایگاه حدیث در اصلاح اندیشه دینی چیست؟
حدیث سهمی مهم در منظومه اندیشه دینی ما دارد. بدون مواجهه نقادانه با حدیث هیچگونه اصلاح اندیشه دینی در اسلام ممکن نیست. در اسلام و سلفیگرا جریان تدوین حدیث تحتتأثیر ۲ سازمان سیاسی و دینی رسمی و نهادی بوده است؛ یکی در آغاز اسلام که حدیث در پیوند با نهاد قدرت خلیفگان و برای مشروعیتدهی به اعمال قدرت آنان به ویژه در عصر اموی و البته تا اندازهای هم در آغاز عصر عباسی شکل گرفت. بیشتر این نوع احادیث که بخش مهمی از میراث حدیثی اهل سنت را شکل میدهد ساخته دوران اموی و آغاز عباسی است. این احادیث در پی مشروعیت دادن به دستگاه خلافت است و میخواهد رفتار و اعمال خلیفگان را در آینه سنت پیامبر ببیند. دسته دیگری از احادیث نبوی ساخته دورانهای بعدی است. دورهای که در آن محدثان، نمایندگان تفکر ضدمعتزلی و جهمی بودند و تفسیر قشری، ظاهرگرا و لفظگرا از قرآن را تنها تفسیر ممکن از آموزههای دینی و گزارههای الهیاتی قرآن کریم میدانستند.
رویکرد جریان شیعی نسبت به جریان نقد حدیث در میان اهل سنت چگونه بود؟
ائمه اهل بیت (ع) از نیمه سده دوم جریانی را برای نقد حدیث آغاز کردند و در مقابل روایت خلیفگان از سیره پیامبر روایت اهل بیت پیامبر و به ویژه روایت امیر المؤمنین (ع) را از حدیث و سیره پیامبر اکرم به شاگردان تعلیم فرمودند. در این چارچوب حرکت اهل بیت حرکتی اصلاحی در جهت احیای سیره پیامبر در برابر سیره خلفا و قدرت سیاسی و دینی نظامهای رسمی بود. تحولات فکری و مذهبی شیعی هم گاه در ارائه نسخههای تازهای از مأثورات شیعی سهم بازی میکرد و ناچار در مواقعی متن احادیث بنابر تحولات فکری دستـــخوش تحریفات، حک و اصلاحات قرار میگرفت؛ بنابراین همواره نقد حدیث برای محدثان مهم بود، کما اینکه در میان اهل سنت هم محدثان و رجالیان برجستهای برای مقابله با جریان جعل و تحریف در حدیث ظهور کردند. تفاوت بارز در میان ۲ حدیث شیعی و سنی این بود که در حدیث سنی به سبب کهنگی و قدمت آن و وجود نهادهای قدرت سیاسی و دینی و تولیت آنها نسبت به جریان تدوین حدیث از یکسو و نهی خلیفه دوم از تدوین حدیث در صدر عصر خلافت از دیگر سو متأسفانه شیوههای نقد حدیث تنها میتوانست جلوی جعل احادیث بعدی را بگیرد، در حالی که عموما نمیتوانست درباره شرایط جعل حدیث در سدههای اول و دوم، نظری داشته باشد.
راهکار ائمه (ع) برای مبارزه با انحراف در فهم دین توسط غلات و منحرفان چه بود؟
در تشیع به دلیل تأخیر در شکلگیری ادبیات حدیثی و همچنین وجود ادبیات مکتوب در میان اصحاب امامان، محدثان امامی از همان آغاز کم و بیش راههای مطمئنتری برای حفظ حدیث از جعل و تحریف یافتند. علاوه بر اینکه عملا امامان شیعه تعالیم خود را در قالب نقد احادیث منسوب به پیامبر در سنت سنی ارائه میدادند. به همه این دلایل حدیث شیعی کمتر از حدیث اهل سنت در معرض آفت جعل و تحریف بوده است.
با این همه هم به دلیل وجود غلات شیعی که بسیاری از آنها ناچار بودند تعالیم خود را در قالب حدیث ارائه دهند و هم به دلیل تحولات مذهبی و بحرانهای مختلف فکری و دینی در تشیع امامی در طول سدههای سوم و چهارم موجبات این مسئله فراهم شد که تشیع امامی با موجی از جعل یا اصلاح حدیث روبهرو شود. در دوران صفویه و بعد قاجار و با افول تفکر خردگرایی دینی و رشد اخباریگری منحط مذهبی و با قدرت گرفتن نهادهای مختلف دینی عوامگرا، راه برای برجسته شدن ادبیات حدیثی غالیگرایانه یا خرافیگرایانه بیشتر از پیش هموار شد و متنهایی در حدیث مورد اقبال اهالی وعظ و منبر و مرثیه سرایی و مدحگویی قرار گرفت که صرفا به انگیزه تبلیغات مذهبی و متقاعد کردن مخاطب عام یا کاملا جعل شده بود یا نسخههایی تغییر شکل یافته از احادیث اصیل بودند.
نقد حدیث در دورههای جدید چه مسیری را طی کرده است؟
حدیث در غیبت فکر خردگرایانه و ظهور قشریگری مذهبی از یکسو و همچنین خرافهگراییهای دینی در طول سدههای گذشته سهمی مهم داشته است. متأسفانه در ۲ دهه اخیر در ایران جریان حدیثگرایی غیرانتقادی و گاهی خرافهگرا دست برتر را یافته است و بعضا از منابر رسمی و رسانههای پرمخاطب تبلیغ میشود. علاوه بر اینکه همین نوع احادیث یا بسیاری از احادیث سیره که این یکی در واقع تبلور روایت معطوف به قدرت و تحمیل شده خلیفگان از سیره پیامبر است سبب دلزدگی نسلهای جدید از دین و مذهب شده است. امروزه با توجه به شیوههای جدید و آکادمیک، راهها و افقهای تازهای برای نقد حدیث فراهم است. برای تشیع امامی که اساسا مکتبی با پیشینه سنت خردگرایی کلامی و اصولی است نقد حدیث گسست از سنت نیست، نوعی احیای سنت است. راه اصلاح تفکر دینی از اصلاح حدیث و ادبیات حدیثی میگذرد.