فغفور مغربی/شهرآرانیوز - آن روز اول صبح پنج نفر بودیم. استاد «ولی شفیعی»، سه کارآموز او که هرکدام به نوبه خود استادکار نقاشی دیواری شده بودند و من. قرارمان زیر درختی سبز در اردیبهشتماه جلالی بود. بیتکلف روی قوطیهای رنگ نشستیم و گفتوگویمان گل انداخت. آنها زودتر از من رسیده و مشغول نقاشی دیواری بودند. گروهی مؤمن و هنرمند که بیادعا کار میکردند و اخلاق شاگرد-استادی با نهایت ادب و مراعات بین خودشان جاری بود. لباسها و کفشهایشان بهسان نقاشان رنگی بود و در سکوت با قلمموهای متفاوت طرح میزدند و به جسم شهری که خسته است رنگ میکشیدند. طرحها و رنگهایشان روح و طراوتی نو به شهر و محله میداد و معنویتی ریشهدار در باورهای آیینی و اساطیری را به کمک تصاویر منتقل میکرد.
شفیعی نقاشی را از کودکی شروع کرده، اما در دوران سربازی تحولی معنوی برایش روی داده بود. او معتقد است: اگرچه این روزها کارهای مینیاتوری و اسلیمی به پیروی از سبکهای مختلف اروپایی در بین مردم خریداران بیشتری پیدا کرده، اما برای دیوارهای عمومی شهر کارهای معنوی با تأکید بر شخصیت امام هشتم (ع) را توصیه میکنم چراکه ریشه در باورهای عمومی و هویت همه ما دارد.
در ادامه خلاصه گفتوگوهایم با استاد شفیعی، جوان با انگیزه محله گاز و شاگردش را که در محله طبرسی شمالی ساکن است باهم مرور میکنیم. جدا از معرفی اولیه، بحث اقتصاد هنر، هنر در شهر مشهد و
منطقه ۳، وضعیت امروزی و استقبال عمومی، خواستههای مردمی از نقاشان و خاطراتی از طرح و رنگزدن بر دیوارهای کهن شهر مشهد، محور این گفتگو است.
از دوستانتان شنیدهام نقاشیهایی که در دفترچه خاطرات همقطارهایتان در سربازی میکشیدهاید نزدیک بوده که کار دستتان بدهد؟
(لبخند میزند) بههرحال خدمت سربازی در محیطی نظامی انجام میشود و چندان تحمل عکسها و نقشهای متفرقهای را که در دفتر بچهها به درخواستشان میکشیدم نداشت. آن زمان برایشان لیلی و مجنون میکشیدم! اما ماجرا به خیر گذشت. روزی در خوابگاه سربازی دفترچهام و نمونه نقاشیهایم که در آن بود و موضوعاتی که چندان جالب نبود به نظر آنها به دست فرمانده افتاد. میدانستم که بی برو و برگرد اضافهخدمت چربوچیلیای برایم بریده میشود. فردا صبح در میدان صبحگاهی همان فرمانده به دنبالم بود و من خودم را از او مخفی میکردم تا بالأخره من را پیدا کرد و با نگاهی مهربانانه، دفترچه خاطرات را به دستم داد و رفت. بعدها فهمیدم که آن فرمانده پدر شهید بوده است. موقعی که دفترچه را باز کردم، در یکی از صفحاتش برایم نوشته بود که «بسیار زیبا نقاشی میکنم» و برایم آرزو کرده بود که یک روز چهره شهدا را به تصویر بکشم. برخورد خوبش به دلم نشست و آرزویش برایم محقق شد و از آن به بعد آرام آرام تبدیل به نقاش چهره شهدا شدم. با آن برخورد پدرانه مسیر کارم از نقاشیهای متفرقه به سمت نقاشی با موضوعات معنوی و بهویژه چهره شهدا تغییر مسیر پیدا کرد.
مختصری از استادانتان بگویید؟
انگیزه نقاشی در فردی که علاقهمند است معمولاً از همان کودکی خودش را نشان میدهد؛ اما اجازه بدهید از استاد تقیزاده که آخرین استاد نقاشیام هستند بگویم. یک سال و نیم است که با ایشان آشنا هستم و شاخصترین آنها بوده است. دورههای پراکنده مختلفی را هم طی کردهام. هر جا حس کردم نکتهای وجود دارد و به کار من میآید از آموختن آن دریغ نداشتهام. خیلی از آموزشهایی که گرفتهام حاصل سیدیهای آموزشی حرفهای است که از اینسو و آنسو به دستم رسیده است. آنقدر کارهای استاد فرشچیان را مشق کردهام که دیگران اغلب من را شاگرد ایشان میدانند، اما تابهحال توفیق دیدنشان را از نزدیک نداشتهام. بهطور حرفهای ۱۳ سال است که نقاشی دیواری میکنم و دیوارهای متعددی از شهر از جمله منطقه ۳ یادآور تجربههایم همراه با شاگردانی کاربلد بر آنهاست.
در سالهای اخیر بر کدام دیوارهای شهر نقش کشیدهاید؟
در سه سال اخیر همراه با همین دوستانی که در مصاحبه هستند کار کردهام. در همه شهر و همچنین منطقه ۳ کار کردهایم. کارها به سفارش شهرداری مناطق، ادارات و کارهایی مربوط به بخش خصوصی بوده است. در همین منطقه ۳ در خیابان مقداد طرح نقاشی دیواری با موضوع خانههای سنتی را برای اداره ناحیه یک انجام دادهام. دیوارهای مقابل ایستگاه قطار شهری راهآهن با طرح آفتابگردان هم بوده است، در محله بلال نیز بر روی ساختمان اداره ناحیه ۲ شهرداری بخشی از ساختمان مدرن و بخشی از ساختمان کلاسیک را نقاشی کردهام. در منطقه ثامن هم بهترین اثرم تصویر شهید حسنی کارگر (شهید منا) را کشیدهام. به تازگی کاری سهبعدی هم با موضوع زیارت به اتمام رسیده است.
نام شهید حسنی به میان آمد. شنیدهام در روز رونمایی با مادرشان هم گفتوگویی داشتهاید؟
بله! نقاشی دیواری بیستمتری شهید حادثه منا، محسن حاجیحسنی کارگر را در اطراف حرم نقاشی کردیم. هنگام سفارش کار نقاشی دیواری این شهید، انتخاب عکس به انتخاب من گذاشته شد. در اینترنت نام او را جستوجو کردم و عکسی را که شهید دستش را به حالت ادب بر روی سینه گذارده بود برگزیدم. در روز رونمایی، مادر شهید جلو آمد و از من پرسید که چطور شد این عکس پسرم را انتخاب کردی؟ نگران شدم مبادا کار اشتباهی کرده باشم، اما مادر شهید با این جملاتش من را دلگرم کرد. او گفت: این عکس، عکسی بود که پسرم قبل از شهید شدنش برای چنین روزی گرفته بود. او اضافه کرد: «قبل از رفتن به حج، روزی محسن به خانه آمد و گفت مادرجان این عکس را بگیر و چند تا از آن داشته باش. امکان دارد روز برگشتم، من نباشم و مهمانهایی که میآیند، بدون خوشامدگویی من به مجلس بیایند. این عکس را اینگونه انداختهام تا به مهمانهایم، خوشامد بگویم».
تابهحال به ترمیم نقاشیهای دیواری هم پرداختهاید؟
بحث ترمیم در بخشهای مختلف نقاشی مطرح است، اما ماجرا در نقاشیهای بزرگ دیواری در خیابانها بهگونهای متفاوت است. انعکاس نور خورشید بر نقاشیهای دیواری همیشه برای ما نقاشها دردسرآفرین است. کارمان بعد از حدود دو سال، اول رنگ زرد و سپس قرمزش از جلا میافتد و همه کار را تحت تأثیر قرار میدهد. تا به حال هم متریالی نیامده که بتواند صددرصد در برابر نور خورشید و باران مقاومت کند. ماجرا این است اگر قرار باشد بخواهیم همین دورنگ را ترمیم کنیم کار بدچشمی میکند، اما میتوان چهرهها را بازسازی کرد. بازسازی یا اجرایی دوباره لازم است البته تأکید دارم باید یا همان کار را دوباره نقاشی کنیم یا موضوعی نزدیک به کار قبلی برگزیده شود، چون چشم مردم با آن تصویر انس میگیرد و تغییر در آن لازم به نظر نمیآید.
خلاقیت اصل هنر است. این عنصر در کجای کارهای شما دیده میشود؟
ما بر دیوارهای خیابانها نقاشی میکنیم. هر دیوار اتفاقی منحصربهفرد است. مثل هر انسان هویت از پیش تعیینشده خود را دارد. فضا و محیط اطراف آن مؤثر است. اگر دیوارمان بیشتر توسط خوردروسوارها دیده شود بهنوعی کار میکنیم و اگر مخاطبش چشمان عابران پیاده باشد نوع کار فرق میکند. بخشی از دلایل انتخاب خلوتی و شلوغی طرحها برای دیوارهای متفاوت از همین نکته سرچشمه میگیرد. در بخش موضوع هم مسئله همین است. دقت میکنیم کارمان با محیط اطراف هماهنگ باشد. خلاقیت را در تضاد با همهچیز و همهکس و همه تکنیکهای آشنا دنبال نمیکنم بلکه در رعایت همین نکات و اصول میدانم. سعی میکنم خلاقیت برایم معادل با انتخاب موضوعات نو از فرهنگ ایرانی-اسلامی باشد. واقعیت این است که باقیماندهها از فرهنگ ایرانی-اسلامی ما آن اندازه است که هیچوقت کهنه و تکراری نمیشویم. از معماری تخت جمشید تا ۱۴ قرن هنری مسلمانان ایرانی برایمان انبوهی از سوژهها و خلاقیتها و زیبایی را به همراه دارد.
چرا بیشتر کارهایتان رنگ و بوی معنویت دارد و به سوژههای دیگر نمیپردازید؟
موضوعات معنوی آرامش خاصی برایم به بار میآورد. به همین خاطر است که ترجیح میدهم بیشتر کارهای معنوی انجام دهم تا موضوعات دیگر. البته گاهی در آن بخش هم سفارشهایی دارم و نگارگری هم میکنم. کارهای معنوی برای من آرامش زیادی به ارمغان میآورد و من طی این مدت با وجود آنکه کارهای نگارگری و اسلیمی با درآمد خوب و سفارش کار فراوان دارم، ترجیح میدهم چهره شهدا را نقاشی کنم.
ابعاد کارهایی که کشیدهاید چه اندازه است؟
کارهای شهری اغلب بزرگ هستند. از ۵۰ یا ۶۰ مترمربع بگیرید که جزو کوچکترین دیوارهاست تا کار بزرگتری با عنوان صلوات که در محدوده حرم مطهر نقاشی کردهایم و اتفاقاً از ورودی حرم نمایی فوقالعاده دارد. این نقاشی سطحی بیش از ۴۰۰ مترمربع را شامل میشده است.
مبالغ دریافتی از پروژههای نقاشی راضیکننده است؟
قیمتها در بخش خصوصی برایمان راضیکننده است، اما کارهایی که سفارشدهندهاش شهرداری است بسیار ارزان است و با مزد کارگر تازهکاری که در خانهای مشغول رنگ کردن دیواری معمولی است چندان فرقی ندارد؛ یعنی کار هنری بر دیوارهای شهر با کار رنگآمیزی دیوارهای خانهای معمولی مساوی است. ما طراحی و رنگهای متفاوت در یک کار داریم و برای هر سانتیمتر اثر باید ایده داشته باشیم، اما کارگر نقاشی ساختمانی با یک چرتکه به دیوار رنگ میکشد و دیگر هیچ! قیمتهای پایین کار هنری برای ما آزاردهنده است.
اکنون به چه کاری مشغول هستید؟
تازگی کاری با موضوع زائران پیاده را اطراف حرم کشیدیم. مرارتهای راه و سردی مسیر همراه با سختکوشی آنها بر دیواری مناسب نقاشی شده است. همزمان پروژههایی هم بر سطح ۲ در حال اجرا دارم که نظارت کار با من است. آرزو دارم عمر و فرصتی بماند تا عکس سردار سلیمانی را بکشم. طرح را دادهام و تصویب هم شده است و امیدوارم به زودی دیگر هماهنگیها انجام شود و کار را شروع کنیم.
استقبال و رویارویی مردم با کارهای شما چگونه است؟
سالهای اولی که به نقاشی دیواری روی آورده بودم به ندرت افرادی پیدا میشدند که نقاشی دیواری را مسخره میکردند، اما امروزه به هیچوجه شاهد این نیستیم و عموم افراد وقتی مشغول کاریم دقایقی میایستند و با تحسین کارمان را نگاه میکنند و خسته نباشید میگویند و میگذرند. در این سالها هیچگاه شاهد وندالیسم و تخریبی بر آثار نقاشی شهریام نبودهام. حس میکنم مردم کارهایم را برآمده از خودشان میدانند.
چه نکتهای در نقاشی از تصویر شهدا برایتان مهم است؟
سعی میکنم تصاویر شهدا را همراه با لبخندی که درخور شخصیت آنهاست نقاشی کنم. لبخند شهدا زیباترین لبخندهاست؛ خوشبختانه این تصاویر با استقبال خوبی روبهرو میشوند و من هم رضایت باطنی دارم. حس خوب لبخند وقتی از سوی شهیدی با مخاطبان روبهرو میشود علاوه بر انتقال حس مثبت میتواند همراهی و همدلی بیشتری بین مردم و فرهنگ ایثار ایجاد کند. به نظرم موضوعات جنگ و معنویت در مشهد، جای کار بسیاری دارد و باید به این زمینه بیشتر توجه کرد. تصویر شهدا و زنده نگهداشتن یاد و خاطره آنها باعث برکت و خیر در زندگی میشود.
توصیهای به همکارانتان دارید؟سطح کار را سعی کنیم بالاتر برود. اصالت ایرانی بودن خودمان را حفظ کنیم. حتی اگر قرار است کاری برگرفته از سمبلها و الگوهای غربی نقاشی کنیم سعی کنیم رنگ و بوی ایرانی داشته باشد چراکه تکرار کارهای آنان، هنر نامیده نمیشود. بعضی کارها زیبا و دلپسند است، اما این شهر باید هویت منحصربهفردش را حفظ کند و همه چیز با هم هماهنگ باشد. کارهایی را که ریشه و محتوا و فرمش ربطی به این آب و خاک ندارد نه روی دیوارهای عمومی بلکه باید برای مشتریان خاص در فضاهای محدود ارائه کنیم..
خبرنگار شهرآرا محله منطقه ۳: در پایان گفتگو بد نیست به بخشی دیگر از حوزه کاری، ولی شفیعی اشاره کنم. شفیعی علاوه بر دستاوردهایی که در حوزه تصویرگری شهدا کسب کرده، در مینیاتور که رشته اصلی او محسوب میشود نیز چند رکورد را به ثبت رسانده است. ازجمله این رکوردها میتوان به سقف مینیاتور کاری شده سالن بزرگ مجموعه پدیده شاندیز اشاره کرد که با ۲ هزار و ۲۰۰ مترمربع مساحت، بزرگترین نقاشی سقفی کشور و یکی از مینیاتورهای بزرگ در جهان به شمار میرود.
در ادامه با هنرمندی خودآموخته که نقاشی را نه در کلاسهای دانشگاهی بلکه با نگاه بر دستان هنرمند استادش فراگرفته گفتگو کردم. او بزرگشده محله طبرسی شمالی و ساکن طبرسی شمالی ۳۸ است و با جدیت به نقاشی میپردازد. «دانیال ابراهیمی»، جوانترین شاگرد استاد شفیعی است. در ادامه مختصری از چند پرسش و پاسخ با او را میخوانیم.
چندساله و از کدام محله هستید؟
۲۰ ساله هستم و در حال حاضر ساکن محله طبرسی شمالی هستم.
چند سال است با استاد کار میکنید؟
۶ سالی است که نقاشی میکنم. از پنجم ابتدایی ترک تحصیل کردم و اتفاقی گذرم به نقاشی دیوار افتاد. گفته بودند که شاگرد میخواهند و من کارم را شروع کردم. راستش من چندان علاقهای نداشتم. همهجوره کاری در این رشته کردهام. از نقاشی به معنای رنگرزی دیوارهای خانهها تا نقاشیهای فوقالعاده بزرگ شهری. حتی در دورهای شاگرد استادی بودم که المان میساخت. سه سال است که خدمت استاد شفیعی هستم و اصول کار را عملاً در این سه سال فراگرفتم. قبل از آن بهنوعی به بیگاری هنری میکشیدم، اما اینجا، هم کار میکنم، هم اصولی کار را یاد میگیرم. من نقاشی تجربی هستم. عملاً همان چه در کلاسهای دانشگاه تئوری میخوانند در خدمت استاد درس میگیرم و نظارت ایشان بر همه کارهایم وجود داشته است.
مهمترین نقاشی دیواریای که تابهحال مشارکت داشتهاید کدام است؟
کار اخیرم در بولوار رضوان بوده است که همراه با یکی دیگر از شاگردان استاد شفیعی دونفره انجام دادیم. قبل از آن در خیابان شهید شوشتری هم نقاشی کار کرده بودیم. پروژه نقاشی در پارک طوبا و پردیس هم با همراهی خود استاد شفیعی به سرانجام رسید. بیشتر کارهایم حالت رئال دارد و سهبعدی است. معمولاً محتوایی را نقاشی میکنیم که بهنوعی به فرهنگ کهن و سالهای گذشته را تداعی میکند. نمونهاش در و پنجرهها و ارسیهای قدیمی است که بر دیوارهای مدرن امروزی نقاشی میکشیم.
چرا تأکیدتان بر نقاشی از المانهای سنتی است؟
واقعیت این است که ما در سنت زندگی میکنیم. بافت شهر مشهد بافتی سنتی است که مملو از خاطرات و آثار دیروز است. خاطرات و فرهنگی که حجم محتوایی بالایی را منتقل کرده و میکنند. متأسفانه با ساختمانهای مدرنی که ساخته میشده این یکدستی در حال از بین میرود. ما با ابزار و هنر نقاشی سعی داریم بگوییم هویت این شهر سنتهایش است و حتی باوجود ساختمانهای مدرن آنچه بر سطح آنها دیده میشود همان یادگارهای دیرین این مردم است.
طراحی و نقاشی دیواری با ابعاد ۱۰ در ۱۰ مترمربع چقدر زمان میبرد؟
با نقاشیهایی که ما معمولاً میکنیم اگر ابزار و مقدمات فراهم باشد و تیمی دو یا سهنفره باشیم حدود یک هفته زمان میخواهیم تا دیواری سیمانی و طشت را تبدیل به نقاشیای فاخر کنیم که چشمان هر عابر و گذرندهای را برای دیدنش به تأمل و صبر وادار کند.
مردم به چه تصاویری علاقه دارند؟
همه گونه آدمی دیدهام. مردمی که اغلب در منطقه ۳ زندگی میکنند بیشتر به نقاشیهای رئال در بخش طبیعت علاقه دارند. آنها وقتی با منظره شاد از طبیعت ایران مواجه میشوند ناگهان شادی و آرامشی که شاید سالها قبل تجربه کرده باشند به سراغشان میآید و در میان اینهمه دود و صدا لااقل برای لحظاتی فارغ از همه روزمرگیها میشوند. مردم بالا شهر شاید به طرحهای انتزاعی بیشتر علاقه
داشته باشند.
آیا تکرار گذشتهها میکنید یا خلاقیت هم وجود دارد؟
اصلاً این نیست که یک نقش را بر این دیوار و دیوارهای بعدی و دیوارهای بعد از آن نقاشی کنیم و اسم خودمان را هم بگذاریم نقاش! اینکه کار رباتهاست. هر دیوار بنا به جایی که قرار دارد و نوع عابرانی که آن را میبینند و بافت شهریای که در آن واقع شده برای خودش حکایتی جدا از حکایت دیگر دیوارها دارد. نقش ما هم بنا به همین موضوع متفاوت میشود و اقتضائات آن دیوار را میپذیرد. خلاقیت در رعایت همین اقتضائات به وجود میآید.
درآمد این کار برای شما کافی است؟
برای امروزم کافی است و امیدوارم برای فردایی که قرار است خانوادهای هم داشته باشم همینگونه باشد. الآن نزدیک به ۳ میلیون تومان در ماه مزد میگیرم. روزی ۸ تا ۹ ساعت کار میکنیم و جمعهها تعطیل هستیم. فکر میکنم درآمدم تا دو سال آینده افزایش پیدا بکند و بتوانم زیر بار خرج خانواده در سالهای بعد بروم.
چه توصیهای برای بچههای علاقهمند به این رشته دارید؟
واضح است که سن من هنوز به توصیه کردن نرسیده است! اما اگر لازم میدانید حرفی در این زمینه بگویم باید عرض کنم که تجربی آموختن نقاشی بهتر از هر راه دیگری است. چهبهتر که زیر نظر استادی که هنر را به خوبی آموخته کار را شروع کرد تا به مرحله تکمیلی رسید. پشتکار داشتن هم مهم است.
خاطرهای هم از کار نقاشی در خیابان دارید؟
مشغول نقاشی ضامن آهو بودیم و بخشی از شلوارم پاره شده بود. ما روی داربست بودیم و حواسم به کارم بود. یک زائر عمانی صدایم میکرد و میگفت بیا تا شلواری به تو بدهم. من درست نمیشنیدم و تصور میکردم میگوید بیا تا به تو شکلات بدهم! برایم شلواری درجه یک خریده بود و، چون از کار خوشش آمده بود آن را به من هدیه داد.