سعیده ساجدینیا | شهرآرانیوز؛ کمیته «مدال فیلدز» در توصیف او نوشت: «چیرهدست در گستره چشمگیری از تکنیکها و حوزههای متفاوت ریاضی، او تجسم ترکیبی کمیاب است از توانایی تکنیکی، بلندپروازی جسورانه، بینش وسیع و کنجکاوی ژرف».
او تنها زن ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است که در تاریخ ۷۸ ساله اهدای آن، به این مدال دست پیدا کرد. بعد از این جایزه، نامش تیتر بیشتر خبرگزاریهای جهان شد و واشنگتن پست و گاردین با او مصاحبه اختصاصی کردند و همواره از او به عنوان اسطورهای عجیب و شگفتانگیز در عالم ریاضیات نام بردند.
۲۲ اردیبهشت روز تولد مریم میرزاخانی است؛ روزی که از سوی اتحادیه بینالمللی انجمنهای ریاضی جهان به عنوان روز زنان در ریاضیات نامگذاری شده است.
در پایگاه کالچرس درباره ماجرای علاقهمند شدن میرزاخانی به ریاضیات نوشته شده است: معلمان و دوستان زیادی در قرارگیری وی در مسیر ریاضیات نقش داشتهاند. یک سال در امتحان ریاضیات دبیرستان بهطرز عجیبی نمره پایینی گرفت، زیرا معلمش به مهارتهای او در ریاضیات اعتقاد نداشت. مریم بهشدت دلسرد شد و این موضوع باعث شد به تحقیق بپردازد تا ببیند آیا واقعا ریاضیات جوابگوی اشتیاق و تلاش وی خواهد بود یا خیر. خوشبختانه معلم ریاضی بعدی مریم موجب دلگرمی وی شد. مریم در همان مدرسه با رؤیا بهشتی آشنا شد و این آشنایی باعث افزایش علاقه آنان به ریاضیات شد. مرحومه مریم میرزاخانی و بهشتی هر دو از ریاضیدانان برجسته دنیا هستند.
دختر اولینها
اولین دختری که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت، اولین دختری که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت، اولین کسی که دو سال پیاپی موفق به کسب مدال طلا در المپیاد جهانی ریاضی در سالهای ۱۹۹۴ (هنگ کنگ) و ۱۹۹۵ (کانادا) شد و در این سال به عنوان نخستین دانشآموز ایرانی، در آزمون المپیاد ریاضی نمرهٔ کامل ۱۴ از ۱۴ را بهدست آورد.
دورهٔ لیسانس و فوق لیسانس ریاضی را در دانشگاه صنعتی شریف تهران طی کرد. در سال ۲۰۰۴ با اخذ مدرک دکترای دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک مولن، از برندگان جایزه فیلدز، در دانشگاههای پرینستون و استنفورد به تدریس مشغول شد.
یکسال بعد در سال ۲۰۰۵ نشریه پاپیولار ساینس آمریکا، او را بهعنوان یکی از ۱۰ ذهنِ جوان جهان برگزید و از او تقدیر کرد. مدتی در پرینستون درس میداد و سپس به استنفورد رفت و کار تدریس و پژوهش را در آنجا پی گرفت. او در شهریور ۱۳۸۷ (اول سپتامبر ۲۰۰۸) و در سیویک سالگی به درجه استادی این دانشگاه رسید.
آری او کسی نیست جز پروفسور مریم میرزاخانی که سیزدهم اردیبهشت ۱۳۵۶ (۳ مه ۱۹۷۷) در تهران متولد شد و سومین فرزند احمد میرزاخانی، مهندس برق و رئیس هیئت مدیره مجتمع آموزشی نیکوکاری «رعد»، بود.
روایت پدر از مریم
پدر این ملکه بزرگ ریاضی ایران، درباره کودکی «مریم» میگوید: «اوایل هیچ فرقی با بقیه همسنوسالهایش نداشت؛ مانند همه بود. درس خواند و بالا رفت، با کوشش و تلاش.»
ریاضیات، اما از روزگاری همه زندگیاش میشود و پدر «مریم» در پاسخ «چرا ریاضی؟» بیان میکند: «ریاضی، چون منطق دارد، آدم را جذب میکند. آدم در علوم تجربی تجربه عینی دارد، اما در ریاضیات تجربه ذهنی دارد و لذت حل یک مسئله، آدم را سر ذوق میآورد. رسیدن به یک راهحل، راضیات میکند. وقتی این علاقه در مریم ایجاد شد، رفت دنبال کارش و کار کرد و فکر کرد و نتیجهاش را گرفت.»
«مریم» نیز بارها در اظهاراتش تأیید کرده بود که «بدون علاقه به ریاضی ممکن است این رشته را سرد و بیهوده بیابید، اما زیبایی ریاضیات خود را تنها به شاگردان صبور نشان میدهد.»
لذت فهمیدن چیزی جدید
«پرارزشترین بخش مطالعه ریاضی لحظهای است که میگویی «آهان!» و ذوق کشف و لذت فهمیدن چیزی جدید. احساس ایستادن بالای یک بلندی و رسیدن به دیدی شفاف و واضح را به ارمغان میآورد.»
برای دانشگاه و انتخاب رشته هیچ تردیدی نداشت؛ یک کلام، ریاضی و ریاضی محض! از اول هم تصمیم نداشت برق بخواند؛ درباره رشتهاش مشورت میکردیم. اما علاقهاش به ریاضیات محض مشهود بود و تمرکز بر روی علاقه، اصل مهمی بود!
قبل از اینکه جایزه مدال فیلدز را ببرد، خودش زنگ زده بود و به پدر گفته بود: «بیشتر از این در زندگیام چه میخواهم؟ شک نکنید لحظه باشکوهی در زندگی آدم است.» پدر مریم میرزاخانی میگوید: «فلات ایران این خصوصیت را داشته است که دانشمندان بزرگی در آن زندگی کردهاند. پیام جایزه «مریم» این بود که جوانان امروز ما در جهان میتوانند موفقیتهای بزرگی کسب کنند. ما ایرانیها در علوم پایه بزرگانی مانند خوارزمی را داشتیم که الگوریتم میراث اوست. ریاضیات در جوامع آن زمان به قدری اهمیت داشت که علومی مانند الجبر از زمانهای قدیم در بین ایرانیها و جوامع اسلامی اهمیت داشته است.»
سلیقه سینمایی
سلیقه سینمایی میرزاخانی بازتابی از ذات بدون مرز پژوهش او بود که همواره درگیر کاویدن «خصوصیات اشکال هندسی نامعمول» بود. میگفت: «گاهی مواقع احساس میکنم در یک جنگل بزرگ هستم و نمیدانم به کجا میروم، ولی به طریقی به بالای تپهای میرسم و میتوانم همهچیز را واضحتر ببینم. آنچه آنگاه رخ میدهد، واقعا هیجانانگیز است.»
فیلم مورد علاقه او داگویل، نگاهی خشن به آمریکای دوران رکود بزرگ است. وی جایی گفته بود: وقتی بچه بودم رؤیایم این بود نویسنده شوم. هیجانانگیزترین لحظاتم را به خواندن رمان میگذراندم و در واقع هر چیزی به دستم میرسید، میخواندم!»
رؤیای نویسندهشدن
در کودکی تمایلی نداشت که یک ریاضیدان شود. هدف اصلی او این بود که هر کتابی که به دستش میرسد، بخواند. برنامههای تلویزیونی که درباره زندگی زنان مشهور مانند ماری کوری یا هلن کلر بود را نگاه میکرد. بعدها او رمانی درباره ونسان ون گوک بهنام «شور زندگی» را خواند. این داستانها حس جاهطلبی تعریفنشدهای را در او برای انجام کاری بزرگ در زندگی القا کرد و شاید نویسنده شدن!
تجسم دختر قهرمان
از هشت سالگی عادت داشت که موفقیتهای یک دختر قهرمان را پیش خودش تجسم کند. هر شب در رختخواب، قهرمان خیالی او شهردار میشد، به نقاط مختلف دنیا سفر میکرد یا در زمینههای بارز دیگری، موفقیت کسب میکرد و با وجود اینکه استاد ریاضیات دانشگاه استنفورد بود، همچنان در ذهنش داستانهایی مینگاشت و هیچگاه در جاهطلبیهای او خللی وارد نشد و بر این باور بود که ریاضیات از جهاتی مانند نوشتن یک رمان است: «شخصیتهای مختلفی وجود دارند و شما باید آنها را بهتر بشناسید. داستان پیش میرود، آنگاه وقتی دوباره به شخصیتها نگاه میکنید، میبینید که نسبت به تلقی اول شما، تغییر کردهاند.»
کوچک، اما سرکش
ریاضیدان ایرانی شخصیتهایش را هرکجا میرفت با خود میبرد؛ همزمان خطوط داستانش نوشته میشد، داستانی که سالها طول کشید تا آشکار شود. او در میان ریاضیدانها به ویژگی کوچک، اما سرکش و رامنشدنی شهرت داشت و دشوارترین سؤالات زمینه مطالعاتیاش را با پایداری بسیار دنبال میکرد.
فروتنی دختر چشمآبی
استاد راهنمای او در مقطع دکترا -کورتیس مکمولن- درباره شخصیت مریم گفته بود که او زمانی که پای ریاضیات در بین باشد با بیپروایی بسیار جاهطلبی دارد. با صدای آرام و یکنواخت و چشمان خاکستری مایل به آبیاش، اعتمادبهنفس تزلزلناپذیری دارد. در عین حال فروتن است و زمانی که از او درباره سهمش در حل یک مشکل مطالعاتی سؤال میشود، میگوید «اگر بخواهم صادق باشم، فکر میکنم که سهم زیادی نداشتهام.» حتی زمانی که در ماه فوریه ایمیلی مبنی بر دریافت معتبرترین جایزه ریاضی دنیا یعنی نشان «فیلد» به او رسید، به سادگی بیان کرد که شاید ایمیلی که دریافت کرده است، هک شده باشد و واقعی نباشد!
مسائلی که پس از رساله دکترا، ذهن میرزاخانی را به خود مشغول کرد، از جنس مسائلی بودند که تنها با صبر و همتی مثالزدنی میشد به مصافشان رفت. خصوصیاتی که او نهتنها در حرفهای خود، بلکه در زندگی روزمرهاش نیز از آنها بهرهمند بود.
«یان وندراک»، همسر این نابغه ریاضی ایرانی، اهل جمهوری چک و دانشیار ریاضی دانشگاه استنفورد و پژوهشگر سابق علوم کامپیوتر نظری مرکز تحقیقات آیبیام است.
او به خاطر دارد که در اولین برخوردهایی که در جریان یک مسابقه دوستانه پیادهروی با همسر آینده خود داشت، به این ویژگی پی برده بود: «او خیلی ریز بود و اندام من نسبتا خوب بود، با این حساب فکر کردم که از پس کار برمیآیم و اولش جلو بودم. اما سرعت او هیچ جور کم نمیشد و بعد نیمساعت، من دیگر توان نداشتم؛ ولی او هنوز داشت با همان سرعت می دوید.»
«در محیط خانه هم ورقهای بزرگ را روی زمین پهن میکرد و چندین و چند ساعت مینشست چیزهایی را میکشید که از دید من همیشه مثل هم بودند. اینکه چگونه میتوانست اینطور کار کند را نمیدانم، اما آخرش جواب میگرفت.»
میرزاخانی معتقد بود: «حین فکر کردن درباره یک مسئله دشوار ریاضی، نمیخواهد تمام جزئیات را بنویسی. اما همینکه چیزی را ترسیم کنی، کمکت میکند که به نحوی اتصال خودت را [با مسئله]حفظ کنی.»
تجربه مادری
از مریم میرزاخانی یک فرزند به نام «آناهیتا» که پنجمین نوه خانواده میرزاخانی است، به یادگار مانده است. او پس از برندهشدن جایزه فیلدز، درباره هماهنگی بین زندگی حرفهای و خانوادگیاش اینطور گفت: «توازن بین کار و مادربودن خیلی سخت و البته شدنی است و ارزش انجام دادنش را دارد و خواه ناخواه میزان کار را کم میکند؛ یعنی اگر کسی فکر کند که هم میتواند یک خانواده خیلی خوب و با ارتباط قوی داشته باشد، هم کار به همان سرعت قبل پیش برود اینطور نیست، باید به هر حال هزینه کند. امیدوارم آناهیتا و همه بچهها، ریاضی را جدی بگیرند؛ دوست ندارم مثل افرادی شود که تا صحبت از ریاضیات میشود، میگویند من از ریاضی هیچ چیز نمیدانم، یعنی اصلا به خود امکان نمیدهند که به آن فکر کنند. کسی که بچه کوچک دارد، از ۹ صبح وقت دارد تا ۵ بعد ازظهر؛ بعدش دیگر وقت ندارد. میتوانی مثلا بروی در پارک و بهطور کلی فکر بکنی، ولی اینکه بنشینی و کار جدی بکنی نمیشود.»
در تیرماه ۱۳۹۶ اعلام شد پروفسور بهدلیل ابتلا به سرطان در بیمارستانی در آمریکا بستری است. یکی از نزدیکان او گفت که حالش وخیم است و از ۴ سال پیشتر به سرطان سینه مبتلا بوده و سرطان به مغز استخوان وی سرایت کرده است. سرانجام در ۲۴ تیر ۱۳۹۶ در چهل سالگی در ایالات متحده آمریکا درگذشت.
یادش زنده است
آکادمی ملی علوم آمریکا به پاس تلاشها و دستاوردهای مریم میرزاخانی جایزهای را به نام وی مزین کرده است که هر سال به کمکها و پیشرفتهای استثنایی در علم ریاضی تعلق میگیرد. نهاد زنان سازمان ملل متحد نیز نام میرزاخانی را در شمار ۷ زنی که دنیا را تغییر دادند، قرار داد. این نهاد معتقد است فعالیت شگفتانگیز میرزاخانی در علم، راه را برای بسیاری از ریاضیدانان زن جهان هموار کرد.