واژه بحران برای جامعه انسانی نامأنوس نیست. بحران شیوع کرونا نیز نخستین بحران بزرگ تاریخ زندگی بشر نبوده است و نخواهد بود، اما تفاوت این بحران در این است که توانسته برخی پیشبینیها را برهم بزند و پارهای از مسائل را بیپیرایه برای همگان آشکار کند. رخدادها و نوع رفتارهایی که در روزهای بحرانی ازسوی افراد و در سطحی گسترده سر میزند، از معیارهایی است که قوت و ضعف و کیفیت سرمایه اجتماعی آن جامعه را مشخص میسازد.
از تعاریف متنوع سرمایه اجتماعی که بگذریم، چنانچه سرمایه اجتماعی را دارایی مطلوب حاصل از پیوندها و روابط حاصل از جامعه در بخشهای مختلف آن درنظر بگیریم، میتوانیم بگوییم با دارایی مهمی مواجه هستیم که نهتنها به اندازه سرمایههای اقتصادی دارای اهمیت است، بلکه فروکاستن آن، زخمهای عمیقی را در بدنه جامعه بهجا میگذارد. از سرمایههایی همچون اعتماد، مشارکت، همکاری و رعایت حقوق یکدیگر سخن میگوییم که هریک بهنوعی در استواری تاروپود جامعه، نقش بازی میکنند و امان از روزی که این تاروپود به هر دلیلی گسسته شود!
هیچ جامعهای بدون برخورداری از چنین مؤلفههایی نهتنها پیشرفت نخواهد کرد، بلکه با مواجهه با کوچکترین هجمهای آسیب جدی خواهد دید. اکنون درنظر بگیرید جوامعی را که پیش از این هم جامعهشناسانشان، درباره افول سرمایههای اجتماعی در آنها هشدار داده بودند. آنها چگونه خواهند توانست با چنین بحرانی که همچون طوفان، ضربههای محکمی بر پیکره جامعه وارد کرده است، مواجه شوند؟
بحران فراگیر شیوع کرونا نشان داد که گویا همه جوامع (حتی جوامعی که مدعی توسعهیافتگی مدنی بودند)، از کمبود سرمایههای اشارهشده رنج میبرند و این خلأ در همه جوامع وجود دارد. انتشار تصاویر مختلفی از درگیری و نزاع برای یک بسته دستمالکاغذی یا احتکار اقلام ضروری که درنهایت بر زندگی و سلامت افراد جامعه تأثیرگذار بود، همه نشان از آن دارد که انسان امروزی هنوز نتوانسته است سرمایههای اجتماعی و ابعاد مختلف آن را بهعنوان یکی از داراییهای مهم خویش پرورش دهد. فهم و پذیرش این کمبود جدی، این ضرورت مهم را به همه ما یادآوری میکند که نهتنها برای عبور از بحرانها بلکه برای پیشگیری از گزند آسیبها و مصائب روزمره جامعه انسانی، نیازمند تقویت سرمایههای اجتماعی خویش هستیم.
بحران فعلی بهخوبی نشان داد که سرمایه اجتماعی تضمینکننده سلامت جامعه نیز هست؛ سلامتی که این روزها بهدلیل شیوع یک بیماری ناشناخته، تبدیل به بزرگترین معضل جامعه جهانی شده است. خط کشیدن به دور خود و اعتماد نداشتن به همنوع که ناشی از کاهش سرمایههای اجتماعی است، عواقب خطرناکی همچون خشم، افسردگی و... را برای سلامت جامعه بهدنبال خواهد داشت؛ پیامدهایی که انزوا و قرنطینه اجباری یا خودخواسته نیز آن را تشدید کرده است.
درنهایت باید گفت بهطورکلی جامعه انسانی در مواجهه با این بیماری، با تهدید بزرگی روبهروست که حتی با کشف راه درمان یا پیشگیری از آنهم اثرات نامطلوب درازمدت بر جای خواهد گذاشت. سخن آن است که شاید بتوان با افزایش سرمایههای اجتماعی این تهدید را به فرصتی پایدار تبدیل کرد. امروز در جامعه خود بهجای شنیدن اخبار احتکار که شاید تا کمی قبلتر مرتب به گوشمان میرسید، شاهد تلاش مردم برای اختصاص کمکهای وسیع معیشتی و بهداشتی به یکدیگر هستیم. این میتواند نشان از روزنه امید برای ترمیم بافت ازهمگسیخته سرمایه اجتماعی و ترمیم کشتیای باشد که همه بر آن سوار هستیم.