سال۹۹ یک سال مانده به انتخابات۱۴۰۰، سالی است که میتواند قدرت «جبهه تقابلگرایان» از دو سوی طیف سیاسی کشور [اصلاحطلبان و اصولگرایان]را دوچندان کند؛ تقابلگرایانی که به شرایط کلان مملکتی، دغدغه مقامات، شرایط منطقهای و جهانی، وضعیت اقتصادی و... توجه نمیکنند. ممکن است از آن مطلع باشند و در مواضع خود از آن سود برند، اما این شرایط را ابزاری میدانند برای قدرتافزایی خود در نظام سیاسی و اجتماعی کشور. حل این عوامل، اولویت دوم آنان است و تنها راهحل آن را قدرت گرفتن طیف خود میپندارند و از هرگونه تعامل و رایزنی و گفتگو با طیفهای دیگر حاکم یا غیرحاکم هراس دارند. هنگام دیالوگ لکنت دارند و درحین مونولوگ خطیب میشوند. در مناظرات هم اینان بهدنبال گفتگو نیستند، فقط به بیان آنچه معتقدند، میاندیشند و خودحقپنداری، فصل مشترک دو طیف در جبهه تقابلگرایان است؛ البته اعضا، رهبران و تئوریپردازان این جبهه در سالیان دور تا امروز ثابت نبودهاند و دچار ریزش و رویشهای محسوس بودهاند، حتی برخی آغازگران این جبهه در دو طیف، اکنون به جبهه تعاملگرایان پیوسته و نقش محوری یافتهاند.
جبهه تقابلگرایان دو طیف دارد؛ طیفی اصلاحطلبانه که از گذشته یعنی سال۷۶ متولد شدند و کنار دولت اصلاحات ارتزاق کردند و بالیدند و از دو بازوی جنبش دانشجویی و مطبوعات سود بردند و به تبع آن، با حضور در برخی احزاب و رهبری آن قدرتمند شدند، اما با به قدرت رسیدن طیف اصولگرای جبهه تقابلگرایان در سال۸۴، طیف اصلاحطلب این جبهه به حاشیه رفت، ولی بهمرور و با رادیکال شدن دولت، دوباره زمینه پیدا کردند و درنهایت در سال۸۸ به تقابل با یکدیگر رسیدند و با اعتراضات خیابانی، آماده جهشی سیاسی شدند، اما با واکنش حاکمیت، ضعیف شدند و البته حیات اصلاحطلبان سازگار و تعاملگرا را نیز گرفتند و آنان را قربانی خود کردند. این شاخه اصلاحطلبان، شعارهای خود را در انتخابات ریاستجمهوری۹۲ و حتی ۹۶ دیدند، اما در عمل از دولت روحانی راضی نشدند و میانه راه، دوباره ساز ناسازگاری با حاکمیت و دولت را کوک کردند و ناتوانی و ضعف کشور را به آنان منتسب کردند و هر کنش حاکمان را با اشکال و ایراد تصویر کردند.
طیف دیگر تقابلگرایان، اصولگرایانی بودند که همزمان با قدرت گرفتن طیف اصلاحطلبان، در موضع واکنشی و تبعی بروز کردند تا آنان را خنثی کنند. با شکست راستگرایان در دوم خرداد۷۶ و اقدامات هیجانی برخی حامیان دولت حاکم، این جریان با تئوریپردازی و عملیات روانی و میدانی آغاز به کار کردند و در شورای دوم شهر، اولین رخنمایی سیاسی خود را با عنوان آبادگران به نمایش گذاشتند، اما حضور مقتدرانه آنان با تسخیر دولت در سال ۸۴ رقم خورد که شخصیت محوری تعاملگرایان یعنی اکبر هاشمیرفسنجانی را شکست دادند و بر کرسی قوه مجریه نشستند. دقیقا این دو طیف در جبهه تقابلگرایان بهگونهای رفتار میکردند که طیف مقابلشان میخواست یا در زمینی بازی میکردند که آنان طراحی کرده بودند؛ آگاهانه یا ناآگاهانه. طیف اصلاحطلبان تقابلگرایان در سال۸۸ اگرچه در آستانه انتخابات ریاستجمهوری محور نشده بودند و فرمان کاندیدایشان در دستانشان نبود، اما با نوع بازی پیشآمده طرفینی، لیدری را برعهده گرفتند و اسم رمز عملیات دو شاخه را رئیس وقت دولت، پشت تریبون فریاد زد: «خس و خاشاک». این دو کلمه و بار روانی محتوای مناظرات که کاملا شخصی شده بود و عکسهای خصوصی را مانور میدادند، میدان را بهگونهای پیش برد که تنها تقابلگرایان، حق تنفس سیاسی داشتند و تعاملگرایان یا با آنان متحد شدند یا به انزوا رفتند و راهی پیشرو نداشتند.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، تعاملگرایان قدرت گرفتند و در داخل و خارج در این جهت عمل کردند، اما دو طیف تقابلگرایان، تحملِ پذیرش آنان را نداشتند و هرازگاهی فضا را طوری غبارآلود میکردند که تیرهای جریان تعاملگرا به سنگ بخورد و آنان با رفتاری پینگپنگی میان دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب، حیات یکدیگر را تضمین کنند و به بهانه وجود طرف مقابل، رفتار خود را توجیه کنند. دولت تعاملگرا نیز با ضعف راهبردی، لجستیکی و وفادار نبودن به گفتگو با بدنه و همراهان، مسیر را برایشان فراهم کرد؛ البته جریان تعاملگرا همواره از نداشتن تئوری، راهبرد و تاکتیکهای محوری رنج برده است.
امروز با روی کار آمدن مجلس جدید و پایان دولت فعلی، تقابلگرایان امیدوارند دوباره قدرت را به دست گیرند، اما طرفین این جبهه میدانند که حیاتشان بدون یکدیگر ممکن نیست، پس بازی را طوری طراحی خواهند کرد که جا برای تندخویی و ناسازگاری و نزاعهای رسانهای طرف مقابل، باقی باشد و تمام راهها به تقابل بینجامد؛ تقابلی فراگیر تا گفتوگوی دولت و مجلس و به تبع دولت و حاکمیت، متوقف شود و یار مقابل بر تندی رفتارش بیفزاید و دولت در یک سال باقیمانده با توجه به مشکلات داخلی و خارجی، بیش از گذشته در باتلاق آنان زمینگیر شود. زمینگیری دولت، نامدیریت شدن مجلس و انسداد گفتوگوی بینالمللی و همراهی سایر نهادها و اقدامات اپوزیسیون داخلی و خارجی، همه از کابوس بزرگ تقابل خبر میدهند اگر پادزهری کشف نشود.