علی صمدی جوان/شهرآرانیوز، رجبعلی لباف خانیکی، استاد پیشکسوت باستانشناسی خراسان و سرپرست تیم کاوشهای شادیاخ نیشابور، به مناسبت فرارسیدن روز جهانی موزه و میراث فرهنگی، از اهمیت و جایگاه موزهها در مطالعات تاریخ و هویت یک ملت گفت.
وی ادامه میدهد: آنچه که اهمیت موزه را بیشتر میکند، بازتابی است که از مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، هنری و سایر نوآوریهای قدیم به نسل کنونی منتقل میکند. بنابراین بدیهی است که اشیای تاریخی، پشتوانه درک تاریخ یک دوره خاص باشند.
لباف، سفال را به عنوان یک مثال ارزنده در مسیر بررسی تاریخ ایران نام میبرد و میافزاید: سفال، یکی از دستساختههای مهم در تاریخ ماست که گاهی شأن و منزلت یک شهر را به نمایش میگذارد. به عنوان مثال سفال نیشابور دارای چنین امکانی است؛ چه اینکه نمایانگر فرهنگ اجتماعی مردم آن است و چه اینکه این مجموعه سفال، بازتاب و زاویه دید متناسبی از بافت هویتی نیشابور قدیم را به نسل حاضر منتقل میکند. برخی از این سفالها همراه با کتیبه است و مطالعه همان چند خط که بر بدنه سفال نقش بسته است، فهم ما را در پژوهش هدایت میکند.
موزهگردی یک هنر ناشناخته در ایران است
باستانشناس پیشکسوت خراسانی به اهمیت موزهها میپردازد و میگوید: 2 اصل در شناخت هر موزه لازم است؛ مطالعه و تأمل در آنچه دیده میشود. متأسفانه بنای موزهگردی در ایران که قدمت آن به عهد ناصری بازمیگردد، گنجینه دیدن است. ناصرالدین شاه با جمع آوری و نمایش نفایس پادشاهان پیش از خود در محلی به نام اتاق موزه در کاخ گلستان، نخستین موزه را به تقلید از آنچه در غرب دیده بود، بنا نهاد، اما موزه ناصری گنجینهمحور بود و بنا به روایت اعتمادالسلطنه، موزه در ایران، خزینه بود؛ یعنی مکانی برای نگهداری اشیای ارزشمند و باقیمت. بنابراین به کار بردن واژه گنجینه که در ایران همردیف موزه تعریف میشود، یک امر اشتباه است و با آنچه در کشورهای صاحبنام در موزهداری تعریف میشود، تفاوت دارد.
لباف خاطرنشان میکند: برداشت کشورهای اروپایی از موزه بهقدری متفاوت است که گاهی یک قطعه سفال شکسته، منزلت تاریخیای بالاتر از یک تابلو، شمشیر، مومیایی، جواهر و... مییابد. این به دلیل آن است که مفاهیم آکادمیک، هویتمحور و ریزبین، به گنجینه و ثروت برتری ندارد.
کارکرد هویتی موزهها به آموزشی ارتقا پیدا کند
لباف موضوع موزهها را گستردهتر از مفاهیم رایج در ایران بیان میکند و میگوید: موزهها میتوانند بینهایت باشند و صرفا نباید با موضوعهای رایج بنا نهاده شوند. اینکه چرا موزههایی با موضوعهای گسترده در ایران وجود ندارد یا مورد اقبال پژوهشگر نیست، به مسئله کنجکاوی و عطش حقیقت در بستر شیء بازمیگردد.
این باستانشناس، موزهها در ایران را به 2 دسته کلی مردمشناسی و باستانشناسی تقسیم میکند و میافزاید: قالب کلی موزههای مردمشناسی آن است که تعدادی آدمک با لباسهای زیبا و رنگی در محیطی تاریخی و سنتی چیده شدهاند و مردم با آنان عکس میگیرند. اما آیا برای کسی سؤال شده است که چرا رنگ پوست آدمک موزه مردمشناسی جنوب ایران با رنگ پوست همان آدمک در موزهای در شرق کشور یکی است؟ چرا پولکهای چارقد یک زن بختیاری در موزه جنوب، در موزه دیگری در شمال خراسان هم همان است؟ این نشان میدهد که موزه مکان نمایش بدون مطالعه شده است و مردم نیز به دنبال این چراییها نیستند.
لباف ادامه میدهد: موزههای باستانشناسی وضعیت متفاوتی دارند. اگر اشیا، نسخخطی و سایر یافتههای تاریخی برمبنای یک طرح از پیش تعریف شده تاریخی در محیط چیده نشود، مخاطب دچار کجفهمی خواهد شد؛ زیرا به میزان هر حفاری که ملزومات آن موزه را فراهم میکند، رژفایی از تاریخ یک ملت به نمایش گذاشته میشود.
مردم کاخ موزهها را بیشتر دوست دارند
لباف در پاسخ به چرایی اقبال کاخموزهها و خانههای تاریخی در میان مردم میگوید: خانههای تاریخی، زیستگاه شخصیتهایی بوده است که اینک به تاریخ پیوستهاند، اما روح و هویتشان در همان خانه جاری است و تبدیلشدن به خانهموزه برای مردم جذابیت دارد. گاهی علت دیدهشدن خانهها برای صاحب آن است که ارزش تاریخی دارد؛ مانند خانه ملک که بهعلت شهرت صاحب فقیدش، مکانی برای بازدید عموم شده است.
این باستانشناس در تحلیلی کوتاه به مناسبت اقبال این مدل از موزهها که بیشتر هم معاصر هستند، میافزاید: انسان به دنبال موارد زودهضم و بدیهی است. برای شما راحتتر است که در بازدید از کاخ گلستان، بدون آنکه با پیچیدگی خاصی مواجه شوید، از محل زندگی شاهان قاجار بازدید کنید و حتی پیش از بازدید بدانید به کجا قدم خواهید گذاشت، اما هنگامی که به بازدید از یک موزه تخصصی میروید، فهم عامه مردم از دیدن چند تکه استخوان یا تعدادی سرنیزه زنگ زده بهقدری پایین است که هیچ اشتیاقی برای ادامه بازدید خود ندارند.
لباف خانیکی در جمعبندی توضیحات خود بیان میکند: موزه و موزهگردی در ایران نیازمند بازنگری است و باید به سمتی برود که به عنوان یک دانش که دربرگیرنده دنیایی ناشناخته برای مردم باشد، مورد توجه جدی قرار بگیرد. گذشته چراغ راه آینده است و موزه ابزاری برای رسیدن به آن است.