به گزارش شهرآرانیوز، میشل پیکولی که روز 23اردیبهشت امسال در 94سالگی درگذشت، با بیش از 170فیلم در کارنامهاش، یکی از بهترین و همهفنحریفترین بازیگران سینما بود. او که در اوان جوانی موهایش شروع به ریختن کرد و هرگز سیمای جوانپسندی شبیه آلن دلون یا ژان پل بلموندو نداشت، در نقش هنرمند یا آدم معمولی، قاتل یا پاپ، از سبکی منعطف اما حضوری منحصربهفرد برخوردار بود. وی پس از آغاز فعالیت سینماییاش در اواسط دهه50، با برخی از بزرگترین کارگردانان سینما چندین بار همکاری کرد.
مسیر حرکت او در سینما مبین اعتقاد راسخش به همکاری با کارگردانان مولف است که در حرفه بسیاری از بازیگران بزرگ فرانسوی امری رایج است و تمایل به ایفای نقشهای اصلی یا مکمل را با کارگردانان تثبیتشده یا تازهوارد نشان میدهد. در این نوشتار که تلخیصی از سایت بیافآی و به قلم کریگ ویلیامز است، 10نقشآفرینی مهم این بازیگر برجسته را مرور کردهایم.
بل دو ژور (1967)
کارگردان: لوئیس بونوئل
پیکولی در چندین فیلم لوئیس بونوئل - کارگردان مولف اسپانیایی - که در همکاری با ژان کلود کریر - رماننویس و فیلمنامهنویس فرانسوی - ساخته شد، بازی کرد. پیکولی که به یکاندازه در به تصویر کشیدن شخصیتهای معصوم و عاصی تبحر داشت، برای ایفای نقش در هجویههای زندگی بورژوایی مناسب بود. در بل دو ژور، هِنری (با بازی پیکولی) واسطه تمایلات گناهکارانه سورین (با بازی کاترین دونو) است؛ پیوندی میان تنگنای واقعیت با آزادی خیال. در سال2006، پیکولی در دنبالهای بر این فیلم با نام «Belle Toujours» به کارگردانی مانوئل دی اولیویرا - کاگردان شهیر پرتغالی - این نقش را تکرار کرد.
توپاز (1969)
کارگردان: آلفرد هیچکاک
پیکولی در این فیلم نقش رئیس یک گروه جاسوسی اتحاد جماهیر شوروی را که در طول جنگ سرد در فرانسه فعالیت میکند بازی میکند. پیکولی اضطراب این دوران را در اجرایی خشمگین توأم با پارانویا بازتاب میدهد. تقدیر شخصیتی که او نقشش را ایفا میکند، در تدوین آمریکایی فیلم تیرهتر است؛ برای تطابق بیشتر با روح آن دوران و البته هماهنگی با سرشت اجرای او.
عروسی در خون (1973)
کارگردان: کلود شابرول
مرزهای مبهم میان امیال خشونتآمیز و جنسی موضوعی مکرر در آثار کلود شابرول است. عروسی در خون که درست در اواسط دوران طلایی کارگردان ساخته شده، پیکولی را بهعنوان سیاستمداری محلی در رابطهای پرشور با همسر شهردار محلی تصویر میکند. همچون بسیاری از تریلرهای شابرول، ارزشهای بورژوازی زوج اصلی فیلم چیزی بیش از اموری ظاهری نیستند که بر خواستههای اصلی سرپوش میگذارند و پیکولی نمایانگر تجسم کامل این دوگانگی بنیادین است.
ونسان، فرانسوا، پل و دیگران (1974)
کارگردان: کلود سوته
ممکن است اینگونه تصور شود که ونسان، فرانسوا، پل و دیگران بازگشتی به «سینمای کیفیت» است که از سوی نویسندگان کایه دو سینما تحقیر میشد، اما این اثری شگفتآور از کارگردانی دستکم گرفته شده است. فیلم گروهی از دوستان را که در بحرانهای میانسالی از یکدیگر حمایت میکنند دنبال میکند. سوته معمولا از پیکولی در فیلمهایش استفاده میکرد و از انعطاف و وقار او برای کاوش در موضوع فیلمش بهره میبرد.
شور (1982)
کارگردان: ژان لوک گدار
هرچند مشهورترین حضور پیکولی در فیلمی از گدار به «تحقیر» (1963) بازمیگردد، اما نمایش وی در شور مسلما قانعکنندهتر است. شور در دورانی ساخته شده که روایتهای گدار به قطعاتی در خدمت تز مسلط بدل شده است. پیکولی در این فیلم حضوری تهدیدکننده دارد و اجرای او از این نقش همچون قطعه سنگی در دریای سرگشتگی است.
خون ناپاک (1986)
کارگردان: لئو کاراکس
این دومین فیلم کاراکس جهشی خارقالعاده در کارنامه وی محسوب میشود. آلکس (با بازی دنیس لاوانت) که «دگرخود» (alter ego) کارگردان فیلم را نمایندگی میکند، به مارک (با بازی پیکولی) میپیوندد تا سرم بیماریای را بدزدند که باعث مرگ جوانانی میشود که بدون احساسات به برقراری رابطه اقدام میکنند. پیکولی از بدبینی بهعنوان راهکاری برای بقا استفاده میکند؛ درحالیکه لاوانت - و به تعبیری خود کاراکس - بر اهمیت شورشگری جوانان صحه میگذارد.
پیکولی در دهه90 بازیهای اثرگذاری از خود در فیلمهای «مزاحم زیبا» (ژاک ریوت، 1991) در نقش نقاشی مشهور و در «صد و یک شب» (انیس واردا، 1995) در نقش مردی 100ساله که میخواهد با فیلمهای سینمایی گذشتهاش را به یاد آورد ارائه داد. او در دهه دوم قرن21 با 2فیلم تحسینشده «ما یک پاپ داریم» (نانی مورتی، 2011) در نقش کاردینالی که آمادگی لازم برای پذیرش مسئولیت را ندارد و «هنوز هیچی ندیدهای» (آلن رنه، 2012) به عنوان بازیگری کهنهکارکارنامه پربار خود را کاملکرد.