به گزارش شهرآرانیوز؛ پوریا ذوالفقاری در پاسخ به مسعود فراستی نوشته است:
«مسعود فراستی آخرین منتقدی ست که حق دارد از زوال سلیقه ی مخاطبان سینمای ایران گله کند.او تنها منتقد تاریخ سینمای ماست که جدا از برنامه های پراکنده تلویزیونی اش بیش از یک دهه هفته ای چندساعت آنتن زنده ی تلویزیون را در اختیار داشته. اگر سلیقه ی مخاطب افت کرده -که کرده-فراستی قطعا دراین زوال نقش داشته است. او می توانست در این ده سال نقد رابه صدور حکم خوب و بد فرو نکاهد. میتوانست به جای آویختن به «نولان این کاره نیست» و «فورد اینکاره ست» از لزوم مواجهه با آثار متنوع و ضرورت یافتن راه های ورود به دنیای هر اثر بگوید. می توانست بگوید هیچ فیلم خوبی کامل و بی نقص و هیچ فیلم بدی فاقد دست کم سکانس یا لحظهای سینمایی نیست. پس باید دید ودرگیر فیلم شدو نگاه انتقادی را با نگاه تمسخر آمیز اشتباه نگرفت.
می توانست به جای تفاخر به نقد کردن با دیدن چند دقیقه از یک فیلم، بگوید گاه ازاثری متوسط و حتی بد می توان نجوایی ارزشمند شنید که تحسین شده ترین آثار فاقد آنند. می توانست نقد را تبدیل به راهی برای تقسیم لذت کند و از اهمیت نفس «آیین فیلم دیدن» بگوید واز هر برنامه اش، ضیافتی از سینما و ادبیات و موسیقی بسازد و به مخاطبانش در دورافتاده ترین نقاط کشور، سرنخ هایی برای شروع زندگی فرهنگی بدهد تا فریب هر جنس بنجلی را نخورند. می توانست بیاموزد وبیاموزاند که نقد یک اثر گفتگو با آن اثر است. مهم نیست اگرحتی مخاطب نفهمد شما فیلم را دوست داشته اید یا نه. نقد اصلا خودش یک اثر است.
ولی چه کرد؟ حکم داد.طعنه زد. تیتر شد. سلبریتی شد. مضحک ترین تصویر ممکن را از یک منتقد ساخت.کارش رسید به جایی که مثل مسعود شصت چی مرد دوهزار چهره (که «من اشتباهی بودم»اش را در عروسی ها اجرا می کرد)، دعوت شود به محافل ومثل همین حضورش در دورهمی بگوید فیلم بداست و ملت بخندند وبرایش دست بزنند. فراستی تصویر منتقد رامخدوش کرد. نقد را به اظهار نظر و صدور حکم تقلیل داد. گاو پس از ده سال چنته اش چنان خالی مانده که در کتاب باز،کتاب اشتباهی معرفی می کند و در دورهمی از بیضایی و کیارستمی خاطره می گوید تا دیده شود. از کسانی که حتی یک دقیقه آنتن تلویزیون در اختیارشان قرار نگرفت اما فرهنگ ساز بودند.»