واکنش نیمار به احتمال فسخ قراردادش با الهلال رضاوند اولین خروجی استقلال در نیم فصل مسی، غایب ال‌کلاسیکوی اسطوره‌ها جنگ رشفورد، گارناچو و دیالو در دوران جدید منچستریونایتد رونالدو به دنبال ثبت رکورد رویایی گل هزارم! درویش کاندیداتوری در انتخابات فدراسیون فوتبال را تکذیب کرد دردسرهای تازه عادل فردوسی پور! زمان بازی‌های تیم ملی ایران با کره شمالی و قرقیزستان در مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۶ سرمربی مغضوب یونایتد در تور رمی‌ها! بودجه یک‌ونیم میلیون دلاری سپاهان برای مربی فرنگی‌کاران به‌خط شدند سرمربی استقلال خوزستان: تفاوت زیادی بین لیگ ایران و روسیه نمی‌بینم رأی کمیته انضباطی بازی استقلال و تراکتور اعلام شد | محرومیت تعلیقی شش‌ماهه تماشاگران شلاق موسیمانه به تن آبی‌ها شروع تمرینات پرسپولیس از پنجشنبه پرسپولیس - الشرطه؛ در کشور ثالث اتمام‌حجت موسیمانه با خسرو حیدری جهانبخش: در‌های بازگشت به NEC هنوز باز است رامین رضاییان برای بازگشت باید تست بدهد شوک نصرتی به مسی‌ها سپاهان با مربی خارجی مذاکره می‌کند گوشی طلایی پرسپولیس برای اورونوف + عکس موضع متفاوت استقلال و پرسپولیس درباره جام‌ حذفی
سرخط خبرها

فصل عجیب و غریب ابومسلم/ یک جادوگر تیم را ارنج می‌کرد!

  • کد خبر: ۲۷۹۴۲
  • ۰۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۹
فصل عجیب و غریب ابومسلم/ یک جادوگر تیم را ارنج می‌کرد!
خرسندی: گفتند مادر مادر آقای نامجومطلق استخاره کرده‌اند و گفته‌اند که رفتن به مشهد خوب نیست و ایشان نیز قرارداد نمی‌بندند، درصورتی‌که من قرارداد بسته بودم و او مرا خواسته بود.
ستاره جوانان پرسپولیس بود و بهترین گل‌زن رده‌های پایه این تیم لقب گرفت. در ۲۲ سالگی سابقه ۱۰ سال بازی برای تیم محبوب دوران کودکی‌اش را داشت و عنوان جوان‌ترین بازیکن لیگ برتر را به خود اختصاص داده بود، اما به‌یک‌باره همه‌چیز خراب شد و یک اتفاق او را از عرش به فرش رساند. احسان خرسندی که یکی از پرورش‌یافتگان آکادمی پرسپولیس بود، روز گذشته در یک مصاحبه تصویری با سایت طرف‌داری حاضر شد و از زمان حضورش در ابومسلم و پرسپولیس صحبت‌های جالبی داشت.
احسان خرسندی در بخشی از صحبت‌هایش به خاطرات زمان حضورش در ابومسلم اشاره کرد و گفت: من رضایت‌نامه‌ام را از پرسپولیس گرفته بودم و داشتم به سمت باشگاه صبا می‌رفتم. فردی به من زنگ زد و خود را سردار بنی‌اسد، مدیرعامل باشگاه ابومسلم، معرفی کرد. گفت که ما خوش‌حالیم که تو برای بازی، مشهد را انتخاب کرده‌ای. درحالی‌که چنین اتفاقی رخ نداده بود. گفتم چطور؟ گفت ما الان خواندیم که پرسپولیس رضایت‌نامه تو را صادر کرده است. ما با آقای مجید نامجومطلق برای هدایت ابومسلم به توافق رسیده‌ایم و ایشان برای پست دفاع راست شما را می‌خواهند. به من گفت که به فرودگاه برو و بلیتت را بگیر و به مشهد بیا. من هم به سمت فرودگاه رفتم و راهی مشهد شدم و قراردادم را بستم. برگشتم تهران که وسایلم را جمع کنم که گفتند مادر آقای نامجومطلق استخاره کرده‌اند و گفته‌اند که رفتن به مشهد خوب نیست و ایشان نیز قرارداد نمی‌بندند، درصورتی‌که من قرارداد بسته بودم و او مرا خواسته بود.
کلا آن فصل برای ابومسلم عجیب و غریب بود. ابتدا گفتند ژان تیگانا را می‌خواهند بیاورند و بعد از آن با نامجومطلق توافق کردند و در نهایت علی حنطه سرمربی شد. بعد می‌گفتند که در آن تیم مربی جایی ندارد و جادوگر همه‌کاره است. من زمانی که در ابومسلم بودم، خیلی مربی داشتیم. آقای غیاثی بود، آقای حنطه بود، آقای برگی‌زر بود. یک مدت یکی از کمک‌ها سرمربی شد، آقای میثاقیان آمدند و... خیلی مربی داشتیم. این اتفاقاتی که می‌گویید، واقعا در ابومسلم رخ می‌داد. یک روز تدارکات تیم می‌آمد و با قیچی یک تکه از مو‌های ما را می‌زد. خیلی جالب بود برای من. یا مثلا یک آقایی می‌آمد روبه‌روی ما می‌نشست با یک تسبیح بزرگ و چشمانش را می‌بست و مثلا می‌گفت اگر شماره ۱۱ بازی کند، شما نتیجه نمی‌گیرید و من هم شماره ۱۱ بودم و می‌رفتم روی سکو می‌نشستم. برای رفتن به وی‌آی‌پی ورزشگاه ثامن باید سیصدچهارصد پله را بالا می‌رفتی و من این پله‌ها را بالا می‌رفتم و باز هم تیم نتیجه نمی‌گرفت و فردا می‌آمدند و یک کار دیگر می‌کردند. در آن تیم تدارکات نفر اول همه امور بود!
خرسندی در ادامه به یک خاطره جالب از بازی پرسپولیس و بایرن‌مونیخ اشاره کرد و گفت: من در آن مسابقه بازی نکردم، ولی در رختکن تیم حضور داشتم. در آن مسابقه اتفاقات جالبی رخ داد. پژمان نوری مأمور مهار میشائیل بالاک روی ضربات ایستگاهی بود. آقای پروین به نوری گفت که پژمان به این پسر بچسب و او را ول نکن. روی کاشته‌ای که در نیمه اول به گل بایرن‌مونیخ منجر شد، شیث به پژمان گفت که من بالاک را مهار می‌کنم. ما اصلا نفهمیدیم چه اتفاقی افتاد، ولی توپ گل شد. شیث دست‌هایش را بالا برد و گفت توپ یک ضرب وارد دروازه شده است و بالاک ضربه سر نزد، زیرا من او را مهار کرده بودم. پس از آنکه فیلم مسابقه را تماشا کردیم، دیدیم که بالاک دور و برش را نگاه می‌کند و می‌بیند هیچ‌کس مأمور مهار او نیست و توپ را گل می‌کند. این اتفاق آن‌قدر سریع افتاد که شیث متوجه نشد که بالاک گل زده است. داوود سیدعباسی نیز مأمور مهار زی‌روبرتو بود. داوود به آقای پروین گفت که زی‌روبرتو بازیکن دریبل‌زنی است و برای مهار او چه‌کاری باید انجام دهم؟ علی‌آقا هم به او جواب داد که عقب‌عقب حرکت کن و داوود نمی‌دانست که تا کجا عقب برود!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->