ایوب و گندوز در لیست خروجی پرسپولیس احتمال حضور کادر پزشکی ترک در پرسپولیس گل‌محمدی به فکر جبران اشتباه بزرگ الونگ الونگ در گذشت + عکس سایه‌های ترس در تبریز | استرس تراکتور در هفته‌های باقی مانده فرامرز ظلی درگذشت (۱۲ فروردین ۱۴۰۴) تبریز آماده جشن قهرمانی در اهواز می‌شود واکنش افشین پیروانی به احضار از سوی کمیته اخلاق قهرمانی تراکتور آرزوی یک استقلالی سیاست‌گذاری غلط در کمیته داوران فدراسیون فوتبال، نتیجه استفاده از افراد بی‌تجربه رحمتی با شکست استقلال و پرسپولیس دوباره احیا شد پایان جشنواره ورزشی رمضان | تأکید مسئولان بر تشکیل تیم لیگ‌برتری در مشهد + فیلم ساز ناکوک پرسپولیس؛ قهرمانی پَر نایب‌رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: حیف است این شورونشاط اجتماعی مقطعی باشد رئیس کمیسیون برنامه و بودجه شورای اسلامی شهر مشهد: ورزش یکی از سیاست‌های اصلی شورای ششم است رئیس کمیسیون ورزش و جوانان شورای اسلامی شهر مشهد: جام رمضان مشهد باید در سطح ملی ثبت شود «املاک امیرثابتی» قهرمان فوتسال جام رمضان مشهد شد + فیلم پخش زنده بازی شمس آذر و پرسپولیس (۱۰ فروردین ۱۴۰۴) + تماشای آنلاین
سرخط خبرها

فصل عجیب و غریب ابومسلم/ یک جادوگر تیم را ارنج می‌کرد!

  • کد خبر: ۲۷۹۴۲
  • ۰۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۹
فصل عجیب و غریب ابومسلم/ یک جادوگر تیم را ارنج می‌کرد!
خرسندی: گفتند مادر مادر آقای نامجومطلق استخاره کرده‌اند و گفته‌اند که رفتن به مشهد خوب نیست و ایشان نیز قرارداد نمی‌بندند، درصورتی‌که من قرارداد بسته بودم و او مرا خواسته بود.
ستاره جوانان پرسپولیس بود و بهترین گل‌زن رده‌های پایه این تیم لقب گرفت. در ۲۲ سالگی سابقه ۱۰ سال بازی برای تیم محبوب دوران کودکی‌اش را داشت و عنوان جوان‌ترین بازیکن لیگ برتر را به خود اختصاص داده بود، اما به‌یک‌باره همه‌چیز خراب شد و یک اتفاق او را از عرش به فرش رساند. احسان خرسندی که یکی از پرورش‌یافتگان آکادمی پرسپولیس بود، روز گذشته در یک مصاحبه تصویری با سایت طرف‌داری حاضر شد و از زمان حضورش در ابومسلم و پرسپولیس صحبت‌های جالبی داشت.
احسان خرسندی در بخشی از صحبت‌هایش به خاطرات زمان حضورش در ابومسلم اشاره کرد و گفت: من رضایت‌نامه‌ام را از پرسپولیس گرفته بودم و داشتم به سمت باشگاه صبا می‌رفتم. فردی به من زنگ زد و خود را سردار بنی‌اسد، مدیرعامل باشگاه ابومسلم، معرفی کرد. گفت که ما خوش‌حالیم که تو برای بازی، مشهد را انتخاب کرده‌ای. درحالی‌که چنین اتفاقی رخ نداده بود. گفتم چطور؟ گفت ما الان خواندیم که پرسپولیس رضایت‌نامه تو را صادر کرده است. ما با آقای مجید نامجومطلق برای هدایت ابومسلم به توافق رسیده‌ایم و ایشان برای پست دفاع راست شما را می‌خواهند. به من گفت که به فرودگاه برو و بلیتت را بگیر و به مشهد بیا. من هم به سمت فرودگاه رفتم و راهی مشهد شدم و قراردادم را بستم. برگشتم تهران که وسایلم را جمع کنم که گفتند مادر آقای نامجومطلق استخاره کرده‌اند و گفته‌اند که رفتن به مشهد خوب نیست و ایشان نیز قرارداد نمی‌بندند، درصورتی‌که من قرارداد بسته بودم و او مرا خواسته بود.
کلا آن فصل برای ابومسلم عجیب و غریب بود. ابتدا گفتند ژان تیگانا را می‌خواهند بیاورند و بعد از آن با نامجومطلق توافق کردند و در نهایت علی حنطه سرمربی شد. بعد می‌گفتند که در آن تیم مربی جایی ندارد و جادوگر همه‌کاره است. من زمانی که در ابومسلم بودم، خیلی مربی داشتیم. آقای غیاثی بود، آقای حنطه بود، آقای برگی‌زر بود. یک مدت یکی از کمک‌ها سرمربی شد، آقای میثاقیان آمدند و... خیلی مربی داشتیم. این اتفاقاتی که می‌گویید، واقعا در ابومسلم رخ می‌داد. یک روز تدارکات تیم می‌آمد و با قیچی یک تکه از مو‌های ما را می‌زد. خیلی جالب بود برای من. یا مثلا یک آقایی می‌آمد روبه‌روی ما می‌نشست با یک تسبیح بزرگ و چشمانش را می‌بست و مثلا می‌گفت اگر شماره ۱۱ بازی کند، شما نتیجه نمی‌گیرید و من هم شماره ۱۱ بودم و می‌رفتم روی سکو می‌نشستم. برای رفتن به وی‌آی‌پی ورزشگاه ثامن باید سیصدچهارصد پله را بالا می‌رفتی و من این پله‌ها را بالا می‌رفتم و باز هم تیم نتیجه نمی‌گرفت و فردا می‌آمدند و یک کار دیگر می‌کردند. در آن تیم تدارکات نفر اول همه امور بود!
خرسندی در ادامه به یک خاطره جالب از بازی پرسپولیس و بایرن‌مونیخ اشاره کرد و گفت: من در آن مسابقه بازی نکردم، ولی در رختکن تیم حضور داشتم. در آن مسابقه اتفاقات جالبی رخ داد. پژمان نوری مأمور مهار میشائیل بالاک روی ضربات ایستگاهی بود. آقای پروین به نوری گفت که پژمان به این پسر بچسب و او را ول نکن. روی کاشته‌ای که در نیمه اول به گل بایرن‌مونیخ منجر شد، شیث به پژمان گفت که من بالاک را مهار می‌کنم. ما اصلا نفهمیدیم چه اتفاقی افتاد، ولی توپ گل شد. شیث دست‌هایش را بالا برد و گفت توپ یک ضرب وارد دروازه شده است و بالاک ضربه سر نزد، زیرا من او را مهار کرده بودم. پس از آنکه فیلم مسابقه را تماشا کردیم، دیدیم که بالاک دور و برش را نگاه می‌کند و می‌بیند هیچ‌کس مأمور مهار او نیست و توپ را گل می‌کند. این اتفاق آن‌قدر سریع افتاد که شیث متوجه نشد که بالاک گل زده است. داوود سیدعباسی نیز مأمور مهار زی‌روبرتو بود. داوود به آقای پروین گفت که زی‌روبرتو بازیکن دریبل‌زنی است و برای مهار او چه‌کاری باید انجام دهم؟ علی‌آقا هم به او جواب داد که عقب‌عقب حرکت کن و داوود نمی‌دانست که تا کجا عقب برود!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->