فاطمه خلخالی استاد/ شهرآرا- کتاب
«اپرای شناور» در شمار آثار پستمدرن آمریکایی قرار دارد که بعد از جنگ جهانی دوم نوشته شد. هنجارشکنی در فرم، پایبندنبودن به ساختار رئالیستی و آوردن داستانهای متعدد در یک رمان از ویژگیهای بارز «اپرای شناور» است که به آن ماهیت پستمدرنیستی داده؛ رمانی که نویسندهاش آن را در ۲۶ سالگی و با نگرشی فلسفی نوشته است.
او دو مقاله مهم نیز درباره جریان پستمدرنیسم نوشته است: مقاله نخست «ادبیات تهیشدگی» و مقاله دوم «ادبیات بازپروری» یا «ادبیات غنیسازی» نام دارد که ظاهرا هر دو به فارسی ترجمه شدهاند؛ ترجمه مقاله اول در دسترس نیست و مقاله دوم با برگردان محمدرضا پورجعفری در سال ۱۳۷۵ در شماره ۹ و ۱۰ مجله «ارغنون» منتشر شده است.
پستمدرنیسم بهخودیخود هم در ایران و هم در اروپا و آمریکا موضوعی موردمناقشه و بحثبرانگیز است و کمبود منابع تئوری ما در این حوزه باعث شده که دچار پیچیدگیهای بیشتری در این مقوله باشیم.
شناور و بیقاعده، اما هدفمند
آوردن داستانهای تودرتو کاری بود که شهرزاد در قصههایش انجام میداد تا سلطان شهرباز را مسحور روایتش کند و بتواند یک شب دیگر زنده بماند. جان بارت به شهرزاد و روایت او ارادت ویژهای دارد. خودش میگوید: «شهرزاد برای همیشه قصهگوی ایدهآل من خواهد ماند. زندگیاش بر جملات سوار است و همیشه خدا میداند چطور جملههای رئال، فانتزی و اروتیک را با هم تلفیق کند. شهرزاد کارش را خوب بلد است و همیشه بهخوبی از پس داستان بعدی بر میآید و بلد است که داستان را در کدام نقطه از زندگی یا مرگ رها کند تا خواننده مدام به دنبالش بیاید تا بیشتر بشنود. آفرین به تو، شهرزاد.». جان بارت این سخنان را در گفتوگویی که با سعید کمالیدهقان انجام داده، بر زبان آورده است. این مصاحبه به همراه ۱۱ گفتوگوی دیگر، سال ۹۵ در کتاب «دوازده به علاوه یک» منتشر شد.
او از شیوه قصهگویی شهرزاد بهگونهای دیگر در نوشتن نخستین اثر ادبیاش، «اپرای شناور»، بهره برده است. گرچه عدهای وجود داستانهای تودرتو را ویژگی این رمان دانستهاند، اما درواقع جان بارت داستانهای مختلف را نه بهشیوه تودرتو که در زمینهای سیال در اثر خود گنجانده است. برخلاف داستانهای «هزار و یک شب»، داستانهای مختلفی که در «اپرای شناور» آورده شده از نظم و قاعده مشخصی در روایت پیروی نمیکنند. همهچیز به طرزی شلخته و رها و شناور، اما هدفمند روایت میشود؛ چهبسا نویسنده داستانی را نیمهتمام رها میکند تا در صفحه دیگری از کتابش آن را از سر بگیرد.
نمایشهای بیهوده فرمی ارزشی ندارندمقالههای دوگانه جان بارت درباره پستمدرنیسم کمتر موردتوجه منتقدان ایرانی قرار گرفته است؛ درحالیکه جادارد درباره مباحث آن بهصورت جزئیتری بحث شود. از معدود تلاشهایی که در این زمینه صورت گرفته میتوان به مقالهای از حسین پاینده، نویسنده و منتقد ادبی سرشناس، با عنوان «رمان پسامدرن چیست؟» اشاره کرد. پاینده این مطلب را در سال ۸۶ منتشر کرد و در آن بهطور مفصل به مباحث هر دو مقاله جان بارت پرداخت.
این منتقد ادبی در تشریح مقاله «تهیشدگی» جان بارت میگوید او در این مطلب با مقایسه رمانهای منتشرشده در اواسط و اواخر دهه ۱۹۶۰ داستانها را به دو دسته تقسیم میکند: نخست نویسندگانی که بهدنبال بدعتگذاری بودند و دوم آنها که همچنان بهدنبال خلق آثاری با ویژگیهای سنتی بودند.
پاینده در ادامه میگوید: «از نظر بارت رماننویسانی که همچنان بهشیوه نویسندگان دوسهدهه اول قرن بیستم بازیهای زبانی و نوآوریهای غریب در شکل روایتگری را وظیفه اول و آخر خود میدانستند از درک این حقیقت عاجز بودند که این قبیل بدعتگذاریها برای گسستن از سنت رمان پیشامدرن (عمدتا رئالیسم) در برههای از زمان، لازم بود، اما تداوم آن دیگر جذابیت سابق را نداشت. از سوی دیگر آن نویسندگانی هم که هیچ تغییر چشمگیری در نحوه روایتگری در رمانهایشان ایجاد نمیکردند و همچنان داستانهایی با تکنیکهایی آشنا یا شخصیتهای مألوف یا پیرنگهای دارای فرجام قطعی مینوشتند، نوعی رکود و ایستایی را به ادبیات تحمیل میکردند. اینان هم به طریق اولی از این حقیقت غفلت میورزیدند که ادبیات نمیتواند به تحولاتی که در دنیای واقعی صورت میگیرد بیاعتنا بماند. وقتی دیدگاههای غالب در یک فرهنگ تغییر میکند شیوهها وساختمایههای هنری هم دچار تغییر میشوند.»
آنطور که پاینده بیان میکند بارت در مقاله «تهیشدگی» صراحتا به پایان عمر رمان اشاره کرده است؛ اما این اظهارنظر به مرور تغییر میکند، بهطوریکه او ۱۳ سال بعد در دومین مقاله خود از دستیافتههای جدیدش درباره ادبیات پسامدرن سخن میگوید.
بارت در مقاله دومش به جریان داستاننویسی کلاسیک در قرن نوزدهم و در ادامه به سبک مدرنیسم میپردازد تا سرانجام درباره نسبت این دو با پستمدرنیسم صحبت کند. به اعتقاد او اگر قرار باشد پستمدرنیسم برای داستاننویس حوزهای را فراهم کند که در آن به نمایش بیهوده شیوههای داستاننویسی و بازیهای فرمی بپردازد بیآنکه بهدنبال خلق دنیای پیرامونش باشند کار او هیچ ارزشی ندارد. بارت میگوید: «رمان پستمدرنیستی آرمانی، بهنوعی از نبرد میان واقعگرایی و ناواقعگرایی، شکلگرایی و محتواگرایی، ادبیات ناب و متعهد، داستانگرا و نخبه و داستان بیسروپا سربرمیدارد.»
مینیمالیسم زاییده عوامل فردی و اجتماعیعلاوهبر مقالات بارت درباره پستمدرنیسم، از او دو مقاله دیگر در حوزه مینیمالیسم به زبان فارسی برگردانده شده است. هر دو این مطالب با عنوانهای «(تجسم بنبست تاریخی شبهمدرنیته ایران) درباره مینیمالیسم» و «سخنی کوتاه درباره مینیمالیسم» با ترجمه کامران پارسینژاد در سال ۸۱ در شمارههای ۶۰ و ۶۱ مجله «ادبیات داستانی» منتشر شد.
بارت در این نوشتهها به نظرات مختلف نویسندگان داستان کوتاه اشاره دارد که چطور مبنای شکلگیری داستان مینیمال قرار گرفتهاند؛ از آن جمله سخن ارنست همینگوی است که میگوید: «نویسنده میتواند هر چیزی را که فکر میکند قابلحذف است، حذف کند. طبق نظر او بخشهای حذفشده داستانها قسمتهای تکمیلی هستند که خواننده با مطالعه آنها احساس کند به نکاتی که قادر به درک آن نبوده دست یافته است.»
بارت عوامل تاریخی، اقتصادی، فلسفی و اجتماعی را در شکلگیری داستان مینیمالیسم مؤثر میداند، گرچه نظرش این است که جبری بر زندگی فردی برخی نویسندگان نیز وجود داشت و در این جریانسازی نقش داشته است؛ از آن جمله بورخس است که بهخاطر کمسوشدن چشمانش ترجیح داد بهسمت نوشتن داستانهای کوتاه حرکت کند.
جنگ ویتنام که نهتنها نویسندگان بلکه مردم عادی را هم دچار یأس و کمحرفی کرد و یا رویبردن تدریجی مردم به وقتگذرانی پای تلویزیون و سینما از نمونه عوامل تاریخی و اجتماعی بر شکلگیری جریان مینیمالیسم بود. با همه اینها اعتقاد بارت بر این است که رمانهای قطور و طولانی هنوز هم جایگاه خود را در میان مخاطبان عام حفظ کردهاند، مخاطبانی که ترجیح میدهند یک داستان بلند را تکهتکه در سفر و زمانهای بیکاری خود مطالعه کنند تا اینکه هر بار داستان کوتاه جدیدی را آغاز کنند.
بهرهگیری از گنجینه کهن و معاصربا اینکه جریان پستمدرنیسم قبل از تولد رمان «اپرای شناور» در ادبیات دنیا جوانه زده بود، اما جان بارت توانست در سن ۲۶ سالگی با نوشتن این رمان متفاوت، سبک پستمدرنیسم را تثبیت و تحکیم کند. یکی از مهمترین دلایل موفقیت بارت در دستیابی به این سبک، مطالعه حسابشده و دقیق او در زمینه آثار مدرنیستهای بزرگ دنیا از جمله جیمز جویس، فرانتس کافکا و توماس مان و همچنین داستانهای کهنی همچون «هزار و یکشب»، «کلیلهودمنه»، «دکامرون» و «پنتامرون» بود. او بعد از اینکه اشراف کاملی به سبکهای داستاننویسان آمریکا و اروپا پیدا کرد شیوه خودش را در داستاننویسی پایهریزی کرد.
بارت بعد از «اپرای شناور» داستانهای کوتاه و رمانهای متعدد دیگری نوشته است که در این میان، ترجمه فارسی مجموعهداستان «گمشده در شهربازی» را شیوا مقانلو در سال ۸۷ به پایان رساند، ولی تا به امروز مجوز انتشار آن صادر نشده است.