به گزارش شهرآرانیوز، سید حسن نصرالله در ۱۹۶۰ میلادی در منطقه اشرفیه بیروت به دنیا آمد. در دوران نوجوانی به همراه شهید سیدعباس موسوی عازم نجف شد تا در مدرسه علوم اسلامی شیعیان به تحصیل علوم دینی بپردازد. در ۱۹۷۸ میلادی رژیم بعثی این ۲ را از عراق اخراج کرد.
نصرالله برای ادامه تحصیل به قم آمد و پس از کسب درجه اجتهاد به بیروت بازگشت. در ۱۹۸۲ میلادی و پس از فشارهای جبهه ملی نجات بر جنبش امل جهت برقراری صلح با رژیم صهیونیستی، نصرالله به همراه شهید سیدعباس موسوی، شهید راغب حرب، شیخ عبید، شیخ صبحی طفیلی، شیخ حسن کورانی و محمدرعد در ۱۹۸۲ میلادی از جنبش امل خارج شدند و گروه مقاومت اسلامی را که بعدها به حزب الله مشهور شد در برابر دیگر احزاب تشکیل دادند.
سیدحسن نصرالله، فرزند بزرگ خانوادهای پرجمعیت با ۱۱ عضو بود. او هشت خواهر و برادر داشت. نخستین بار نشریه فرانسوی مگزین Le Magazine Littéraire بود که موفق شد در ۲۸ نوامبر ۱۹۹۷ میلادی سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان را راضی کند که در گفت وگویی از زندگی شخصیاش صحبت کند. این نشریه اینگونه از کودکی اش مینویسد: پدرش، عبدالکریم با کمک برادرانش به فروش میوه و سبزیجات مشغول بود. سالها بعد وقتی توانست دکانی خریداری کند و بقالی خود را در آن دایر کند، حسن که کودکی بیش نبود به آنجا تردد میکرد. روی صندلی مینشست و ساعتها به عکس امام موسی صدر خیره میشد، آرزویش این بود که روزی مثل وی شود. از کودکی با بچههای دیگر تفاوت داشت، نه سراغ فوتبال میرفت و نه با بچههای محل برای شنا و آب بازی به دریا میرفت. در عوض تمام مساجد منطقه را زیر پا گذاشته بود، سن الفیل، برج حمود، النبعة وغیره ...
۹ ساله بود که برای خرید کتاب دست دوم از دست فروشان به میدان شهدای قدیم در مرکز شهر رفت. درونگرا و آرام نشان میداد. هرچه را به دستش میرسید، میخواند، به خصوص اگر درباره اسلام و مذهب بود. اگر در فهم کتابی با مشکل مواجه میشد، خواندنش را به وقتی دیگر موکول میکرد؛ وقتی کمی بزرگتر شد. دوستان هم مدرسه اش درباره آن دوره تعریف میکنند که اگرچه اهل مزاح نبود، اما شوخیهای دیگران را با لبخندی پاسخ میداد. در عین حال از کودکی اجازه شوخی و مزاح درباره دین و مذهب را نمیداد.
۱۵ ساله بود که به جنبش امل ملحق شد، جنبشی که در آن زمان به جنبش محرومان مشهور بود. او و برادرش حسین به امل ملحق شدند و خیلی زود با وجود سن پایین به نمایندگی محل زندگیش در جنبش امل منصوب شد.
۱۶ سال بیشتر نداشت که تصمیم گرفت، برای تحصیل علوم دینی و حوزوی راهی نجف اشرف شود. در مسجد صور با سید محمد غروی که به نمایندگی از امام موسی صدر در آن مسجد تدریس میکرد، آشنا شد و از تصمیمش گفت. سید غروی که با سید محمد باقر صدر در عراق روابطی داشت، توصیه نامهای برایش نوشت. وسایلش را جمع کرد و با اندک پولی که با کمک پدر و دوستانش تهیه کرده بود، راهی نجف اشرف شد. وقتی پای به نجف گذاشت، هیچ پولی برایش نمانده بود. اما چه باک که او به این شرایط خو گرفته بود. غذایش را آن روزها تکهای نان و مقداری آب تشکیل میداد و رختخوابش تشکی اسفنجی بود.
وقتی به نجف رسید، درباره نحوه رساندن توصیه نامه اش پرس و جو کرد. سید عباس موسوی را برای این کار معرفی کرده بودند. نزد او رفت تا این دیدار آشنایی دیرینه آنها را درپی داشته باشد. بنا بر توصیه سید محمد باقر صدر مسوولیت آموزش طلبه جدید به سید عباس موسوی محول شد. سید عباس موسوی به دستور سید محمد باقر صدر و براساس قوانینی که در آن زمان بر حوزه علمیه نجف حاکم بود، مقداری پول و تهیه اتاقی برای اقامت و چند دست لباس برای تغییر پوشش و سپس آموزش دینی و مذهبی او را برعهده میگیرد.
سید عباس موسوی برای این طلبه جوان؛ دوست، برادر، استاد و یار همراه بود که ۱۶ سال بعد در منصب دبیرکل حزب الله و در جرین حمله رژیم صهیونیستی وی را از دست داد. موسوی استادی سخت گیر بود، از این رو همواره طلبههایی که تدریس آنها را برعهده داشت، دروس ۵ ساله مرحله مقدماتی را ظرف ۲ سال به پایان میرساندند و سید حسن نیز جزو همین طلبهها بود.
سید حسن در ۱۹۷۸ میلادی مرحله نخست تحصیلات حوزوی خود را به پایان رساند و این مصادف با فشارهای رژیم بعث بر حوزه علمیه و بازداشت شماری از طلبههای خارجی بود، از این رو سید حسن مجبور به بازگشت به لبنان میشود و در آنجا تحصیلات حوزوی خود را در حوزه بعلبک ادامه میدهد و پس از پایان تحصیل در همانجا به تدریس مشغول میشود و در عین حال فعالیت سیاسی خود را در جنبش امل از سر میگیرد. در ۱۹۸۲ میلادی به نمایندگی سیاسی منطقه بقاع انتخاب میشود. سالی که لبنان شاهد تجاوز بزرگ رژیم صهیونیستی به جنوب این کشور بود. پدرش میگوید: از وقتی سید حسن به جنبش ملحق شد و مسوولیت هایش افزایش یافتند، سالی یک بار به دیدن خانواده میآید و به خاطر مسایل امنیتی این ملاقاتها بدون اطلاع قبلی صورت میگیرد.
با اینکه فعالیت در جنبش، وقت بسیاری از وی میگرفت، او همچنان بر ادامه تحصیلات دینی و حوزوی اصرار داشت، از این رو اگرچه تجاوز رژیم صهیونیستی فاصلهای چند ساله در تحصیلات وی ایجاد کرد، اما از ۱۹۸۹ میلادی بار دیگر تحصیل را از سر گرفت و این بار راهی قم شد، اما اختلاف پیش آمده با جنبش امل، موجب رها کردن تحصیل و بازگشت به لبنان شد. سفرش به قم برای ادامه تحصیلات حوزوی سنگ بنای اتحادی مستحکم میان تهران، دمشق و حزب الله را بنا نهاد، اتحادی که بعدها در بحران تحمیلی به سوریه خود را نمایان ساخت. به همین دلیل سه روز پس از پیروزی مقاومت در ۲۰۰۰ میلادی پیامی ویژه در تشکر از شهدا، مردم، مقاومت و آیت الله خامنهای مقام معظم رهبری ارسال کرد. پس از آن پایه گذار معادلهای به نام موازنه ترس در قبال رژیم صهیونیستی شد. در عرصه جنگ روانی در مقابل دشمن صهیونیستی بی رقیب نشان داد و همچنان نیز بی همتاست. این تحولات به دشمن صهیونیستی فهماند که فرزندان آنها ارزشمندتر از فرزندان لبنان و مقاومت نیستند.
پس از شهادت سید عباس موسوی در ۱۹۹۲ میلادی با وجود سن پایین و وجود اعضای مجربتر به دلیل اعتمادی که به او وجود داشت، مسوولیت دبیرکلی جنبش به وی محول شد. خودش میگوید که وقتی سید عباس در قید حیات بود، مرا به عنوان نماینده اش به بسیاری از مراسم و حضور در مناسبتها میفرستاد، وقتی به او اعتراض میکردم، میگفت که برای این برنامهها تو مناسب تری. آن موقع معنای حرف هایش را نمیفهمیدم تا وقتی خبر شهادتش رسید و جنبش مرا به جانشینی وی انتخاب کرد. روزی که این مسوولیت بر دوشم گذاشته شد، به دلیل سن پایینم و بزرگی مسوولیت احساس ترس کردم، لذا پذیرش آن را رد کرد، اما تاکید شد که این انتخاب از سوی رهبران جنبش بوده و برای دومین بار طی رای گیری برای پذیرش این مسوولیت انتخاب شدم.
سید حسن نصرالله در ۱۹۷۸ میلادی با فاطمه یاسین فرزند شیخ مصطفی یاسین از منطقه العباسیه ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۴ فرزند بود. سید هادی یکی از فرزندانش در جریان درگیریهای سپتامبر ۱۹۹۶ میلادی با نظامیان رژیم صهیونیستی در ۱۸ سالگی به شهادت رسید. نصرالله به عنوان یک پدر میگوید که مستمر سرخاک هادی میرود و از شجاعت وی الهام میگیرد و ایمان دارد که او در آسمانها در بهترین مکان هاست و از سرنوشتش که به شهادت منتهی شد، بسیار خرسند است و میداند که روزی همدیگر را در آن دنیا ملاقات خواهند کرد.
سید حسن نصرالله درباره آخرین ماموریت جهادی هادی چنین میگوید: با او وداع کردم، وی را در آغوش گرفته و بوسیدم.
وقتی خبر شهادتش را به سید دادند، خدا را به خاطر اینکه خانواده اش را مشمول رحمت کرد و جزو خانوادههای شهدا قرار داد، شکر کرد. اگرچه اندوهگین نشان میداد، اما صدایش همچنان با صلابت و قاطع بود. همواره تلاشش این بود، مبادا فرزند شهیدش جایگاهی والاتر از شهدای دیگر مقاومت بیابد. افرادی که آن روز در کنار وی بودند، تعریف میکنند که وقتی خبر شهادت هادی را به وی دادند، چشم هایش را بست تا ۲ قطره اشکی را که گوشه چشمانش جمع شده بود، نبینند، سپس وضو گرفت و به نماز ایستاد. هنگامی که پیکر فرزندش در عملیات تبادل با دشمن صهیونیستی به لبنان بازگشت، خود او را کفن کرد، گریست و برای شادی روحش قرآن و دعا خواند، پیشانی اش را پاک کرد، سپس او را از پیشانی بوسید و مابقی کارها را به اطرافیان سپرد.
درباره ارتباط سید حسن نصرالله با خانواده اش این طور گفته است که وقتی به خانه باز میگردد، عبایش را ورودی خانه از تن درآورده و تبدیل به همسر و پدری میشود با وظایفی که در این زمینه برعهده دارد. بسیار مطالعه میکند. در آن زمان (دهه ۸۰) عمده کتابهای مورد مطالعه اش خاطرات شخصیتهای سیاسی از جمله شخصیتهای رژیم صهیونیستی بود، خاطرات شارون و پس از آن جایی زیر آفتاب نوشته بنیامین نتانیاهو این نشان میدهد، شناخت دشمن برای وی اهمیت بسیاری دارد.
کاریزما یا ویژگی رهبری که در چهره اش موج میزند. مرگ برای وی چیزی جز دروازه ورود به دنیای آخرت نیست و بهترین دروازه شهادت است. وقتی فردی به شهادت میرسد با گرانبهاترین بخشش و هدیه الهی به آسمانها عروج میکند و به شکلی بسیار متفاوتتر مورد استقبال قرار میگیرد. به اعتقاد وی حتی ملل غیرمسلمان نیز احترام بسیاری برای افرادی قائل هستند که زندگی خود را در راه وطن و هم میهنان خود فدا میکنند.
یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی وی صبوری در برابر نزدیکان و چشم پوشی در قبال دیگران است، چون همیشه تاکید میکند خود را وقف قضیه مهمتری به نام وطن، انسانیت و کرامت بشری کرده است. هیچ گاه خشم و غضب وی دیده نشده است، همواره با مسایل داخلی و خارجی با آرامش برخورد میکند، چون باور دارد این رفتار موجب میشود، انرژی خود را صرف کارها و رفتارهای بی مایه که سودی از آنها متصور نیست، نباید کرد.
یکی دیگر از شاخصهای سید حسن نصرالله قدرت بیان، نفوذ کلام و بینش دقیق و سنجیده وی در خطاب قرار دادن مخاطبان است. انیسه الامین روانشناس اجتماعی با ۲۵ سال سابقه تدریس در دانشگاه لبنان درباره این ویژگی دبیرکل حزب الله به بخشهایی از سخنرانی سید در تجاوز ۲۰۰۰ میلادی رژیم صهیونیستی اشاره میکند که در آن دبیرکل حزب الله رزمندگان مقاومت را با جمله دست هایتان را میبوسم مورد خطاب قرار میدهد.
به اعتقاد این روانشناس مجرب لبنانی چنین سخنانی به مخاطبان دبیرکل حزب الله اعتماد به نفس، برحق بودن خط مشی آنها را در دفاع از وطن و یادآور کرامت انسانی آنهاست. آنچه این ویژگی را اثربخشتر میکند به روز بودن شخصیت سید، بهره مندی از منطق، عقل و جدل در کنار شخصیت دینی و مذهبی وی است. صادق به این معنی که او نه تنها به ارزش هایی، چون وفای به عهد، راستگویی و صداقت، تواضع، صبر و آرامش مزین است، بلکه ایمان و باور دارد و همین شهامت و جرأت رویارویی با دشمن به وی ثبات در عزم و عقیده را میبخشد و موجب میشود، به هرآنچه وعده داده عمل کند. دکتر انیسه در ادامه سیمای سید حسن را اینگونه ترسیم میکند: سید شباهت چندانی به چهره سنتی ترسیم شده از مردان ندارد، در سیمایش خشونتی نمیتوان یافت، چهره اش معصومیت کودکانهای دارد. در عین حال یکی مثل همه ماست.
از دیگر ویژگیهای شخصیتی سید حسن نصرالله باید به دوری از فساد و پنهان کاری، شفافیت در کار، انضباط و قانونمندی اشاره کرد که انعکاس مستقیمی بر فعالیتها و عملکرد جنبش دارد.
از طرفی دیگر، دفاع از مردم در برابر اشغالگران صهیونیست و از خودگذشتگیهای بدون چشم داشت برای مردم از دیگر ویژگیهای سید است، دیدگاهی که در تمام سطوح جنبش قابل ملاحظه است به گونهای که تاکنون فردی به وسیله اعضای جنبش در مناطق تحت اداره اش در سرتاسر جنوب لبنان در معرض آزار و اذیت واقع نشده است.
نمیتوان، تعامل با دیگران، پذیرش افکار و دیدگاههای دیگران را در شخصیت دبیرکل حزب الله نادیده گرفت، موضوعی که مشوق بروز استعدادها و تواناییهای نهفته در اعضای آن است. او ایمان دارد که هر انسانی دارای استعداد و توانمندی خاص خویش است. بدون ذرهای شک و تردید کادرهای خود را نوسازی و بازسازی میکند. آنها را به همراهی با تکنولوژیهای روز تشویق میکند و مهمتر از همه اینکه با تمام اعضا رابطهای برادرانه دارد.
ویژگی دیگر، سید حسن نصر الله اهتمام به امر جوانان و توجه به نیازهای آنهاست. دیدار وی با جوانان به عنوان دیدار رییس و مسوول یک مجموعه با جمعی از اعضای این مجموعه نیست، بلکه آنها از نیازها و خواستههای خود میگویند و او نیز با تمام توان برای رفع آنها تلاش میکند. در این باره قصیر مسوول روابط عمومی حزب الله میگوید: خوش رویی یکی از ویژگیهای منحصر به فرد سید است. او در روابط عمومی و برقراری رابطه با دیگران بی همتاست. خیلی دیر موضوعی او را خشمگین میکند و اگر هم خشمگین شد، به سرعت واکنش نشان نمیدهد. سید فردی بسیار زیرک و باهوش است و قدرت خارق العادهای در قانع کردن و راضی کردن طرف دیگر دارد، افرادی که در جلسات سید حضور یافته اند به خوبی با این ویژگی اخلاقی سید آشنا هستند؛ و در آخر باید گفت از مهمترین ویژگیهای اجتماعی سید حسن نصرالله همنشینی با رزمندگان است. او عاشق زندگی با مجاهدین در حال مبارزه در جبهه هاست به همین دلیل در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ چندین بار مخفیانه و بدون اطلاع فرماندهان میدانی حزب الله راهی خط مقدم شد.
منبع: ایرنا