به گزارش شهرآرانیوز؛ این روزها که شهادت سیدحسن نصرالله، حزبالله و جریان مقاومت را در مرکز توجهات آزادگان عالم قرار داده است، فرصتی است مطلوب تا به فلسفه و چرایی و رهاورد مقاومت در نگاه اسلام بپردازیم؛ اینکه چرا این دین خاتم، عزت را با مقاومت قرین میداند. در اینباره با حجتالاسلاموالمسلمین سیدسجاد ایزدهی، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه و رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی، گفتگو کردهایم.
دو معنا برای مقاومت وجود دارد؛ برای صحبت از موضوعی خاص در فقه، باید موضوعشناسی مناسبی داشته باشیم تا منجر به حکم مشخص شود. در مقاومت دو تعریف وجود دارد؛ یک تعریف ناظر به تعبیر آن به استقامت است و در این معنا ما باید در طول زندگی سیاسیاجتماعی، استقامت داشته باشیم و این معنای آیه «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» است و صبر در مقابل مشکلات هم به این واژه ارجاع داده میشود. رهبر معظم انقلاب درباره مقاومت این تعبیر را بهکار بردهاند: «اگر سنگ، مسیر آب را سد کند، آب راه خود را پیدا میکند».
تعبیر دیگر مقاومت مواجهه با دشمن است به فرض اینکه دشمن قدرت و غلبه دارد و انسان باید از حیثیت و هویت خود دفاع کند و از ضعف به قوت برسد؛ برای مثال پیامبر اکرم (ص) در مکه، مقابل قریش حیثیت و هویت خود و اسلام را حفظ کردند. هر دوی این معانی در فقه ما وجود دارد؛ در معنای اول یعنی نباید از جنگ فرار کنید، نباید به دشمن دل خوش کنید و این ادبیات در فقه ما هست و در معنای دوم، وقتی نظام سیاسی در موقعیت ضعف است، انسان باید بهگونهای قوی و مسلط برخورد کند که موجودیت و هویت خود را حفظ و از دیگرسو برای بقا تلاش کند.
مقاومت قبل از آنکه مقولهای اسلامی باشد، انسانی است؛ هرچند حتی حیوانات هم با ظلم مقابله میکنند تا تحت سلطه قرار نگیرند و کشته نشوند. در حوزه انسانی، همه جوامع بحث مقاومت برای بقا و حفظ و توسعه را دارند، ولو اینکه ممکن است راهبردهای مختلفی داشته باشند؛ برای مثال گاندی در هند مقابل سلطه انگلیس به روشی مقاومت میکرد و ماندلا در آفریقایجنوبی به گونهای دیگر؛ شیوه مقاومت میتواند متفاوت باشد، اما در هر جای دنیا، منطق انسانیفکری بر آن صحه میگذارد.
در معنای دوم، مقاومت در عرض دفاع و جهاد قرار میگیرد. فرض نخست این است که ما قوی نیستیم و برای حفظ هویت خود مقاومت میکنیم، در جایی که همتراز باشیم، دفاع میکنیم و وقتی قدرت برتر با ما باشد، در موقعیت جهاد قرار میگیریم. اینکه امروز بر مقاومت تأکید میشود، یعنی مقاومت مقابل نظم نوین جهانی، مقابل سلطه و استکبار و این معنا در فقه ما وجود دارد.
مهم آنکه مقاومت فرمولی است مقابل سازش، یعنی باید از هویت و حیثیت، دفاع و بهسمت قدرت حرکت کنیم. درمقابل، سازش به فرمولی توصیه میکند که میتواند هویت و حیثیت انسان را از بین ببرد. در سازش برای جان، از هویت و حیثیت عبور میکنیم؛ هرچند که تضمینی هم برای حفظ جان نیست!
اسلام بهعنوان مکتب مبتنیبر عقلانیت و مبانی الهی و روایات، بر بیاعتمادی به دشمن و قدرتیابی تأکید میکند: «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱستَطَعتُم مِّن قُوَّه». ادبیات فقهی همچون ادله عقلی و سیره عقلا به مقاومت، حکم و آن را برای جامعه الزام میکند.
فردی که عملا توانست این دستور را عملی و نهادینه کند، امامخمینی (ره) بود که مقابل سلطه داخلی و استکبار جهانی هم مقاومت را بهعنوان نسخه شفابخش، عرضه و هم شیوه بومی ایرانی آن را با مقولاتی همچون مردمسالاری، اخلاق و معنویت و حمایت از مستضعف ارائه کرد که میتواند با شیوههای دیگر متفاوت باشد، اما درنهایت مقاومت، باید سلطه دشمن را کم و بقای جامعه را تضمین کند و درنهایت به قدرت مقابل دشمن منجر شود.
کسانی که با خدا مرتبط و حزبالله هستند، چون خدا غالب است، آنها نیز غلبه پیدا میکنند. خدا راهی برای سلطه کفار بر مسلمین نگذاشته است: «وَلَنْ یَجْعَلَ الله لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» و وعده داده است که زمین را مستضعفان به ارث میبرند؛ اگرچه این وعده الهی مفروض است، این مشروط به مقاومت است و بدون مقاومت، محقق نمیشود؛ یعنی اگر اسلام دست برتر باشد، اما مسلمین تلاشی نکنند، پیروزیای که باید، رخ نمیدهد.
مقاومت فرایندی است که غرض توسعه و غلبه و حفظ هویت را باید محقق کند؛ لذا هر دستاوردی در این مسیر پیروزی محسوب میشود، حتی اگر شهادت باشد؛ چون در همه جوامع آنها که برای اهداف انسانی و حفظ منافع ملی تلاش میکنند و جانشان را از دست میدهند قهرمان و الگو شناخته میشوند. شهدا هم که به تصریح قرآن، زنده اند و نزد خداوند روزی میخورند چنین نقشی دارند و حذف فیزیکی آنها، مانع تاثیرشان نیست. شهادت، چون هویت و قدرت را تأمین میکند و الگو بخش است، منطق مقاومت را توسعه میدهد.