نزدیک به ۱۲ مورد کتاب از آلکس فرگوسن در جستجوهای اینترنتی احتمالا مشاهده خواهید کرد. در این بین کتاب «رهبری» این سرمربی اسکاتلندی حتی در دانشگاههای مدیریت هم معرفی و تدریس میشود. اینها به اضافه چند مستند علمی درباره روش و منش و اخلاق حرفه ای، از او الگوی خوبی برای همه مربیان دنیا ساخته است.
فرگوسن پس از سالها درو کردن افتخارات در تئاتر رویاها همچنان به عنوان مشاور مدیریت یونایتدها حامی تمام سرمربیهایی است که به روی کار میآیند و تا به امروز حتی به گردپای او در نسلسازی و کسب قهرمانی هم نرسیدهاند. از ورژن جدید او البته که میتوان از یورگن کلوب و آنچلوتی نام برد. مقایسه فرهنگ مربیگری در سطح اول دنیا با مربیگری در ایران قیاس مع الفارق است و اینکه انتظار چنین سلوکی را از مربیهای داخلی داشته باشیم بنظر مضحک میرسد.
با این حال شنیدن و دیدن دیالوگهای مشمئز کننده در کنفرانسهای خبری و مینگذاری بر سر همبازیان قدیمی و مربی تیمهای مورد علاقه هم دور از انتظار است. حداقل انتظار از مردان سرد و گرم چشیده فوتبال ما این است که بدیهیات را رعایت کنند و حداقل توجه داشته باشند که کنفرانسهای خبری و مصاحبههای آنها چه مخاطبان و چه بازتابهایی دارد.
مشخصا در مورد محمود خان فکری میخواهیم حرف بزنیم. سرمربی که با کوله باری از تجربه در مستطیل سبز و نیمکت قهوهای مربیگری در چشم برهم زدنی آواری از بی اخلاقی و کینه را بر سر استقلال بخت برگشته و اسطوره هایش فرود آورد. آنچه او در مورد سرمربی آینده استقلال به مدیریت این باشگاه توصیه کرد در همه جای دنیا قفل است چه برسد در ایران که داعیه اخلاقمداری و پهلوانپروری در ورزش را دارد.
طرف صحبت او هر مربی بوده باشد او حق ندارد اخلاق و معرفت را زیر پا بگذارد و کینهها و دعواهای فوتبالی را دستمایه بی اخلاقی فرهنگی در کنفرانس خبری قرار دهد. ضمن اینکه قانون صراحتا عنوان میکند او در لیگ دسته اول حق اظهار نظر در مورد تیمهای دیگر را ندارد و در کنفرانس خبری باید فقط در مورد بازی و نتیجه کسب شده تیم خود حرف بزند.
او اگر یک استقلالی متعصب است باید بهتر از هرکسی بداند که استقلال این روزها بیش از هرچیزی آرامش میخواهد و بس است.
طعنه آمیز اینکه استقلال را در این سالها بیش از هر کسی پیشکسوتان این باشگاه به قتلگاه برده اند و محمود خان فکری نمونه اول و اخر این جلادهای آبی نیست و نخواهد بود.