به گزارش شهرآرانیوز؛ روزنامههای قدیمی اسمش را با تیتر درشت چاپ کردهاند. در بیشتر عکسهای سیاهوسفید باقیمانده هم همیشه مدالی به گردن دارد، مردی که او را با عنوان پدر دو استقامت ایران و نخستین مدالآور تاریخ دوومیدانی کشور میشناسند. مرحوم علی باغبانباشی اگرچه امروز سه سالی هست که رخ در نقاب خاک کشیده، یادش ماندگار است و همین موضوع سبب شد از این نام پرافتخار بگوییم که دیگر بخشی از تاریخ و هویت مشهد محسوب میشود. سطرهای پیشرو بخشی از خاطرات او در خلال گفتوگوهایش با روزنامه شهرآرا در سالهای مختلف است.
«بچه که بودم، توی محله پاچنار طرقبه، گاهی شیطنتم میگرفت و کوزهدست بچهها را میانداختم و پا بهفرار میگذاشتم. دیگر هرجا کوزه شکستهای بود، میگفتند کار علی است. بچه پرشروشوری بودم که ازقضا خوب هم میدوید»؛ دویدنهایی که اعجابانگیز بود، اما کسی حواسش به کشف یک استعداد ناب نبود تا اینکه آن اتفاق افتاد؛ اتفاقی که مسیر زندگی علی را تغییر داد.
خدمت سربازی که آنروزها اجباری نامیده میشد، علی را مرد کرد. فرمانده شیرینترین جریمه را به پسری داد که از سر دلتنگی خانه و خانواده، پادگان را ترک کرده بود؛ «در سال۱۳۲۴ در هنگ۲۱ مشهد سرباز بودم. روزی بدون مرخصی از سربازخانه خارج شدم. ستوان میبدیان، فرمانده گروهان ما، تصمیم گرفت مرا تنبیه کند. پشت سربازخانه محوطه بزرگی بود که یک دور آن یک کیلومتر میشد. به سرگروهبان حسنزاده دستور داد زیرنظر او با دو سرباز خاطی دیگر دو دور در محوطه مزبور بدویم.»
علی و چهار همراهش بهخط شدند تا دور پادگان به مسافت هزار متر را چهار بار بدوند؛ جریمهای که همراهانش را از نفس انداخت، اما او از تکاپو نیفتاد: «ما سه تن با لباس و کفش سربازی شروع کردیم به دویدن. آن دو تن هنوز هزار متر ندویده بودند که مجبور شدند از محوطه خارج شوند. من دو را ادامه دادم، بعد بلافاصله خود را به فرمانده گروهان معرفی کردم.»
فرمانده چشمهایش را میمالد. کلاه از سر برمیدارد و دستی به سرش میکشد. همه منتظرند تا غرش و فریادش را دوباره بشنوند، اما او اینبار دقیق به چهره علی خیره میماند. اینبار از او آرامتر میپرسد: «یعنی تو الان چهار دور زدی؟» و علی پرصلابتتر از قبل و بدون آنکه نشانی از خستگی در صورتش باشد، میگوید: «بله قربان.» فرمانده هنگ، اینبار واقعا بهتزده است؛ بهتی که ازقضای روزگار برای علی با یک تصمیم بزرگ همراه میشود. فرمانده میگوید: «برو خودت را برای مسابقات آماده کن پسر!»
اولین و تنهامشعلدار بازیهای آسیایی۱۹۷۴ تهران بارها داستان حضورش در سعدآباد و اولین دویدنهای رسمیاش را -که با جابهجا کردن رکوردها همراه بود- تعریف کرده است؛ این دومین خاطرهای است که او پس از قصه پادگان، دوست داشت برای همه بگوید؛ استاد یکراست از پادگان به سعدآباد میرود و در مسابقهای بدون داشتن لباس و کفش، رکورد استاد مرحوممحمدرضاصابری را میشکند و بعد عازم امجدیه میشود، برای رقابتهای قهرمانی کشور که عیار واقعی او را به تاریخ نشان میدهند.
اینبار عزیز منفرد بود که رکوردش دستخوش نبوغ و استعداد شگفتانگیز علی باغبانباشی شد. این آغاز راه آسیایی او بود: «در ورزشگاه سعدآباد مسابقهای ترتیب داده بودند و من اولین بار ۵ هزار متر دویدم و رکورد ایران را که۱۶دقیقه و ۴۷ ثانیه و متعلق به «وکیل منفرد» بود، در۱۶دقیقه و ۳۷ ثانیه طی کردم. بلافاصله مرا به تهران فرستادند. بعدازظهر روزی که به تهران رسیدم، مسابقه برگزار میشد و بهترین قهرمانان استقامت جمع شده بودند.
هیچکس مرا بهحساب نمیآورد. در آغاز مسابقه ناراحت و از همه عقبتر بودم. میخواستم مسابقه را ترک کنم ولی خجالت میکشیدم. در یک لحظه متوجه شدم که فقط چهار تن از من جلوترند. خوشحال شدم که پنجم میشوم. بدنم گرم شده بود و یک دور مانده به پایان مسابقه، فقط یک تن از من جلوتر بود که آن را هم در دور آخر گرفتم و اول شدم؛ ضمن اینکه هشت ثانیه رکورد ایران را بهبود بخشیدم.»
استاد مرحوم علی باغبانباشی یک خاطره معروف دیگر هم دارد؛ خاطرهای که بارها آن را تکرار کرده است و هربار بغض امیلزاتوپک، قهرمان جهان، در آن به بهترین شکل تصویر میشود. باغبانباشی در رقابتهای قهرمانی جهان و در مبارزه با قهرمان افسانهای دو ماراتن، امیلزاتوپک ایتالیایی، موفق به شکستن رکورد او میشود.
هنوز جمله زاتوپک که بارها از زبان مرحوم باغبانباشی بیان شده است، در گوش ورزشدوستان ایرانی، میپیچد: «حالا تو قهرمان جهان هستی»؛ اما فتحهای بزرگتر علی باغبانباشی، قهرمانی دو ۵ هزار متر بازیهای آسیایی سال۱۹۵۱دهلی و نایبقهرمانی رقابتهای آسیایی ۱۰هزارمتر سال۱۹۵۸ توکیو است؛ جایی که اسطوره، نامش را در آسیا بر سر زبانها میاندازد.