نوجوانان دهه هشتادی پای کار سفره‌های افطاری ساده | توزیع روزانه ۱۰۰۰ وعده افطاری در چایخانه قاسم ابن الحسن (ع) جلسات هماهنگی راهپیمایی روز جهانی قدس در فرمانداری شهرستان‌های خراسان رضوی برگزار خواهد شد بهار را قاب بگیرید | جشنواره عکس «بهار در بهار» منتظر نگاه هنرمندان تشرف بیش از ۳ میلیون زائر در بیست و سوم ماه رمضان به خانه خدا + فیلم غربت حرم عمه سادات در شب‌های قدر + فیلم آمادگی بقاع متبرکه خراسان رضوی برای اسکان اضطراری زائران نوروز ۱۴۰۴ تأسیس پارک‌های علم و فناوری در اراضی وقفی، درراستای تحقق شعار سال ۱۴۰۴ بیش‌ از ۲ هزار جلسه قرآنی خانگی در خراسان رضوی فعال هستند سومین شب قدر به روایت زائران شب‌زنده‌دار حریم مطهر رضوی ویدئو | تصاویری از حال و هوای زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی در سومین شب قدر (۳ فروردین ۱۴۰۴) ویدئو | گوشه‌ای از پشت صحنه پخش زنده مراسم شب‌های قدر در حرم مطهر رضوی ویدئو | حال و هوای بارانی شب بیست و سه رمضان و مراسم احیا شب قدر در کنار مزار شهید حاج قاسم سلیمانی حال و هوای حرم مطهر امام رضا (ع) در آخرین شب از لیالی قدر | سمفونی باران و قرآن بر سر زائران + فیلم اهمیت جوشن کبیر در شبهای قدر + صوت دعا در شب قدر چگونه دعا کنیم که مستجاب شود؟ دعا‌هایی که در شب قدر حتما باید بخوانید توزیع ۵۰۰ هزار کتب ادعیه طی شب‌های قدر بین زائران و مجاوران حرم رضوی اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان (سومین شب قدر) + ادعیه مخصوص تدابیر ویژه برای شب بارانی بیست وسوم ماه مبارک رمضان در حرم مطهر امام رضا (ع) (۳ فروردین ۱۴۰۴) شب قدری متفاوت ویژه ناشنوایان در حرم مطهر رضوی
سرخط خبرها

یک اذان در ۵ کاشی

  • کد خبر: ۲۹۶۸۵۳
  • ۰۶ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۷
یک اذان در ۵ کاشی
ها تصدق؛ چیزی نمونده از خدمتشون، می‌گه پالایشگاه، نیرو می‌گیره، می‌ره نگهبان می‌شه. پراید می‌خره. وامش می‌دن، منم دوتا النگو دارم می‌دمش، باقیشم خدا بزرگه.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

کاشی سفید

پسر بزرگ کرده بودند که بروند خدمت، برگردند. برگردند و مادر‌ها در همین چند ماه خدمتشان، بگردند یکی از دختران نجیب شهر را انتخاب کنند و دامادشان کنند. کل بکشند، پولک بریزند روی سر عروسشان، دو تا خانه مسکن مهری نودونه ساله اجاره کنند، بروند تویش و زندگی دونفره شان آغاز شود.

کاشی فیروزه ای‌

ها تصدق؛ چیزی نمونده از خدمتشون، می‌گه پالایشگاه، نیرو می‌گیره، می‌ره نگهبان می‌شه. پراید می‌خره. وامش می‌دن، منم دوتا النگو دارم می‌دمش، باقیشم خدا بزرگه. می‌ریم درگهان، جهازشون رو می‌خریم. زحمت رفت وآمدی داره ولی می‌ارزه، اصل و ارزون می‌خریم. دو دست رختخواب هم دادم سیف ا... درست کنه براشون، باقیشم خدا بزرگه. پریشب زنگش زدم، گفتن آماده باشن، گفتن شبا با پوتین می‌خوابن. گفتن فرمانده شونم کنارشونه؛ با هم شوم و چاشت می‌خورن، قرآن می‌خونن، روضه قتل حسین می‌خونن. 

این زنگ آخری حرفاش یه طوری بود؛ یه «ندیدی حلالم کنی» گفت، تو دلم انار پاره شد. شبم خوابیدم، خواب بد دیدم. یه گروه خفاش هوریز کرده بود تو نخلا. هرچی خرما بود، چیدن رفتن. خواب دیدم رعنا پسرم برنو لوله میون رو کشید، دوتا هوایی در کرد، همه خفاشا رفتن، خاکستر شدن. صبح بلند شدم، دادم سیدجلال خروس بکشه. صدقه دادم، دیگه الباقی هرچی خدا بخواد. نعمت خدایه. خودش داده، خودش می‌گیره. طلبی نداریم.

کاشی سبز

چه حالی داشت مؤذن زاده اردبیلی! در کدام استودیو دست بر بناگوش گذاشت و به بلندای کدام مناره در خنکای نسیم صبحگاهی فکر کرد که آن اذان بیات ترک را گفت؟ آن پلک‌های برهم آمده به هنگام «اشهد ان علیا ولی ا...» گفتن را کاش می‌شد بوسید و آن لب‌ها و حنجره را تبرک جست که دیروز صبح ما همه بیدار بودیم و می‌شنیدیمش و آسمان، شهاب باران شد. مؤذن زاده فکرش را هم نمی‌کرد که یک روز صبح زیر صدای آن اعزاز آسمانی، شلیک‌هایی باشد از جنس ما رَمَیتَ، اِذ رَمَیتَ و... و ما خاطرمان جمع باشد که این خفاش‌ها به زمین نمی‌رسند.

کاشی سرخ

همه خواب بودیم، خواب بودیم و آن‌ها که باید بیدار می‌بودند، بیدار بودند. چشم‌هایی روشن‌تر از ستاره که در هدف گیری لنگه نداشتند. خفاش‌ها قصد حمله داشتند و نمی‌دانستند اینجا شیران بیشه، بیدارند. ترسو‌های بدبخت شلیک کردند و خودشان به زیرزمین هاشان گریختند. ما پشت بام بودیم و رصد می‌کردیم ترکیدن ترقه هاشان را...

کاشی آبی

ما آبی آسمانمان خراش افتاد؛ آسمانی که چهل و چندسال پرنده غریبه به خودش ندیده بود، حالا صدای قارقار غریبه می‌شنید. آمده بودند اذان مؤذن زاده را محو کنند، آمده بودند خواب بچه هامان را پریشان کنند، نتوانستند. از این به بعدش را هم نمی‌توانند. دو مادر، داغدار پسرانشان شدند که برادران ما هم بودند، که پسران مادران و پدران ما هم بودند. خون خواهی آن دو شهید سر جای خودش است. تشییعی درخور و عظیم باید برای این دو شهید رعنای حمله مستقیم شغال‌ها برگزار شود. ما آسمانمان خال افتاده است و باید جبرانش کنیم؛ بی عجله، بی تأخیر، باید مراقب این خاک بود. این آسمان، عرصه سیمرغ و ققنوس و عقاب و کبوتر است. خفاش و مگس را به این آسمان راهی نیست.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->