بزرگی را به شناسنامه ها نمی سنجند. حتی به سفیدی موی رسته بر سر و صورت هم حساب نمی کنند. بزرگی را با بزرگواری عیارشناسی می کنند. بزرگواری در معنای تام خود هم به ایثار می رسد.
ایثار جان است که جهان را به تعظیم در برابر افراد بزرگ وامی دارد. سرفرودآوردن دنیا در برابر شهید محمد حسین فهمیده را از این زاویه باید خواند. پسرِ ایران که در اوان نوجوانی به بزرگی رسید. با این همه به گمان من، بزرگتر از عملِ شهید ، نیت، موقعیت شناسی و اراده اوست. اراده ای منسجم و مستمر که او را از کلاس درس تا مبارزه علیه طاغوت و تا مقابله با ضد انقلاب تا خط مقدم نبرد با دشمن متجاوز می رساند.
فهمیده از استثناهای روئیده بر دامن انقلاب است که باید تمام ساحتی دید تا بتوان به عنوان قاعده زیست مومنانه او را الگوی نسل امروز و فردا کرد. او بزرگ شد خیلی زود تر از آنچه دیگر همسالان او بزرگ می شوند.. بزرگتر شد خیلی بیشتر از آنچه به فهم برخی ها درآید. بزرگ و بزرگتر شد تا برای دفاع از عظمت ایران و حراست از انقلاب خود را به کانون خطر برساند. اول کردستان و بعد جنوب و خرمشهر و خلق حماسه ای که "اصالت های دفاع مقدس" را نمایندگی می کند. او شیفته و عاشق امام خمینی بود و باتمام وجود سعی در اجرای فرامین امام داشت.
او میگفت: امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم. این یعنی ولایت پذیری. یعنی به سلامت رسیدن در سعادت فهم عمیق به امامت. او چنان از خود خالی شده بود که جز عشق نمی توانست او را پُر کند. لبریز از عشق به حقیقت که شد. حدیث قدسی در او قدم به قدم معنا یافت؛" مَن طَلَبَنی، وَجَدَنی و مَن وَجَدَنی، عَرَفَنی و مَن عَرَفَنی، أحَبَّنی و مَن أحَبَّنی، عَشِقَنی و مَن عَشِقَنی، عَشِقتُهُ. و مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ؛ آن کس که مرا طلب کند می یابد، آن کس که مرا یافت می شناسد، آن کس که دوستم داشت به من عشق می ورزد، آن کس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم، آن کس که به او عشق ورزیدم کشته ام می شود و آن کس که کشته ام شود خون بهایش بر من واجب است و آن کس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خون بهایش هستم.
" این گونه بود که به نقطه آغازی پرشکوه تر از زادن رسید. جهان برایش پیراهن تنگی را مانند بود که باید از تن به در می کرد. باید پَر باز می کرد تا جهان پرواز از نوعی دیگر را مشاهده کند. چنین هم شد. به نوشته وی کی پدیا؛" در ۸ آبان ماه ۱۳۵۹ در منطقه کوت شیخ در نزدیکی رودخانه خرمشهر پنج دستگاه تانک عراقی به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده و در صدد محاصره آنها بودند.
محمدحسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته بود، به سمت یکی از تانکها حرکت کرد. در بین راه، یک گلوله به پایش برخورد کرد؛ اما خودش را به زیر یکی از تانکها پرت کرده و منفجر نمود. عراقیها گمان کردند که آن منطقه مین گذاری شده و عقبنشینی میکنند. به گفته برخی منابع دیگر، عراقیها به این تصور که نیروهای کمکی به منطقه رسیدهاند، منطقه را ترک کردند." او دانسته و خواسته، قهرمانانه آنچه توانسته بود را به انجام رساند.
عظمت ماندگار او را باید در کلامِ حضرت آیت الله خامنه ای بازخواند که فرمودند:" زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی، شهید فهمیده، از اصالت های دفاع مقدس می باشد." همین اصالت است که امروز اصل و اساس فرهنگی می شود که محور مقاومت را سر پا نگه می دارد. پایه و بنیاد هویتی می شود که استقلال وطن را بسان بنیانی مرصوص حفظ می کند.
باید فهمیده را شناخت. اراده اش را باید فهم کرد. موقعیت شناسی اش را به تحلیل نشست و به احترامش به عنوان یک الگوی موفق در دفاه از وطن، برخاست. او به تنهایی صف تانک ها را تاراند. رسمِ او هم دشمن را می تاراند حتی اگر به مدرن ترین مرگ افزار های کشتار جمعی مجهز باشد.