منشا ۴۰ درصد آلودگی هوای سرخس خراسان رضوی، ترکمنستان است عقیم‌سازی پشه‌ها برای مقابله با تب دنگی | ساکنان برج‌ها هم از پشه آئدس در امان نیستند مشهد، میزبان اولین کنگره بین‌المللی هوش مصنوعی و فناوری‌های سلامت در زنان و زایمان انتقاد معاون تربیت بدنی آموزش و پرورش به ساعت محدود ورزش مدارس و تحرک کم دانش‌آموزان هشدار در مورد خطرات چاقی در کودکان ادامه ثبت‌نام مدارس در پایه‌های هفتم و دهم | ثبت‌نام ۸۵ درصد دانش‌آموزان نهایی شده است تأمین ۳.۵ میلیون دوز واکسن آنفلوانزا تا نیمه اول آبان‌ماه زمان واریز حقوق بازنشستگان در شهریور ۱۴۰۴ اعلام شد  تأثیر عفو معیاری بر کاهش انگیزه جرم زندانیان چه بخوریم تا ریه‌های سالمی داشته باشیم؟ تأکید وزیر آموزش و پرورش بر اهمیت پرسش مهر: اختصاص یک ساعت از زنگ انشا به این سوال شعار سال تحصیلی جدید و پوستر بازگشایی مدارس رونمایی شد + عکس چرا امسال نباید واکسن آنفولانزا را فراموش کنیم؟ حقوق حداقل بگیران تأمین‌اجتماعی باید بالای ۳۰ میلیون تومان باشد علت افزایش قیمت واکسن آنفلوآنزا در بازار چیست؟ | احتمال تغییر قیمت با محموله‌های جدید یک فعال حقوق حیوانات: ادارات کل دامپزشکی، مسئول بسیاری از اتفاقات تلخ باغ وحش‌ها هستند | باغ وحش‌ها انگیزه‌ای برای درمان حیوانات پا‌به‌سن‌گذاشته ندارند آمادگی مدارس مشهد و استان برای ورود کلاس اولی‌ها | خانواده، حلقه مفقوده میان معلم و دانش‌آموز است نرخ احیای قلبی ۷۰ درصد در اورژانس حرم مطهر رضوی، رکوردی جهانی در دارالشفاء امام مهربانی‌ها مراسم استقبال از مدال‌آوران مشهدی مسابقات جهانی دانش‌آموزی زیست‌شناسی و هوش مصنوعی برگزار شد + ویدئو محل برگزاری فشن‌شوی قانون‌شکن پلمب شد (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) صدور هشدار سطح نارنجی هواشناسی برای ۵ استان در پی پیش‌بینی رگبار باران و رعد و برق (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) دانش‌آموزان خراسان رضوی متقاضی تحصیل در هنرستان‌ چرا جنگل‌های ارسباران تا کنون ثبت جهانی نشده‌اند؟ مدیرکل آموزش‌وپرورش خراسان رضوی: فقط از تیم‌های رسمی المپیادی حمایت و پشتیبانی مالی می‌شود + فیلم نتایج نهایی آزمون کارشناسی ارشد اعلام شد روش‌های مقابله با اضطراب جدایی کلاس اولی‌ها اعلام نتایج نهایی آزمون کارشناسی ارشد علوم پزشکی، امروز (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) ۱۱ درصد از زنان سرپرست‌خانوار به بیماری‌های مزمن مبتلا هستند | اجرای طرح غربالگری سلامت برای بانوان سرپرست‌خانوار خراسان رضوی آیا سالاد جایگزین شام می‌شود؟
سرخط خبرها

اعترافات مردی که همسرش را با کلنگ در مشهد به قتل رساند + عکس

  • کد خبر: ۳۰۱۴۰۳
  • ۰۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
اعترافات مردی که همسرش را با کلنگ در مشهد به قتل رساند + عکس
مردی که همسر۵۳ ساله‌اش را با ضربات هولناک کلنگ به قتل رسانده است، جزئیات این جنایت را شرح داد.

به گزارش شهرآرانیوز، متهم این پرونده شانزدهم آبان ضربات کلنگ را در حالی بر سر شریک زندگی اش فرود آورد که به خاطر خستگی زیاد به خواب عمیقی فرو رفته بود. چند روز بعد هم اقدامات پزشکی برای نجات جان این زن میان سال به نتیجه نرسید و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت «کلنگ» جان سپرد.

به دنبال وقوع این جنایت وحشتناک، قاضی صادق صفری که بر اساس تجربه قضایی خود و با توجه به گزارش پزشکان متخصص، دستور بازداشت این مرد ۵۰ساله را صادر کرده بود، قرارقضایی را تشدید کرد و بدین ترتیب تحقیقات قضایی در این باره آغاز شد.

بعد از اعتراف صریح متهم به قتل همسرش، انگیزه وی از ارتکاب این جنایت نیز مورد ریشه یابی قرارگرفت و متهم انگیزه روابط سرد عاطفی را مطرح کرد. در ادامه رسیدگی به این پرونده جنایی، مقدمات بازسازی صحنه قتل نیز در روز یک شنبه گذشته فراهم شد و «جواد-ر» در حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در حالی به تشریح جزئیات این ماجرای تکان دهنده پرداخت که ابتدا سرگرد شکیبا (افسر جنایی آگاهی مشهد) نیز خلاصه‌ای از محتویات پرونده و اعترافات متهم در مراحل بازجویی را مقابل دوربین قوه قضاییه بازگو کرد.

اعترافات مردی که همسرش را با کلنگ در مشهد به قتل رساند + عکس

در حاشیه بازسازی صحنه جنایت، «مردکلنگی» در گفت و گویی کوتاه به سوالاتی درباره فراز و نشیب‌های زندگی آشفته خود پاسخ داد.

*نامت چیست؟

جواد- ر

*همسرت از بستگانت بود؟

بله!

*چقدر سواد داری؟

بی سوادم

*اهل مشهد هستی؟

در مشهد به دنیا آمدم، اما در روستای شفیع در نزدیکی قوچان بزرگ شدم.

*پدر و مادرت در آن جا سکونت داشتند؟

بله! پدرم در زمین‌های کشاورزی اطراف یک کافه معروف کار می‌کرد و در همان جا هم اقامت داشتیم.

*تا چند سالگی روستا بودی؟

۸ تا ۱۳ سالگی آن جا بودم و با تراکتور زمین شخم می‌زدم یا در دروی غلات به پدرم کمک می‌کردم.

*با همسرت چگونه آشنا شدی؟

زمانی که ۱۳ ساله بودم یک روز پسر عموی پدرم پیشنهاد کرد، چون برای دخترش خواستگاری از نیشابور آمده است من برای ازدواج پا پیش بگذارم و اگر به توافق نرسیدیم «ام البنین» با همان خواستگار نیشابوری ازدواج کند. من هم با خانواده ام رفتم و با جاری شدن صیغه محرمیت با او ازدواج کردم.

*چه شد که دوباره به مشهد آمدید؟

ما ۳ سال نامزد بودیم البته همسرم ۳ سال از من بزرگ‌تر بود. وقتی به ۱۶سالگی رسیدم، پدرم کشاورزی را رها کرد و به عنوان نگهبان درخانه سالمندان مشهد مشغول کار شد. در این شرایط آن‌ها مجلس عروسی ما را در خانه سالمندان برگزار کردند و ما هم در همان محل ساکن شدیم.

*یعنی شما هم در اتاق نگهبانی خانه سالمندان زندگی می‌کردید؟

بله! حدود یک سال درکنا پدر و مادرم بودیم و بعد به کوی سیدی رفتیم ولی هنوز ۶ ماه از حضورمان درآن منطقه نگذشته بود که سارقان به اموال منزلمان دستبرد زدند و ما به شهرک نوده (نجف۱۲) آمدیم.

*مستاجر بودید؟

نه! آن منزل کوچک را در خیابان نجف به مبلغ ۳۹۰ هزارتومان خریدیم. یک خانه کلنگی بود، اما بیش از ۱۰ سال در همان خانه زندگی کردیم.

*چه زمانی معتاد شدی؟

از وقتی که به کوی نجف آمدیم همه اطرافیانم و همسایگانمان در گیر اعتیاد بودند، من هم همان جا معتاد شدم.

*اختلاف خانوادگی با همسرت هم از ماجرای اعتیادت آغاز شد؟

نه! همسرم با آن که برای تامین مخارج زندگی در بیرون از منزل کار می‌کرد، اما به اعتیادم کاری نداشت، فقط گاهی که عصبانی می‌شدم، ناسزا می‌گفتم و همسرم با حالت قهر به منزل پدرش می‌رفت، اما دوباره بازمی گشت و زندگی مشترکمان ادامه داشت.

*چندفرزند داری؟

دختر بزرگم ازدواج کرده و اکنون ۳ فرزند دارد، پسرکوچکم نیز الان حدود ۱۶ سال دارد، اما پسر دیگرم بیماری قلبی داشت. می‌خواستم دامادش کنم، اما به خاطر همین بیماری در بیمارستان از دنیا رفت.

*بعد از مرگ فرزندت به فکر ساختن خانه افتادید؟

نه! من خانه نجف ۱۲ را فروختم ویک دستگاه پراید خریدم تا با آن کار کنم. چون همسرم در انبار یکی از مراکز تولیدی تخم مرغ کار می‌کرد. به همین دلیل منزلی را در منطقه بولوار توس اجاره کردیم و حدود ۳ سال دیگر مستاجر بودیم تا این که بازهم خانه ما را دزدان خالی کردند و من با فروش پراید، منزل دیگری را رهن کردم و برای خودم موتورسیکلت خریدم.

*بعد از این ماجرا بیکار شدی؟

گاهی سرکار می‌رفتم. مثلا نگهبان طرح اگو بودم. بعضی اوقات هم خرده کاری‌های بنایی انجام می‌دادم ولی دخل وخرجمان جور درنمی آمد. فقط روی درآمد همسرم حساب می‌کردیم.

*مگر همسرت چقدر حقوق می‌گرفت؟

حقوق ثابت او حدود۷میلیون بود، اما با اضافه کاری به ۱۰ تا ۱۱ میلیون تومان می‌رسید. او ۱۰ سال سابقه کار داشت و کار فرما هم از او راضی بود.

*دیگر هیچ گاه دنبال شغل نرفتی؟

من به خاطر اعتیادم به «شیشه» (موادمخدر صنعتی) کار زیادی نمی‌توانستم انجام بدهم. بعد هم یک روز با موتورسیکلت تصادف کردم و مهره‌های گردن و کمرم آسیب دید. چون ریسک عمل جراحی بالا بود باید مدارا می‌کردم و به همین خاطر سر هیچ کاری نمی‌رفتم! و عملا از کار افتاده شدم.

*پس فقط همسرت مخارج زندگی را تامین می‌کرد؟

بله!

*چی شد که خانه محل قتل را ساختید؟

زمانی که من بیکار بودم به ۱۶ متری زمان آمدیم و ۳ سال دیگر مستاجر بودیم تا این که همسرم پیشنهاد کرد با پول رهن خانه که خودش پرداخته بود، زمینی را در نجف ۲۹بگیریم ولی من راضی نبودم، چون می‌ترسیدم پسرنوجوانم در آن جا مانند من معتاد شود، اما چون مخارج زندگی را همسرم می‌داد، به ناچار موافقت کردم. زمین را خریدیم و یک چهار دیواری هم ساختیم تا لوازم منزل را داخل آن بگذاریم. بعد هم آرام آرام بقیه قسمت‌های ساختمان را تکمیل کردیم ولی هنوز نازک کاری‌های آن به اتمام نرسیده بود.

*چرا روابط عاطفی سردی داشتید؟

از روزی که به این منزل (خانه وحشت) آمدیم روز به روز توجه همسرم به من کم می‌شد، چون کسب وکاری نداشتم و بیکار بودم. خیلی توسط همسرم تحقیر می‌شدم. حتی یک بار جلوی فرزندانم به من گفت: «اگر من نباشم شما از گرسنگی می‌میرید.» این جمله غرورم را شکست و هر روز بیشتر از گذشته احساس حقارت می‌کردم ولی، چون معتاد و بیکار بودم باید سکوت می‌کردم.

*یعنی به همین خاطر او را کشتی؟

نه! عقده‌های حقارت روی هم تلنبار شده بود تا این که او یک روز قهر کرد و ۵ ماه به خانه برادرش رفت. وقتی بازگشت ادعا کرد ما با هم نامحرم هستیم! به گونه‌ای که ۱۰ روز با من هیچ رابطه عاطفی نداشت. من هم که به خاطر خانواده ام مصرف شیشه را به «متادون» تبدیل کرده بودم، این جمله او را نتوانستم تحمل کنم. آن شب (شب حادثه) وقتی خوابیدم مدام خواب تحقیر‌های همسرم را می‌دیدم و حرف‌های توهین آمیز او را به یاد می‌آوردم که در یک لحظه از جا بلند شدم و کلنگ را از کنار اجاق گاز برداشتم. سپس در تاریکی شب حدود ساعت۳ یا ۳.۵ بود که بالای سرش ایستادم و با خودم گفتم با چندضربه همه تحقیر‌ها و حرف هایش را جبران می‌کنم، اما در واقع قصد کشتن او را نداشتم!

*الان پشیمانی؟

خیلی! از خانواده ام شرمنده هستم! نمی‌دانم چه بگویم! فقط اگر آن تحقیر‌ها وشکستن غرورم نبود این مشکل پیش نمی‌آمد. حتی وقتی امدادگران اورژانس آمدند و پیکر همسرم را به بیمارستان رضوی بردند من هم به همراه آن‌ها رفتم ولی توسط کارآگاهان پلیس دستگیر شدم.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->