«ایدههای بزرگ، کم نیستند. چیزی که کم است، نبود اراده لازم برای اجرای آنهاست.» «با افراد خوب شروع کن، قوانین را ایجاد کن، با کارکنانت در ارتباط باش، به آنها انگیزه و پاداش بده، اگر همه این کارها را به طور مؤثر انجام دهی، موفقیت از آن توست.»
کافی است که چند دقیقه در اینستاگرام چرخی بزنید. این روزها این شبکه اجتماعی پر شده از به اصطلاح کارشناسانی که در حال آموزشهای کسب و کار به مردم هستند و مدام با حرفهای انگیزشی میخواهند نشان دهند که امکان رسیدن به هر چیزی که اراده کنید، میسر است. حسابی هم کاروبار اینها سکه شده و مدام در حال برگزاری کنفرانس و کلاسهای آموزشی در شهرهای مختلف هستند. اما بهراستی راهی که اینها نشان میدهند به موفقیت میرسد؟
اصلا چرا این روزها اقبال به این افراد زیاد شده است؟ برخی به دلیل تجربههای زندگی به نقطهای میرسند که گذشته را از دست رفته میبینند از اینرو سعی میکنند آنچه را تجربه کردهاند به فراموشی بسپارند یا با حذف برخی از تجربهها تصویری نوستالژی از گذشته ترسیم کنند. اینها از شرایط حال خود رضایتی ندارند و در بیموهراس به سر میبرند. از طرفی دیگر به آینده هم اطمینانی ندارند و آنچه را در پیش است ناگوارتر از حال تصور میکنند.
تجربه لحظهبهلحظه بیموهراس، ناامیدی و نارضایتی از خویشتن و ناامیدی برای دستیابی به آینده دلخواه سبب میشود تا راه برای جاعلان آیندهفروش باز شود. افرادی که میخواهند بدون توجه به شرایط اقتصادی و مشکلاتی که بر سر راهاندازی کسبوکار وجود دارد، با چند جمله ساده بگویند خواستن، توانستن است. فقط باید اراده کنید تا بتوانید، آنچه میخواهید را بهدست آورید.
اینها بدون توجه به پیشنیازهای لازم برای بهبود اوضاع اقتصادی مانند بهبود فضای کسبوکار، ایجاد شرایط عادلانه رقابتی، دسترسی به تسهیلات، اجرای بدون تبعیض قوانین، کاهش بروکراسی، تأمین زیرساختهای دستیابی به ابزارهای نوین، ایجاد ثبات در فضای اقتصادی فقط میخواهند بگویند، اراده شرط کافی برای رسیدن به همه خواستههاست. اولین قدم این افراد برای دلگرمی پاکسازی حافظه ذهنی دیگران است. گذشته را رها کنید.
گذشته از حال شروع میشود. وقتی ارتباط یک فرد را با گذشتهاش قطع میکنید شاید بهظاهر امکان رهایی از محدودیتهای ذهنی به او میدهید، اما این شخص را محکوم میکنید که بدون درس گرفتن از گذشته، خطاهایش را تکرار کند. با این کار چشمان او را بر واقعیتهای موجود میبندید. با داستانسرایی به سمتی سوقش میدهید که حقایق زمان حال را به سود رویایی که در ذهن بافته، تحریف کند.
در چنین لحظاتی افراد واقعیتها را از تور ذهنی میگذارند که آنچه دوست ندارند را اجازه نمیدهد، عبور کند. برای همین در ابتدا تمام وجودشان میشود حس رهایی و رستگاری، کار به اینجا ختم نمیشود. جعل آینده در ذهن افراد و افق دید رسیدن به خواستهها و رهایی از تمام تجربههای ناگوار زیسته شده سبب میشود تا فرد سرابگونه به دنبال آینده نامعلوم خود شتابان بدود. اما این لحظات شوق و امید و دویدن بهزودی جای خود را به خستگی و ناامیدی فراگیرتر از قبل میدهد.
افراد تا به خود میآیند میبینند که در بهترین حالت همان جایی هستند که قبل از رفتن به کلاسهای انگیزیشی در حال تجربهاش بودهاند. این احساس سبب میشود تا حس سرخوردگی در آنها بیش از گذشته افزایش بیابد. وجودشان پر از خشم و کینه از خود و دیگرانی شود که نگذاشتهاند آن شود که طلب میکردند. جاعلان آیندهفروش در حال کاشتن بذر خشم و کینه در جامعه هستند که محصولی جز ویرانی ندارد.