«نیکسن» یعنی هیچ کاری نکردن، فیلم ندیدن، چرخ نزدن در شبکههای اجتماعی، ایمیل نخواندن. نیکسن شامل کارهایی مانند درازکشیدن روی مبل و خیال پردازی یا قدم زدن و تماشای مغازه هاست.
نیکسن یعنی درحالی که در اتوبوس یا مترو نشستهای به هیچ چیزی خیره نشوی، تلفن همراهت توی جیبت باشد نه توی دستت. شما میتوانید هر لحظه نیکسن را تجربه کنید و بدون اینکه خیلی تلاش کنید، مشاهدات زیادی داشته باشید. نیکسن کتاب خوانی، تلویزیون دیدن و مرور شبکههای اجتماعی نیست و مهم است بین این فعالیتها و نیکسن تمایز قائل شویم. مسافرت با اتوبوس به دلیل سختیهایی که دارد، هیچ گاه در اولویت هایم نبوده است، اما به تازگی مجبور شدم برای برگشت به مشهد از بندرعباس سوار اتوبوس شوم.
زمانی هم که در اتوبوس بودم، نه ۹ یا ۱۰ ساعت بلکه ۲۲ ساعت بود.
اتوبوس هم تعریفی نداشت و این یعنی با احتساب دیسک کمر با یک بدن خسته و کوفته به مشهد رسیدن. هرچند زمان خرید بلیت به من گفته شد که در اتوبوس امکان شارژ تلفن همراهم را دارم، اما بعد از سوار شدن متوجه شدم که شارژ تلفن همراهم با اتوبوس هم خوانی ندارد و نمیتوانم تلفن همراهم را شارژ کنم.
پس باید شارژ تلفن همراهم را مدیریت میکردم تا بتوانم در مواقع اضطراری روی تماس گرفتن با آن حساب کنم. برای همین استفاده از اینترنت و برنامههای موبایلی را متوقف کردم. هر چند این روزها همه ما به استفاده مدام از اینترنت عادت کرده ایم، اما اگر شغلت خبرنگاری باشد، چرخ نزدن در عالم خبر میتواند برایت حکم سربازی باشد که قرار است بدون سلاح به میدان جنگ برود. اندکی که گذشت متوجه شدم که چقدر زندگی ام وابسته به یک کاری انجام دادن یا گشتن در اینترنت است.
اسمهای مختلفی میشود روی این عادت گذاشت، آگاهی از جدیدترین اخبار گرفته تا به روز بودن و حتی شنیدن پادکست برای افزایش اطلاعات. اما حالا که فکر میکنم اسم دقیق ترش را شاید بشود گذاشت راهی برای فرار از خود یا خود را در لا به لای هیاهوی زمانه گم کردن. تمام اینها بهانهای شده تا دیگر هیچ گاه وقتی برای تأمل و درنگ کردن نداشته باشم.
گویا تأمل و وقفه گناه کبیرهای است که تا میتوانم با استفاده از فناوری روز باید از آن پرهیز کنم. اکنون که به دلیل جبر ی، اندکی وقفه در روند عادت شده زندگی را تجربه کرده ام، متوجه شده ام چقدر نیازمند این درنگهای کوتاه هستم. درنگهایی که اجازه میدهد که بایستم و روحم را سبک بال کنم. زیرا شتاب زندگی به من اجازه این کار را نمیداد.