برخیهایمان در خودزنی رکورد میزنیم. در حوزههای مختلف چنین کارنامهای داریم. یکی از مهمترین آنها قضیه جنگ تحمیلی است. کم از زبانهای مختلف نشنیده و از قلمهای گوناگون نخواندهایم که در مسئله آغاز جنگ، برخلاف آشکاری و وضوح کاملِ مسئله، انگشت اتهام به سوی خود برمیگردانند. این مسئله، حرف گذشتههای دور نیست که همین امروز هم شنیده میآید و خوانده نیز هم.
نمیخواهم به بازخوانی گفتههایشان بپردازیم که سبکتر و بیمایهتر از آن است که کلمات را حرامِ پرداختن به آن بکنیم. اینان را به پرونده درگیریهای عراق علیه ایران در رژیم سابق ارجاع میدهیم و به نامه خاویرپرزدکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل که با انتشار گزارشی اعلام کرد رژیم بعث عراق در روز ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰ (۳۱ شهریور ۱۳۵۹) به خاک ایران تجاوز کرد.
این اقدام سازمان ملل و معرفی رسمی عراق به عنوان آغازگر جنگ تأییدی جهانی بر حقانیت ایران در دفاع از خود به شمار میرود. مهمترین مسئلهای که باید بدان توجه کرد و امروز هم به آن توجه داد این است که این گزارش سازمان ملل بهطور طبیعی عراق را ملزم به پرداخت غرامت میداند.
این اقدام سازمان ملل پس از تلاشهای مداوم سیاسی مقامهای ایران روی داد و یک پیروزی بزرگ برای ایران بهشمار میرود، زیرا حقانیت ایران را در جهان و برای جامعه جهانی اثبات کرد. گزارش دبیرکل وقت سازمان ملل، برهانِ قاطع است برای حقانیت ما و ابطال پندارهایی که انگشت به سوی خود میچرخاند. برای جواب، این گزارش همان یک حرف است که اگر در خانه عقلِ آدمی کَس باشد، بَس خواهد بود. اما اینجا یک مسئله دیگر مطرح میشود؛ غرامت. غرامتی که بنا بر معاهدات بینالمللی برعهده آغازگرِ جنگ است.
این را باید به جد از مسئولان محترم پرسید که چه کردهاند در این موضوع؟ اگر پیگیری شده است بفرمایند کار تا کجا پیش رفته است. اگر نه، چرا؟ به هرحال این طلبی است که ما داریم. دنیا هم در وصول طلب خود بهویژه اگر از این نوع باشد، نهتنها تعلل نمیکند که با تسریع در ماجرا، زودتر به حق خود میرسد. کویت، همان اول غرامت خود را مطالبه و وصول کرد، اما ما بیخبریم از اینکه چه شد.
البته در سالهای اخیر گروههایی مطالبهگر در میان رزمندگان دفاع مقدس شکل گرفته است که با جمعآوری امضا از زخمخوردگان جنایاتِ رژیم بعثی عراق، به مطالبه حق میپردازند. این گروههای مردمنهاد معلوم نیست بتوانند کار را به سامان برسانند. میطلبد تا با رفتار سازمانی به ماجرا پرداخته شود. به هر حال این هم بخشی از بیتالمال است. همه ما هم نسبت به آن حساسیم. نسبت به ریال به ریالی که باید بیاید، اما به هر دلیل که نیاید مسئولیم چنانکه نسبت به ریال به ریالی که برود باز مسئولیت مشترک داریم.
ما خود را باورمندان و بالاتر از آن شاگردان مکتب علوی میدانیم که در گرفتن حق اگر کابین زنان شده بود تردید نمیکرد. در برابر دستِ دراز عقیل، برادرش، هم آهنِ گداخته پیش میآورد. این یعنی همه چیز حسابکتاب دارد. هم ریالی که باید بیاید و هم ریالی که میرود. هر دو سوی ماجرا هم به اطلاع مردم میرسد. هم آن حقوقی که استیفا خواهد شد را امام به بانگ بلند بیان میفرماید و هم حکایت آهن گداخته و دست عقیل به گوش همه میرسد. امروز هم به همین مرام باید مدار سیاست داخلی و خارجی را تنظیم کرد.
یا علی!