سال تحصیلی ۹۸-۹۹ مثل هرسال نبود و حال و هوای خاصی داشت؛ سالی پر از هیاهو که خیلیها را به وادی مقدس آموزگاری کشاندو سهم مادرهای خانه مثل همیشه پررنگ بود. دست مریزاد به صبوری آنها.
سال تحصیلی در منطقه ما ویژهتر بود. مادرهایی که درددل میکردند و میگفتند از داشتن یک گوشی هوشمند محروم هستند و میترسند جگرگوشهشان از درس و زندگی عقب بماند و به هر دری زدند تا این موضوع ختم به خیر شود. سال تحصیلی این سمت شهر و این منطقه با همه سالها فرق داشت و آدمهایش هم.
آنهایی که بینیاز از لایک و تشویق و دمت گرم، آمدند در صحنه تا هرکدام باری بردارند. دوست داشتند این لایک را خدا به آنها بدهد و این دمت گرم را از زبان خودش بشنوند که بگوید «عجب بندهای دارم من!»
کسانی که از دانش و آموختههایشان بخشش کردند. پنهان آمدند در میدان عمل تا بشود ذخیره آخرتشان و شب با یک لبخند از ته دل به خواب میرفتند و میدانستند خدا خودش ویژه حساب میکند که امروز چند دانشآموز نیازمند و محروم را ریاضی و حساب یاد دادهاند و با چند نفر زبان انگلیسی تمرین کردهاند، از چند دانشآموز تمرین عربی خواستهاند و...
آنهایی که سرشان به بالش نرسیده، آرام میخوابیدند، بدون دست به یقه شدن با وجدانشان. چون کاری برای حال خوب مردم محلهشان انجام داده بودند. سال تحصیلی امسال کوتاه به نظر میآمد و رفته رفته تمام میشود.
دانشآموزان امسال تجربههای رنگارنگ و گوناگونی از سال تحصیلیشان دارند. دوری از همکلاسی و شیطنتهای زنگ تفریح و چشم به راهی برای زنگ آخر نبود، اما به طرز خاصی خاطرهآمیز تمام شد و محال است از یادشان برود.
تحصیل و دغدغهمندیهای ایام تمام میشود، اما طبق هر تابستان، خانوادهها به فکر اوقات فراغت هستند. میدانیم تابستان فصل سرنوشتسازی است، بهخصوص برای برخی از خانوادههای محله ما که مجبورند با تمام نفرات تلاش کنند تا سفرهشان خالی از نان نباشد.
برخی از خانوادهها زیر سنگینی بار اقتصاد کلافهاند و صعود قیمتها خُلق خیلی از پدرها و مادرها را تنگ کرده است، اما نمیخواهم دربارهاش تلخ بنویسم. چون میدانم اطراف ما، همین محلهای که از زیر پوستش بیخبریم، افرادی هنوز هستند که بخواهند بی منت کاری برای دیگران انجام دهند؛ بیهیاهو و بیصدا، بیآنکه توجهی بخواهند، یا تشویقی نیاز داشته باشند.
آنها که آرزویشان است اهالی این محله هم از ته دل خوشبختی، عدالت و شادی را تجربه کنند. آنها که با خوبیهای بیاندازهشان حواسمان را از تلخیهای دنیای اطرافمان پرت میکنند.
یادم است همین چند وقت قبل یکی از ورزشکاران نامی کشور گفته بود حاضرم برای بچههای این منطقه کلاسهای آموزشی رایگان بگذارم. مطمئنم دوباره همان روال جهادی باب میشود و دستهای بخشنده، دستهای نانآور، دستهای هنرمند کسی را تنها نمیگذارند. هرکس به هر نوعی که بتواند برای آوردن لبخند بر لب دانشآموزی نیازمند تلاش میکند. شما هم اگر از این دسته هستید و میتوانید دنیای اطرافتان را به جای بهتری تبدیل کنید، یا علی...