به گزارش شهرآرانیوز، زن جوان که در سوگ پسر نوجوانش سیاه پوش بود با بیان این ماجرای شوک آور به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت:پسرم از همان دوران کودکی همواره به همراه من در مجالس مذهبی و روضه خوانی شرکت میکرد. خیلی زود فهمیدم که او صدای خوش ودلنشینی دارد به همین خاطر پسرم را تشویق کردم تا مداحی و اذان گویی را به صورت حرفهای دنبال کند چراکه او علاقه عجیبی به ائمه (ع) داشت و بسیار زیبا اذان میگفت.
طولی نکشید که او در اوایل نوجوانی به مکبری در مراکز مذهبی روی آورد و همه دوستان و اطرافیانش از شنیدن صوت خوش او لذت میبردند. از سوی دیگر فرزندم دانش آموزی منظم و درس خوان بود و به آراستگی ظاهری نیز اهمیت میداد، اما متاسفانه در محل سکونتمان بیشتر نوجوانان به درس و مدرسه اهمیت نمیدادند و برای ورود زودهنگام به بازار کار ترک تحصیل میکردند.
دراین میان برخی از همین بچه محلها با پسرم معاشرت داشتند و او را ترغیب میکردند تا با یکدیگر به موتورسواری بروند. پسرم نیز گاهی با اطلاع ما، موتورسیکلت پدرش را سوار میشد و با دوستانش در خیابانهای اطراف دور میزد تا این که در شب تولدش این ماجرا تکرار شد، اما او این بار با اصرارهای پیامکی دوستانش و به طور پنهانی در حالی موتورسیکلت را از منزل خارج کرده بود که همه اعضای خانواده در خواب بودیم.
او در تاریکی شب با دو تن از همان دوستان هم محلهای به گردش شبانه رفته بود که دریک لحظه و هنگام شوخی با یکدیگر ناگهان با کامیونی برخورد کردهاند که در حاشیه پارک بود. به دنبال وقوع این سانحه دلخراش، پسرم در حالی دچار مرگ مغزی شد که دوستان او از محل فرارکرده بودند. صبح روز بعد وقتی در جریان ماجرا قرارگرفتم از شدت نگرانی واضطراب بیهوش شدم و زمانی به خود آمدم که برای آخرین بار به چشمان زیبای جگرگوشهام خیره شده بودم چراکه پزشکان مرگ مغزی او را تایید کردند و ما باید برای اهدای اعضای بدنش تصمیم میگرفتیم.
لحظات سختی را گذراندم، اما گویی هنوز صدای اذان فرزندم در گوشم میپیچید. نمیتوانستم از چهرهای که آرام روی تخت مراقبتهای ویژه خوابیده بود، چشم بردارم. آرام آرام جگرگوشهام را به آغوش کشیدم و برلبهای اذان گویش بوسه زدم تا از خواب ناز بیدارش نکنم!
چشم هایم اشک باران بود، اما قلبم را به رضایت خدا گره زدم و این گونه در حالی از او خداحافظی کردم که پزشکان اعضای بدن او را به چند بیمار نیازمند پیوند زدند. حالا میدانم که هنوز قلب پسرم میتپد و او زنده است، اماای کاش ...
زن جوان در حالی مرکز انتظامی را ترک کرد که سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری سجاد مشهد) از این اقدام شایسته و خیرخواهانه قدردانی و ابراز امیدواری کرد که فرهنگ اهدای عضو در جامعه اسلامی بیش از گذشته گسترش یابد.
منبع: اعتمادآنلاین