سرخط خبرها

نویسنده‌ای که با مرگ راحت است | نگاهی به آثار احمد محمود و ادبیات اقلیمی­‌اش در معرفی خوزستان

  • کد خبر: ۳۰۴۵۰۲
  • ۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۰
نویسنده‌ای که با مرگ راحت است | نگاهی به آثار احمد محمود و ادبیات اقلیمی­‌اش در معرفی خوزستان
مردان و زنان داستان­‌های «احمد محمود» اغلب به‌دلیل تنگدستی و فقر، طبقه‌ پایین اجتماعی و جنگ فرصت بروز و مکاشفه­‌ «عشق» را نمی­‌یابند؛ بنابراین شاید دلیل حضور کم­‌رنگ «عشق» و همین‌طور «زنان» در داستان­‌های او، همین باشد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ «سر ننه باران برمی­‌گردد و به مرد پوستین پوش نگاه می­‌کند. گونه­‌های برجسته، پیشانی بلند، دماغ کشیده و چانه­‌ی محکم ننه باران به مس گداخته می­‌ماند. تو چشمان ننه باران انگار مار خانه کرده ­‌است.»

این متن برشی کوتاه از توصیفات زیبا و جملات تأثیرگذار رمان «زمین سوخته­»‌ احمد محمود است. نویسنده­‌ای که در توصیف وقایع و اتفاقات با جملات کوتاه و ضربه­‌ای بسیار متبحرانه می­‌نویسد و با خلق تصاویر در ذهن خواننده خود را ماندگار می­‌کند. قلم او بهتر از هر دست‌برقلمی می­‌تواند شروعی برای گفتن از خود باشد.

«احمد اعطا» با نام ادبی احمد محمود، متولد ۴ دی ماه ۱۳۱۰ است، داستان­‌نویسی که معروف­‌ترین رمان­‌های او («همسایه­‌ها»، «دریا هنوز آرام است.»، «مدار صفر درجه»، «زمین سوخته» و «داستان یک شهر») از برجسته‌ترین آثار ادبیات معاصر ایران است.  قلم روان و فضاسازی‌های بی‌نظیر احمد محمود، جمله‌به‌جمله، خط‌به‌خط می‌تواند آدم را از قعر گرفتاری‌های زندگی روزمره بیرون بکشد و در داستان‌ها و کوچه‌پس‌کوچه‌های داستان یک شهر یا حیاط دنگال همسایه‌های چفت در چفت هم‌خالد غرق کند. می­‌تواند روایت زمین سوخته­‌ای باشد که اهواز و آبادان را وجب‌به‌وجب به ما بشناساند.

زیست احمد محمود در اهواز و تجربه­‌ او در زندگی سبب شد تا او خوزستان را به ما بشناساند؛ گاه آدم را به جاده­‌ شوشتر ببرد، گاه از اهواز تا کوت‌عبدالله و زمین­‌های شورزده­‌ دارخوین و بعد تا آبادان با کامیون­‌ها، تانک­‌ها و ماشین­‌های سواری رو در رو کند. در بخش دیگری از این کتاب می­‌خوانیم:

کرخت شده‌ام. مژه‌هایم رو هم می‌رود و خبر‌ها را گوش می‌دهم. دشمن تو درگیری ساحل شمالی رود بهمنشیر تلفات زیادی داده‌ است. پل‌ها را که عراقی‌ها رو رودخانه زده‌ بودند تا بتوانند تو شهر نفوذ کنند، منهدم کرده‌اند. اجساد عراقی‌ها رو رودخانه شناور شده‌اند و همراه آب به دریا می‌روند. دشمن تو فیاضیه تلاش می‌کند که راه‌های تدارکاتی شهر را ببندد. آبادان را از لابه‌لای نخل‌های ساحل جنوبی اروندرود با توپ می‌زنند ولی مردم قصد کرده‌اند که تو شهر بمانند و پشت جبهه را خالی نکنند.

تجربه­‌ زیستی احمد محمود در خوزستان، همان جغرافیایی ا­‌ست که به گفته­‌ خودش، آغاز بسیاری از اتفاقات مهم تاریخی در آن بوده­‌ است؛ اتفاقاتی نظیر «ملی شدن صنعت نفت»، «جنگ»، «مهاجرت» و ... از جمله وقایعی­‌ است که مردم جنوب اولین سنگر و خط مقدم بسیاری از جبر‌های زمانه بوده­‌اند.

احمد محمود «نوشتن» را یک فریضه می‌­داند. در کتاب «حکایت حال» که گفتگوی او با لیلی گلستان است، شرح مفصلی­ از عادات و رفتار و افکار «محمود» درباره زندگی، مرگ، عشق و عادات نوشتن به تفصیل پرداخته شده است. نویسنده در پاسخ به سؤالی می­‌گوید: «نوشتن برای من تبدیل شده به یک فریضه، که اگر ننویسم، انگار چیزی کم دارم.» با این حساب دیگر کسی نیست که «زمین سوخته­» محمود را بخواند و با رستم افندی و ننه­‌باران و کل­‌شعبان و محمد مکانیک و مهدی پاپتی زندگی نکند. ­

مردان و زنان داستان­‌های او اغلب به‌دلیل تنگدستی و فقر، طبقه‌ پایین اجتماعی و جنگ فرصت بروز و مکاشفه­‌ «عشق» را نمی­‌یابند؛ بنابراین شاید دلیل حضور کم‌­رنگ «عشق» و همین‌طور «زنان» در داستان­‌های او و کم پرداختن به این دو مسئله که گویی در زمره­‌ هم­‌هستند، چیزی باشد که در داستان­‌های او سهم کمی داشته­‌اند.

در عین حال محمود با مرگ راحت­‌تر است. آن­چه بنا به وضعیت روحی، سنتی و فرهنگی به آن می­‌پردازد مقوله­‌ی مرگ است. در داستان «مدار صفر درجه» او، شخصیت­‌های «نوذر»، «کل بشیر» و «گمرکچی» راحت می­‌میرند. به گفته­ خودش: «صغری و کبری هم ندارد: می‌نشیند پشت فرمان، دو تیر پشت سرش شلیک می­‌کنند، هول می­‌کند، می­‌پیچد­، می­‌خورد به تانک و تمام. به همین سرعت و راحتی.» و این‌ها را با جملاتی کوتاه و موجز می­‌نویسد.

 از طرفی در داستان­‌های احمد محمود بیش­تر مرد‌ها راوی معضلات و مشکلات داستان­‌اند. به گفته­‌ خودش شاید بدیل مردسالاری جامعه­‌ ما باشد که بیشتر مرد‌ها فعال­‌اند. در جایی دیگر او از جَنَم نویسندگی می­‌گوید، از تجربه­‌ زیستی و هر دو را لازمه­‌ یک نوشته­‌ درست می­‌داند.

گفتن و نوشتن از «احمد محمود» سخت است. او که همواره در نوشته­‌هایش به حفظ هویت ملی می­‌پرداخت و به همراه چند تن از نویسندگان دیگر، «مکتب قصه­‌نویسی خوزستان» را پدید آورد، سرانجام در مهرماه ۱۳۸۱ به دلیل بیماری از دنیا رفت و در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->