اوحدی: حقوق شهدای غیرنظامی در هیئت دولت تعیین تکلیف می‌شود تأکید رئیس بنیاد شهید بر مستندسازی دقیق از زندگی شهدای جنگ ۱۲ روزه افتتاح مشترک سامانه سجا بین ایران و عراق برای تسهیل تردد زائران رئیس ستاد اربعین عراق: تأمین امنیت زائران برای ما در اولویت قرار دارد افتتاحیه مدرسه دارالعلم در حرم امام‌رضا(ع) توقیف یک تریلی با راننده ۱۳ ساله شهادت ۳۴ دانش آموز ایرانی به دست رژیم کودک کش اسرائیل در جریان جنگ ۱۲ روزه + تصاویر و اسامی مشهد در آستانه میزبانی از جمعیت میلیونی زائران در دهه پایانی صفر ۱۴۰۴ | ثبت‌نام ۴۵۰ کاروان پیاده تا امروز (۲۶ تیر ۱۴۰۴) پیام آیت‌الله سیستانی در پی فاجعه الکوت عراق استقبال از پیکر «سردار شهید غلامحسین غیب‌پرور» در فرودگاه شیراز (۲۶ تیر ۱۴۰۴) گذر از مرز مهران در کمتر از ۵ ثانیه | همه چیز برای زائران اربعین مهیاست لزوم اجرای طرح ملی احیای پیوند قرآن و مسجد همایش بانوان زینبیِ عرب‌زبان در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد زائران اربعین در چه رده سنی نیاز به مجوز ندارند؟ پیکر مطهر شهید «سید حسن حسینی‌نژاد» در مشهد تشییع می‌شود + جزئیات افزایش تعداد متقاضیان حوزه علمیه خراسان نسبت به سال ۱۴۰۳ کتابخانه مرکزی حرم رضوی، میزبان نشریات با محور «کودک، فلسطین و محرم» رویداد ملی «ایران برنده بازی» با محوریت مقاومت، ۶ میلیون مخاطب را جذب کرد روایت عاشورا بر روی نمادین‌ترین سازه‌های شهری ایران ایوان و مناره عباسی حرم مطهر امام رضا(ع) مرمت شد
سرخط خبرها

شکر که زیر سایه امام رئوفیم

  • کد خبر: ۳۰۵۰۳۸
  • ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰
شکر که زیر سایه امام رئوفیم
مرداد سال ۱۳۹۶ بود که برای یک اردوی شعر به تهران رفته‌بودم. سه روز بعد وقتی به مشهد برگشته بودم پیامکی برایم آمد و متنش این بود که، صادق شهید شده!

مرداد سال ۱۳۹۶ بود که برای یک اردوی شعر به تهران رفته‌بودم. ایام شهادت شهید حججی بود و شب شعری با عنوان «ازسرگذشت» با اجرای فضه‌سادات‌حسینی برگزار شد که من برای شهدای فاطمیون شعرخواندم. سه روز بعد وقتی به مشهد برگشته بودم پیامکی برایم آمد و متنش این بود که، صادق شهید شده! نتوانستم خودم را حفظ کنم چنان آه بلندی از نهادم برخاست که همه اعضای خواب و بیدار خانه متوجه شدند و پرسیدند چه شده؟ خاطرم هست حال مادرم خیلی خراب شد.

صادق شاید واقعا پسرخاله‌ام نبود ولی، چون مادرهایمان خواهرخوانده بودند و خیلی رفت‌وآمد داشتیم خیلی بیشتر از پسرخاله واقعی دوستش داشتیم. صبح علی‌الطلوع راهی منزل خاله شدیم بین راه با مداحی «از شام بلا شهید آوردند» یک دریا اشک ریختم و آنجا هم که رسیدیم قیامتی بود. روز بعد به عنوان خانواده شهید رفتیم که از نزدیک با پیکر شهید وداع کنیم. هیچ‌کس اختیار چشم‌هایش را نداشت. نمی‌دانم به او فکر می‌کردیم یا به‌جاماندن خودمان که آن‌قدر بیقرار بودیم. 

روز تشییع هم طبق رسم آن‌موقع که شهدا را روز جمعه بعد از نماز جمعه در حرم روی دست مردم تشییع می‌کردند رفتیم حرم. هوا گرم بود عرق‌ریزان حدفاصل بست طبرسی را تا صحن جامع طی کردیم و رسیدیم به تابوت. بعد هم زیر سایه امام هشتم پیکر را از خروجی نواب به بیرون مشایعت کردیم. حالا این روز‌ها که صدای سقوط سوریه بلند شده است، همه ما نگرانیم و خانواده شهدا بیش‌از ما نگران حرم عمه‌های گرامی امام‌رضا (ع) هستند. 

نیت کردم و خودم را رساندم به حرم مطهر امام (ع) و ایشان را به قطره قطره خون شهدا قسم دادم و گفتم: آقاجان شما را به خون شهید سلیمانی، به خون شهید ابوحامد، به خون فاتح و صدرزاده و سنجرانی و رضا اسماعیلی و همین صادق بیست‌وسه‌ساله مان قسم، برای آزادی زینبیه و امنیت حرم حضرت رقیه (س) جوانان بیست‌ساله‌ای رفتند که دل مادرانشان امروز خون است از این اتفاق، با اینکه بعد از رفتن فرزندانشان خوشحال بودند که آزادی این حرم‌ها حاصل خون فرزندانشان است. بعد از گفتن این جملات قلبم آرام شد و به خانه برگشتم و هرلحظه خداوند را شکر کردم. شکر که زیر سایه امام هشتم هستیم و می‌توانیم در وقت آشفتگی خودمان را برسانیم محضرشان.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->