شناسایی ۶۰۰ شهید ورزشکار در خراسان رضوی یادی از محمدتقی شریعتی، عالم فقید خراسانی | کانون نشر حقیقت درس‌هایی از نهج‌البلاغه | مالیات نماز صبح یکی از اعمال بافضیلت در روایات اسلامی‌ است | وقت خوب رحمت بیش از ۲۳۰ هزار موقوفه در کل کشور به ثبت رسیده است آمادگی موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در طراحی و اجرای برنامه‌های خلاقانه ویژه جوانان تشرف ۵ هزار سالمند به حرم مطهر امام‌رضا(ع)، در قالب طرح «معین‌الضعفا» رقابت ۱۱۱ ورزشکار در جشنواره فرهنگی‌ورزشی رضوی استاندار خراسان رضوی خواستار تسریع در تکمیل موزه دفاع مقدس شد مشهد، میزبان دوازدهمین اجلاسیه معاونان پژوهش حوزه‌های علمیه سراسر کشور آغاز اعزام عمره‌گزاران از اواسط محرم ۱۴۰۴ | بیش از ۵ میلیون نفر در نوبت ۱۴ عنوان برنامه فرهنگی، اجتماعی و زیارتی در مشهد در دهه کرامت ۱۴۰۴ اجرا می‌شود مهلت واریز وجه قربانی حج تمتع ۱۴۰۴ تمدید شد نمایشگاه عکس و گرافیک در بزرگداشت مقام حضرت فاطمه معصومه (س) برپا می‌شود کمک حجاج ایرانی به مردم غزه | زائران حج از عربستان سوغات خریداری نکنند سعید مجیدی مدیر کل تبلیغ و ترویج امور قرآن و عترت (ع) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد تعظیم مقام مرحوم میرزا علی آهی، پیرغلام اهل‌بیت(ع)، در گام اول رویداد ستایشگری تاکید آیت الله مکارم شیرازی بر کاهش قیمت و مدت سفر حج تمتع زائران ایرانی آخرین مهلت ارسال پایان‌نامه‌های برتر دینی و قرآنی اعلام شد مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه کشور بیش از ۱۰۰ طرح تحولی را به مرحله اجرا گذاشته است
سرخط خبرها

شکر که زیر سایه امام رئوفیم

  • کد خبر: ۳۰۵۰۳۸
  • ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰
شکر که زیر سایه امام رئوفیم
مرداد سال ۱۳۹۶ بود که برای یک اردوی شعر به تهران رفته‌بودم. سه روز بعد وقتی به مشهد برگشته بودم پیامکی برایم آمد و متنش این بود که، صادق شهید شده!
عاطفه جعفری
نویسنده عاطفه جعفری

مرداد سال ۱۳۹۶ بود که برای یک اردوی شعر به تهران رفته‌بودم. ایام شهادت شهید حججی بود و شب شعری با عنوان «ازسرگذشت» با اجرای فضه‌سادات‌حسینی برگزار شد که من برای شهدای فاطمیون شعرخواندم. سه روز بعد وقتی به مشهد برگشته بودم پیامکی برایم آمد و متنش این بود که، صادق شهید شده! نتوانستم خودم را حفظ کنم چنان آه بلندی از نهادم برخاست که همه اعضای خواب و بیدار خانه متوجه شدند و پرسیدند چه شده؟ خاطرم هست حال مادرم خیلی خراب شد.

صادق شاید واقعا پسرخاله‌ام نبود ولی، چون مادرهایمان خواهرخوانده بودند و خیلی رفت‌وآمد داشتیم خیلی بیشتر از پسرخاله واقعی دوستش داشتیم. صبح علی‌الطلوع راهی منزل خاله شدیم بین راه با مداحی «از شام بلا شهید آوردند» یک دریا اشک ریختم و آنجا هم که رسیدیم قیامتی بود. روز بعد به عنوان خانواده شهید رفتیم که از نزدیک با پیکر شهید وداع کنیم. هیچ‌کس اختیار چشم‌هایش را نداشت. نمی‌دانم به او فکر می‌کردیم یا به‌جاماندن خودمان که آن‌قدر بیقرار بودیم. 

روز تشییع هم طبق رسم آن‌موقع که شهدا را روز جمعه بعد از نماز جمعه در حرم روی دست مردم تشییع می‌کردند رفتیم حرم. هوا گرم بود عرق‌ریزان حدفاصل بست طبرسی را تا صحن جامع طی کردیم و رسیدیم به تابوت. بعد هم زیر سایه امام هشتم پیکر را از خروجی نواب به بیرون مشایعت کردیم. حالا این روز‌ها که صدای سقوط سوریه بلند شده است، همه ما نگرانیم و خانواده شهدا بیش‌از ما نگران حرم عمه‌های گرامی امام‌رضا (ع) هستند. 

نیت کردم و خودم را رساندم به حرم مطهر امام (ع) و ایشان را به قطره قطره خون شهدا قسم دادم و گفتم: آقاجان شما را به خون شهید سلیمانی، به خون شهید ابوحامد، به خون فاتح و صدرزاده و سنجرانی و رضا اسماعیلی و همین صادق بیست‌وسه‌ساله مان قسم، برای آزادی زینبیه و امنیت حرم حضرت رقیه (س) جوانان بیست‌ساله‌ای رفتند که دل مادرانشان امروز خون است از این اتفاق، با اینکه بعد از رفتن فرزندانشان خوشحال بودند که آزادی این حرم‌ها حاصل خون فرزندانشان است. بعد از گفتن این جملات قلبم آرام شد و به خانه برگشتم و هرلحظه خداوند را شکر کردم. شکر که زیر سایه امام هشتم هستیم و می‌توانیم در وقت آشفتگی خودمان را برسانیم محضرشان.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->