بازگشت حجاج به صورت زمینی از مرز مهران حمایت از خانواده شهدای اخیر با همکاری سازمان بهزیستی و بنیاد شهید قائم‌مقام وزیر حج عربستان: حجاج ایرانی در مکه مهمان خانه خود هستند انتشار نماهنگ «وطنِ ما، ایرانِ امام رضاست» به نیابت از شهدای حملات تروریستی صهیونیست‌ها + فیلم انتشار فراخوان پویش «دست‌سازه‌های حسینی» ویژه کودکان و نوجوانان آخرین بازدید سرلشکر پاسدار شهید حسین سلامی از مرز شلمچه + فیلم عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت (ع): اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی جایی برای صلح جهانی باقی نمی‌گذارد مشاور وزیر فرهنگ: نقش مساجد در آرام‌بخشی و امیدآفرینی در بحران‌ها برجسته‌تر می‌شود همایش پیاده‌روی حرم تا حرم کاشمر به‌مناسبت عید غدیرخم، ثبت ملی شد قائم‌به‌فرد نیست قیام مقاومت مرد میدان‌های سخت | برای شهید سردار حسین سلامی؛ شهید راه مقاومت که به دست رژیم صهیونی به شهادت رسید اضافه‌شدن ایستگاه جده برای سرعت انتقال حجاج از شهر مکه، از سه‌شنبه (۲۷ خرداد ۱۴۰۴) جایگاه حسن خلق در ایمان مؤمنان در بیان امام کاظم (ع) همکاری با ظالم هرگز | مروری بر سیره حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) واکنش متفاوت میثم مطیعی در شرایط بحرانی امروز جامعه قرآنی کشور: مجاهدان جهاد تبیین در شرایط جنگ وظیفه امیدافزایی و یأس زدایی دارند حجاج ایرانی وارد کربلا شدند (۲۶ خرداد ۱۴۰۴) آرامش کامل در حرم امام رضا (ع) | جای هیچ نگرانی برای زائران نیست (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) + فیلم عاشقی که شهادتنامه‌اش را از امام رضا(ع) گرفت مراسم تشییع شهدای حملات اخیر در روز سه‌شنبه لغو شد (۲۵ خرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

در تب‌وتاب رفتنم

  • کد خبر: ۳۱۶۰۹۵
  • ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۶
در تب‌وتاب رفتنم
ولادت‌های عزیز شعبان گذشت و من هنوز نتوانسته‌ام خودم را برسانم حرم؛ ما مشهدی‌ها رسم داریم که مناسبت‌ها را کنار اماممان باشیم، ولی نشد.

ولادت‌های عزیز شعبان گذشت و من هنوز نتوانسته‌ام خودم را برسانم حرم؛ ما مشهدی‌ها رسم داریم که مناسبت‌ها را کنار اماممان باشیم، ولی نشد. شب ولادت امام سجاد (ع) سعی کردم به بهانه حضور در انجمن شعری که در حرم برقرار است راهی زیارت شوم، اما نشد. چند روزی می‌شد که بچه تب داشت و نزدیک ولادت حضرت علی‌اکبر (ع) دلم بدجور هوای زیارت کرده بود. استامینوفن جواب نداد به پاهایش حنا و سرکه کشیدم، پاهاش که خنک‌تر شده بود شروع کردم به بوسیدنشان، اما وروجک با حال خرابش گفت: مامان نبوس پرتقاله!

پاهایش به‌خاطر حنا رنگ پرتقال شده بود. دستمال خیس را آغشته کردم به سرکه و گذاشتم روی سرش ولی تاب نمی‌آورد. رفتم به شب عاشورا. بیمار مصلحت عاشورا اگر تب داشته آبی در کربلا نبوده که تبش را پایین بیاورند. همان‌طور که اشک از گوشه چشمم سرازیر شد دعای نور را زمزمه می‌کردم. مادرشدن هم حال عجیبی است ها! 

بعد همین مادرشدن با تمام سختی‌هایش برای بار دوم و سوم هم می‌شود آرزو، قدرت و حکمت خداست و ما بی‌خبریم. تصور کردم که مثل همیشه ورودی شیرازی ایستاده‌ام و اذن دخول می‌خوانم که زنی عراقی شکلات نعنایی را می‌آورد نزدیک و کامم را خنک می‌کنم به عطر نعنا.

وارد حرم شدم و مثل مهمان‌ها وارد چایخانه رضوان، جمع خادمان چایخانه همیشه باصفاست و دسته‌جمعی زمزمه می‌کنند؛‌ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم... توی صف طویل چای می‌ایستم و چای و شیرینی‌ام را می‌گیرم و به گوشه‌ای می‌روم و چای و شیرینی را که خوردم راهی صحن انقلاب می‌شوم و از همانجا به صف طویل زیارت ضریح می‌روم. زیارتنامه می‌خوانم و اشک می‌ریزم. قدم برمی‌دارم و صلوات می‌فرستم و ولادت مولودان شعبان را به امام هشتم (ع) تبریک می‌گویم.

نزدیک ضریح که می‌شوم بعد از عرض احترام چشمم می‌افتد به قاب عکس رئیس‌جمهور شهید و باز هم با دلی سوخته برایشان فاتحه می‌خوانم. با هدایت چوب‌پر‌ها از سمت دیگر صحن خارج می‌شوم. باید زودتر به خانه برگردم، چون دخترکم تب دارد. افکارم را از خیالات دور می‌کنم و چشم‌های خیس اشکم را باز می‌کنم و می‌بینم زیارت دلی‌ام تمام شده و وسط خانه کوچکمان نشسته‌ام و تب بچه را بررسی می‌کنم که پایین آمده.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->