وضعیت بی‌سامان سامان دهی زباله در خراسان رضوی | پسماندهای بی صاحب! هشدار پزشکان در مورد عادت‌هایی که مردان را نابارور می‌کند آغاز توزیع واکسن آنفلوآنزای چهار ظرفیتی (۵ شهریور ۱۴۰۴) بیرون‌کشیدن مواد مخدر از ماشین لباس‌شویی بازار غیرقانونی خرید و فروش طلا در بستر قانونی سایت‌های واسطه گر علت پوست‌پوست شدن اطراف ناخن چیست؟ آیا خوردن پنیر در وعده صبحانه مفید است؟ آیا بین مزاج افراد و رنگ دندان آن‌ ها ارتباطی وجود دارد؟ اعترافات هولناک یک فروشنده موادمخدر در مشهد: باجناق خائن، زندگی‌ام را نابود کرد دستگیری دزد سابقه‌دار حین سرقت میلگرد در مشهد جنایت و خیانت در مشهد؛ قتل دوست صمیمی بخاطر رابطه نامشروع با همسر | دوقلوها به دنیا آمدند... زمین‌لرزه نسبتا شدید در قفقاز معمای پیچیده پلیس برای پیدا کردن قاتل زن تنها تاثیر پروبیوتیک‌ها بر سلامت روان و کاهش استرس و افسردگی دستاورد ایران در تولید نانوداروی ضدسرطان ارتقای جایگاه ایران در عرصه پلاسماپزشکی نتایج آزمون استخدامی آموزش و پرورش اعلام شد + لینک مشاهده نتایج سخنگوی کمیسیون بهداشت: شرط موفقیت طرح پزشک خانواده مشارکت همه ارکان دولت است افزایش سهم زنان از پست‌های مدیریتی نیازمند ارتقای اعتماد به نفس آنان است  پویش «مشهد مهربان» برای حمایت از کودکان بازمانده از تحصیل گسترش می‌یابد شنا در استخر ویلا، جان مرد مشهدی را گرفت (۴ شهریور ۱۴۰۴) گذرگاه موجر و مستأجر چهره واقعی خشک سالی در  تابستانی بی نقاب روایتی از  واحد فراهم آوری قرنیه مشهد | به خاطر چشم هایت تعطیلی دفاتر اسناد رسمی در روز‌های پنج شنبه تا پایان شهریور ۱۴۰۴ بازنگری در حریم مسجد «تاریخانه دامغان» دانش‌آموزان تحت پوشش تحصیل رایگان هم می‌توانند در مدارس غیردولتی ثبت‌ نام کنند طرح صیانت از جنگل‌های شمال، سال آینده اجرایی می‌شود (۴ شهریور ۱۴۰۴) ۷ کشته و زخمی در پی توفان شدید رومانی (۴ شهریور ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

معجزه تشویق

  • کد خبر: ۳۱۰۳۵۴
  • ۲۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۶
معجزه تشویق
از اول دبستان با او هم‌کلاس بودم. از همان سال اول همه مسخره‌اش می‌کردند. حتی معلم‌ها. ناظم او را مجسمه صدا می‌زد.

همیشه ردیف آخر کلاس می‌نشست، گوشه دیوار. حتی در روز‌های سرد زمستان باز هم خودش را گوشه دیوار مچاله می‌کرد. انگار بدنش حس نداشت. انگار سرما را نمی‌فهمید. از اول دبستان با او هم‌کلاس بودم. از همان سال اول همه مسخره‌اش می‌کردند. حتی معلم‌ها. ناظم او را مجسمه صدا می‌زد. یک بار با خط‌کش زد توی سرش.

عظیمه از جایش تکان نخورد و حتی پلک هم نزد. هر چه سرش داد زد چرا زنگ تفریح‌ها این‌قدر دیر به کلاس برمی‌گردی، چرا این‌قدر صفر و یک توی دفتر نمره داری، اصلا انگار نه انگار. صدا از او در نمی‌آمد. از آن موقع عظیمه را مجسمه صدا می‌زدند. نه دوستی داشت نه درس می‌خواند نه با کسی حرف می‌زد. معلم‌ها هم دیگر کاری به کارش نداشتند، از او یکی دوباری درس می‌پرسیدند، چندباری می‌آوردندنش پای تخته، وقتی بی‌تفاوتی اش را می‌دیدند او را به حال خودش رها می‌کردند. 

شنیده بودم مادر عظیمه مرده و او در خانه با همان سن کم پخت‌و‌پز می‌کند و هوای خواهر و برادر کوچک‌ترش را دارد. شاید همین باعث شده بود معلم‌ها نهایت لطفشان این باشد که به او نمره قبولی دهند و او برود کلاس بالاتر. تا اینکه پنجمی شدیم. آن سال معلم کلاس با همه معلم‌های سال‌های پیش فرق می‌کرد. سوزنش روی عظیمه گیر کرده بود. هر وقت درس جدید می‌داد به او می‌گفت بلند شود و هر چه از درس یاد گرفته برایمان توضیح بدهد. او هر روز این کار را تکرار می‌کرد. روز‌های اول عظیمه مثل قبل سکوت می‌کرد و به میز چوبی مقابلش خیره می‌شد. 

معلممان، اما انگار واقعا قصد نداشت دست از سر این دانش‌آموزش بردارد. عظیمه همچنان مجسمه‌ای بود که هر روز بعد از هر درس جدید باید از جایش بلند می‌شد و درس پس می‌داد، اما به میزش خیره می‌شد و بعد می‌نشست. مدتی گذشت و او حالا چند کلمه‌ای در کلاس حرف می‌زد. انگار کد می‌داد. کلمات کلیدی درس توی ذهنش می‌ماند همان‌ها را تکرار می‌کرد. وقتی معلم ذوق می‌کرد او هم به وجد می‌آمد. ثلث اول بود، اولین امتحانمان را خوب یادم هست. چون همان روز معلم برگه‌ها را تصحیح کرد. 

یک دفعه کوبید روی میز و عظیمه را صدا زد. همه‌مان ترسیدیم. گفت زود بیا جلوی تخته. برگه عظیمه را داد دستش. آن وقت خودش از پشت میز بلند شد و از ما هم خواست بایستیم و او را با کف زدن تشویق کنیم. عظیمه ۱۰گرفته بود آن هم بدون ارفاق و تقلب. ما کف می‌زدیم و عظیمه از خوشحالی چشم‌های کم‌حالش برق می‌زد. آن برق توی چشم‌های عظیمه را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.

او تا آخر سال اوضاع درسش بهتر شد حتی جدول ضرب را هم حفظ کرد و بالاخره با درس آشتی کرد. حالا این روز‌ها که بچه‌ها امتحان ترم اولشان است یاد عظیمه و آن معلم افتاده‌ام. کاش معلم‌ها هیچ‌وقت فراموش نکنند، تشویق بجا چه تأثیری روی دانش‌آموز دارد و کاش بعضی‌هایشان بدانند تمسخر و شکستن عزت نفس بچه‌ها چطور خردشان می‌کند و مسیر زندگی‌شان را تغییر می‌دهد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->