بعضی میگویند عبادتهای آنچنانی انسان را از فعالیتهای اجتماعی بازمیدارد. اما علیبنابیطالب (ع) اهل عبادات خاص و آنچنانی هم بود؛ چنانچه نوشتهاند امیرالمؤمنین (ع) کراهت داشت به چهره کسی که آثار سجده در رویش پیدا نباشد، بنگرد. بعضی میگویند فعالیتهای اجتماعی و سیاسی انسان را از کار در منزل و کمک به خانواده در کارهای منزل بازمیدارد.
اما او درحالیکه حاکم مسلمین بود و در ردههای بالای سیاسی و اجتماعی حضور داشت، در کارهای منزل به همسرش کمک میکرد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: یک روز پیامبر اسلام (ص) وارد منزل ما شد. در آن موقع فاطمه (س) در حال پخت غذا کنار ظرفی بود و من برای او عدسها را تمیز میکردم.
پیامبر (ص) فرمود: بشنو از من آن چیزی را که به امر پروردگار میگویم. هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند، مگر اینکه.... در این روایت نسبتا طولانی، پیامبر خدا (ص) فضایل بسیاری را برای مردی که در منزل به همسرش کمک کند، ذکر میکند. در انتهای این روایت زیبا، پیامبر خدا (ص) ذکر فضایل را به نهایت میرساند و میفرماید: مرد خدمتکننده به همسرش از دنیا نمیرود، مگر اینکه جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.
اباالحسن! کسی که رویگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش، بدون حساب وارد بهشت میشود. ممکن است بعضی بگویند داشتن پست سیاسی و بودن در مناصب حکومتی، انسان را از مردم جدا میکند، اما زیدبناسلم روایت میکند: امامعلی (ع) شب در پی فقرا و ایتام در کوچههای کوفه راه میرفت. صدای دلسوز کودکان از خانهای بلند بود.
امام علی (ع) نزدیک خانه شد و درب را کوبید. زنی درب خانه را باز کرد. امام (ع) دلیل گریه کودکان را از زن پرسید. زن در جواب گفت بچهها از فشار گرسنگی گریه میکنند. امامعلی (ع) دلیل گرسنگی آنان را پرسید. زن گفت: هیچ غذایی نداریم که به آنها بدهم.
حضرت سراغ پدر خانواده را گرفت. زن گفت: پدر آنان در جنگ کشته شده است و سرپرستی نداریم. زن به امامعلی (ع) گفت: از اول شب دیگ آبی را به بهانه پختن غذا روی آتش گذاشتهام تا کمکم کودکان ساکت شوند و غذا را فراموش کنند و بخوابند. امام (ع) با دیدن این صحنه، سریع به خانه برگشت و مقداری آرد و خرما و روغن برای یتیمان تهیه کرد. قنبر، غلام امام (ع)، عرض کرد اجازه بدهید تا آرد و خرما را من بردارم.
امامعلی (ع) فرمود: وظیفه من است که این بارها را بر دوش خود حمل کنم؛ و آن بارها را بر دوش خود گرفت و به آن منزل رفت. امام (ع) در را کوبید و پس از بازشدن در، به مادر ایتام فرمود:ای بنده خدا، شما غذا را آماده کن و من کودکان را آرام کنم یا اینکه من غذا را آماده کنم.
زن گفت: تا من کودکان را آرام میکنم، شما آتش تنور را آماده کنید. امام (ع) وقتی آتش تنور را شعلهور کرد، صورت مبارکش را نزدیک آتش برد و فرمود:ای علی، حرارت آتش را بچش. چگونه شبها میخوابی، درحالیکه یتیمان گرسنه هستند؟ وقتی آتش تنور آماده شد، زن خمیر آمادهشده را برای پخت نان آورد.
امامعلی (ع) به نزد کودکان رفت و با آنها بازی کرد و کودکان را بر پشت خود سوار میکرد تا آنها را بخنداند و خوشحال کند. قنبر میگوید: تعجب کردم و با خود گفتم: آیا این مرد همان شکننده درب خیبر است؟ آیا او قاتل مرحب است؟ وقتی زن پخت نان را تمام کرد، امامعلی (ع) لقمههای غذا را در دهان یتیمان میگذاشت و میفرمود: از خدا بخواهید تا علی را ببخشد.
گاهی احساس میکنم هیچکدام ما شباهتی با پیشوای خود نداریم؛ نه کسی که چنین حق همسری را ادا کند و نه مسئولی که چنین دلسوز مردم باشد و نه حتی عالمی که حاضر باشد چنین خودش را برای شادکردن کودکان یتیم بشکند و آنها را بر پشت خود سوار کند. اما همه به چنین پیشوایی افتخار میکنیم و میخواهیم مانند او شویم و تا ابد روز مرد را فقط روز تولد او میدانیم و بس.