ارسال لیست بیمه تأمین‌اجتماعی در روز‌های پنجشنبه هم امکان‌پذیر است اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۴ بیمار زندگی دوباره بخشید (۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) استاندار خراسان رضوی خبر داد؛ بسترسازی برای مشارکت بخش خصوصی در اکتشاف معادن اطلاعیه وزارت بهداشت درباره آمار مرگ‌ومیر کودکان بر اثر آلودگی هوا پیش‌بینی هواشناسی کشور (۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) | ۷ استان از امروز بارانی و خنک می‌شوند تأمین محصولات ایمن برای بیماران سلیاکی کمبود ماما در پایگاه‌های بهداشتی مشهد آیا مصرف شیر مادر باعث افزایش زردی نوزاد می‌شود؟ چگونه دلستر می‌تواند به پرپشت شدن مو کمک کند؟ ابراز نگرانی تأمین اجتماعی از روند رو‌به افزایش بازنشستگی‌های زودهنگام در مشاغل سخت و زیان‌آور فشار خون بالا و دیابت در مردان کُشنده‌تر است حکم عاملان سرقت مرگبار از دانشجوی دانشگاه تهران صادر شد+جزئیات توقیف خودرو و دستگیری راننده متخلف به‌ دلیل رفتار هنجارشکنانه کشف جسد مرد میانسال در مدبه کوه خرم آباد واردات خودرو و تلفن همراه مشمول دریافت ضمانت‌نامه بانکی در گمرک شد نمایشگاه گردشگری و صنایع‌دستی می‌تواند مشهد را به قطب تعامل منطقه‌ای تبدیل کند کشف ۹ تن مواد مخدر و دستگیری بیش از ۱۲ هزار معتاد متجاهر در یک هفته زنگ زبان فارسی فردا (چهارشنبه، ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) در مدارس نواخته می‌شود شلیک مرگبار صاحبخانه به سارقان مسلح نقابدار فرجام مرگبار جوان معتاد در کمپ ترک اعتیاد تصادف در رضویه مشهد ۲ کشته برجای گذاشت (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) کشف ۶۳ هزار قرص غیرمجاز و مخدر از یک فروشگاه در مشهد (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴)  صدور ۳ هشدار هواشناسی برای ۵ روز آینده در ۱۳ استان (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) درباره تخلف عبور از  چراغ قرمز | به احترام زندگی، ایست! نقشه‌های اراضی پادگان لشکر ۷۷ و آبشار ۲ در مشهد پس از ۱۴ سال به مرحله امضا رسید مردم باید به پروژه‌های آموزش و پرورش حس مالکیت داشته باشند خواب‌آلودگی مداوم می‌تواند زنگ خطر زوال عقل در زنان باشد سرطان پوست را با نیش حشرات اشتباه نگیرید فرماندار مشهد: زیرساخت‌های زیارت و گردشگری تقویت می‌شود قرعه‌کشی حساب‌های طرح «رویش جوانه‌های جهاد» انجام شد + اسامی دانش‌آموزان برگزیده تغییر سبک زندگی، عامل اصلی افزایش آمار ابتلا به سرطان در خراسان رضوی
سرخط خبرها

نه او آدم سابق بود، نه من

  • کد خبر: ۳۱۰۶۲۸
  • ۲۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۹
نه او آدم سابق بود، نه من
من پدرانگی را در سه قواره زندگی کرده‌ام. بار نخست با حاج عباس بود. بار دوم با حاج قدیر قدیری بود و بار سوم بهار چند سال پیش بود با ویهان عزیزم.
حسین بیات
نویسنده حسین بیات

من پدرانگی را در سه قواره زندگی کرده‌ام. بار نخست با حاج عباس بود. از خلق بیابانی نیشابور آمده بود و زَرکش بود؛ قهار نبود، اما روزی چهار یا پنج نخ می‌گیراند. یک‌بارش بعد پک آخر، ته سیگار را سپرد به من که بیندازم توی باغچه. جوری که انگار شیء مهمی را حمل می‌کنم بین سبابه و شستم گرفتمش و آرام از پله‌ها پایین رفتم تا لب باغچه.

 انداختمش، اما انگشتانم ته سیگار را ول نکردند. آن را بالا آوردند تا جلوی لب‌هایم. یک کام گرفتم. تلخی و ترشی دود را که مزمزه کردم، ته سیگار را ول کردم توی باغچه. همین‌که صورت برگرداندم سمت پله‌ها، یک سیلی با تمام توانِ یک دست مردانه نشست توی گوشم.

حاج عباس چنان آشفته بود که پابرهنه از پشت پنجره تا من دویده بود. عین همه دفعاتی که غیظ و دل‌خوری داشت، دهانش تف آورده بود. دستش را چند باری توی هوا تکان داد. پیرمرد در موقعیت بدی قرار گرفته بود؛ هر طور بود چند کلمه‌ای برای خودش دست‌و‌پا کرد؛ «سیگار نکش؛ هیچ‌وقت.» منگ آمدم بالا، اما او چند دقیقه‌ای همانجا ماند؛ همان‌طور پابرهنه، همان‌طور با دستی که گاه‌گاه کنار سرش در هوا تکان می‌خورد.

بار دوم با حاج قدیر قدیری بود. فرهنگیِ کرمانج قوچانی که وقتی در سال‌۸۶ دیدمش هنوز سرپا بود، اما در مرداد ۸۹ که برای خواستگاری نسیم، کنارش نشستم قافیه را به ALS باخته بود و اسیر دائم رختخواب بود. فقط اندک توانی در دستش مانده بود برای حرکت. با همان اندک در دفترچه‌ای نوشت از خودم، عقایدم و دیگر مرسومات یک جلسه مردانه قبل خواستگاری رسمی بگویم. گفتم: من داستان می‌نویسم و بلدم یک آدم قشنگ پیش چشمتان بسازم که بگوید به‌به.

اینکه من چه عقایدی دارم را می‌تواند از دیگران بپرسد. گفتم: اینجا از دو چیز دیگر صحبت کنیم؛ یکی اینکه آدم‌ها در تک تک لحظه‌های زندگی‌شان می‌دانند خوب چیست؟ و بد چیست؟ و گاهی اگر جای این دو را عوض می‌کنند، سر منافع شخصی خودشان است.

من چنین چیزی را می‌دانم و سعی کرده‌ام جای این دو را عوض نکنم. دوم اینکه هرازگاهی می‌روم جلوی آینه و تلاش می‌کنم یک تف بیندازم توی صورت خودم؛ هنوز آن‌قدر آشغال نشده‌ام که توان این کار را هم پیدا کنم. تمامش همین بود. حاج قدیر سری تکان داد و هیچ ننوشت؛ فردایش دامادش بودم.

بار سوم بهار چند سال پیش بود با ویهان عزیزم. اما نه وقت تولدش. دو ماهش نبود که شبی را در خانه مادر نسیم ماندیم. در اتاق مجاور حیاط خلوت خوابیدیم که دیوار و پنجره سرتاسری‌اش تکیه‌گاه کولر خانه بود. نیمه‌های شب به‌واسطه لرز بی‌امان و پرصدای دیوار بالای سرم، به خیال زلزله از خواب پریدم. حین بلند شدن بی‌آنکه بدانم ویهان را بغل زده و با خودم برداشته بودمش.

نسیم که از قبل بیدار شده بود، آرامم کرد که پولوس کولر مثل دیروز از جایش در رفته و این لرز از تکانه‌های کولر روشن به جان اتاق افتاده است. کولر را خاموش کردند ویهان مثل همیشه در سکوت نگاهم می‌کرد، گمانم او هم متوجه شد آنجا، اولین بار است که فهمیدم پدر شده‌ام. نه او چیزی گفت و نه من، هر دو باز خوابیدیم، اما دیگر آدم‌های قبل نبودیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->