اصل مذاکره، مورد تأیید رهبر معظم انقلاب است؛ اما نه تحت شرایط تحمیلی و تهدیدهایی که آمریکا همواره بر ایران اعمال کرده است. مذاکره زیر سایه تهدید نظامی و فشارهای استکباری، فاقد اصالت تعامل و گفتوگوی برابر است.
عملکرد آمریکا از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، همواره با بدعهدی و رفتار غیراخلاقی همراه بوده است. اوج این بدعهدی را میتوان در مسئله برجام مشاهده کرد. پس از سالها مذاکره، اتلافوقت، هزینههای هنگفت و رفتوآمدهای دیپلماتیک که درنهایت به امضای برجام ختم شد، ترامپ بهمحض ورود به کاخ سفید، وعدههای خود به طرفدارانش را عملی و این توافق بینالمللی را پاره کرد؛ اما به این نیز بسنده نکرد و تحریمهای کمرشکن علیه ایران آغاز شد.
این تجربه تاریخی، امروز پیشروی مسئولان و ملت ما قرار دارد و باید از آن درس گرفت. بااینحال، در دولت آقای پزشکیان، برخی اصلاحطلبان تمایل دارند مسیر مذاکرات با آمریکا را مجدد آغاز کنند. موضوع مهم این است که هنوز نمیدانیم این مذاکرات قرار است با چه رویکردی، چه ادبیاتی و بر سر چه موضوعاتی صورت گیرد. آمریکاییها چه خواستههایی دارند؟ آیا میخواهند بر سر مسائل موشکی، مقاومت منطقهای، نفوذ راهبردی ایران و برنامه غنیسازی هستهای مذاکره کنند؟ امتیازاتی که ازسوی ترامپ در مثالهایی نظیر لیبی مطرح شده، حاکی از فشار به ایران برای عقبنشینی است؛ اما موضع رهبر معظم انقلاب و ملت ایران کاملا روشن است: پذیرش چنینشروطی ممکن نیست.
درحالحاضر، مذاکرات غیرمستقیم بهعنوان یک تاکتیک هوشمندانه موردتوجه قرار گرفته است. این استراتژی میتواند فرصتی برای راستیآزمایی آمریکاییها و مشخصکردن اهداف واقعی آنان باشد. آیا آمریکا میخواهد ایران را با تهدید نظامی، لشکرکشی و تبلیغات جنگی، به تفکیک تأسیسات هستهای و ارائه امتیازات دیگر وادار کند؟ پاسخ ایران به این فشارها کاملا مشخص است: ایستادگی، مقاومت و عقبنشینینکردن از اصول.
دراینمیان، عجله ترامپ برای مذاکره مستقیم، قابلتوجه است. این تناقض میان تأکید آمریکا بر مذاکره غیرمستقیم و اصرار بر مذاکره مستقیم، سؤالات مختلفی را به میان آورده است. ترامپ با پذیرش مذاکرات غیرمستقیم، عقبنشینی کرده است؛ اما تأکید وی بر مذاکره مستقیم، چه معنایی دارد؟ آیا میخواهد ایران را در مقابل امر واقع قرار دهد؟ آیا هدف، بهچالشکشیدن نتانیاهو یا فشار بر ایران برای پذیرش امتیازات بیشتر است؟
ازسویدیگر، نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، ویتکوف، دیدگاه متفاوتی مبنی بر حل مسئله از طریق دیپلماسی مطرح کرده است؛ اما پرسش کلیدی این است که آیا لابیهای صهیونیستی در داخل کابینه و کنگره اجازه خواهند داد این دیدگاه به سیاست عملی تبدیل شود؟ راهحل میانی و تحقق معادله برد-برد چقدر قابلتصور است؟
بهطورکلی، چشمانداز مذاکره با آمریکا همچنان تاریک و مبهم به نظر میرسد؛ مگر اینکه هزینههای نظامی و سیاسی تحمیل فشارهای اینچنینی بر ایران برای آمریکاییها سنگینتر از تعامل و مصالحه باشد و آنان بهسمت یک راهحل قابلقبول برای دوطرف حرکت کنند. سیاست قوی و استراتژیک ایران تاکنون نشان داده که مذاکره در فضای برابر و به دور از تهدید، تنهاگزینهای است که میتواند به نتیجهای عادلانه منجر شود.