امیری / شهرآرانیوز، بچههای تخریبچی لشکر ۲۱ امام رضا (ع) هنوز همان خصلت قدیمشان را دارند، همین حالا هم فکر میکنند اگر لازم باشد باید جانشان را بگذارند تا مسیر باز شود. ماسکها را همانگونه روی صورت میگذارند که شبهای عملیات پوتینها را به پا میکردند و سلاحها را به دست میگرفتند. افراد نیازمند و خانههای نیازمندان را همانگونه شناسایی میکنند که لشکر پیاده تخریب، محلهای نزدیک به عملیات را علامتگذاری میکردند. نیازهای بیماران کرونایی و خانوادههای آسیبدیدهشان را طوری تأمین میکنند که آنوقتها در حال سینهخیز رفتن، همرزم مجروحشان را کنار میکشیدند. این شبها و روزها همان حسوحال را دارند که آن شبها و روزها داشتند، به سمت سیمخاردارها میرفتند و سکوت سنگین شب را میخراشیدند. بچههای تخریب لشکر ۲۱ امام رضا (ع) حالا بلد شدهاند چطور راه را برای گشایش گرفتاری مردم باز کنند. آنها هر ماه گرد هم میآیند، خاطراتشان را از جبهه مرور میکنند، حرف میزنند، شوخی میکنند و درباره بحران روز مردم چارهاندیشی میکنند. کرونا، امروز همان مسیر پر از مینهای کاشته شده است که حدود ۲۰۰ بازمانده لشکر ۲۱ امام رضا (ع) را سینهخیز کرده است تا در حد توانشان شهر را از مینهای کرونایی پاک کنند. رساندن ماسک به دست نیازمندان، رساندن بستههای فرهنگی به آنها و کمک به افراد آسیبدیده از کرونا تنها بخشی از این عملیات است. همچنان که جهانگیر فیضآبادی، از بازماندگان این گروه و نویسنده کتاب «جنون مجنون»، میگوید: امروز اگر جنگی نیست، معضل کرونا که هست. همرزمان ما نمینشینند در خانه و بگویند ما روزی رفتیم جنگیدیم و تکلیفمان را انجام دادیم، بلکه بلند میشوند و در این شرایط هم، رزمشان را ادامه میدهند.
صدها چرخ در حال دوختن ماسک
تقی صاغری یکی از دهها بازمانده گروه تخریبچی لشکر ۲۱ امام رضا (ع) است. جانبازی شصتودوساله که در هیچ زمان و مکانی قرار ندارد. دستش همیشه بند گرهی است برای بازکردن. پایش همیشه به راهی است که دردی دوا شود. این صفتها را همرزمانش به او دادهاند، وگرنه خودش که قبول ندارد. میگوید: من یک رزمنده هستم. یک رزمنده همیشه در میدان مبارزه است. یک روز دشمن است که باید او را از میدان به در کنیم، یک روز سلامتی مردم به خطر میافتد و باید از این طریق از مردم دفاع کنیم. این وظیفه ماست.
تا پیش از این هئیت مذهبیشان به نام «ثامنالحجج (ع)» فعالیتهای فرهنگی و مذهبی روزمره داشت، اما کرونا که آمد برای او یک میدان مبارزه شکل گرفت، برای مقابله با کسانی که ضروریترین نیاز مردم را گران در اختیارشان قرار میدهند.
همین شده است که امروز دهها چرخ خیاطی در خانهها، از مشهد گرفته تا شهرستانها و روستاهای اطراف، ماسکهای قابل شستوشو میدوزند تا رایگان در اختیار مدارس، مساجد و مردم قرار گیرد. میگوید: وقتی دیدیم ماسکهای یکبارمصرف در داروخانهها با قیمتهای ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان فروخته میشود، تحقیق کردیم و به شیوهای رسیدیم و الان بر اساس آن ماسکی میدوزیم که هم قابل شستوشوست و هم استاندارد است. هر کدام از این ماسکها برای ما ۱۰۰ تا یک تومانی آب میخورد. از نیروهای جهادیمان استفاده کردیم و الان صدها نفر در سراسر شهر برای ما ماسک میدوزند، ماسکهایی که همراه رزمندگان مدافع حرم تا سوریه هم رفتهاند.
آنطور که صاغری میگوید، تعداد زیادی از این ماسکها به مراکزی، چون آموزش و پرورش تحویل داده شده است: ۳۶ هزار ماسک به آموزش و پرورش دادیم، ۲۰ هزار ماسک به مساجد دادیم و روی هم رفته ۳۵۰ هزار ماسک تاکنون تولید و توزیع کردهایم. ۱۰۰ هزار ماسک دیگر هم الان تولید شده و آماده توزیع است. اگر بخواهیم این ماسکها را جدا از قابل شستوشو بودنش به قیمت ماسکهای یکبارمصرف دولتی هم حساب کنیم، چیزی حدود ۹۰۰ میلیون تومان ارزش دارند.
او تأکید میکند سرمایه این کار از کمکهای مردمی و با تکیه بر فرهنگ جبهه بوده است که در آن زمان پیرزنی یک تخممرغ را میداد برای کمک به جبهه. ما هم هر آنچه در توان داریم در این مسیر کمک میکنیم، به اندازه همان پرندهای که نوکش را پر آب میکرد و روی آتشی میریخت که نمرود برای ابراهیم (ع) برپا کرده بود.
اعتلاف ۲ گروه برای کمک به آسیبدیدگان کرونا
صدای اولین انفجار همه را تکان میدهد، اما صدایی از خطشکنها خارج نمیشود. صداها در سینهها محبوس است. خطشکن بعدی به سمت سیمخاردارها پیش میرود و در نور انفجار بعدی محو میشود، انفجار در پی انفجار. هر روز در ذهن جانباز و رزمنده تخریبچی چندینبار انفجار رخ میدهد، چندینبار خطشکنها روی مینها به هوا میپرند و چندینبار صدای ناله ضعیفی به گوش میرسد. گوش تیز میکند. صدای ناله بیشتر شده است. این نالهها را هنگام پرسهزدن در کوچه و خیابانهای حاشیه شهر بلندتر میشنود. چقدر مردم گرفتارند که دیگر بقالیها برای خرید یک بسته پنیر یا ۴ عدد تخممرغ به آنها نسیه نمیدهند. صدای انفجار اینبار از سمتی میآید که پیرزنی زیر چکههای آب سقف خراب خانهاش نشسته است و مویه میکند.
یک سال پیش بود که همه این انفجارها، نالهها و گرفتاریها سیدمحمد حسینی یوسفی را واداشت تا گروهی جهادی به نام «سردار قاسم سلیمانی» تشکیل دهد و کمکهای مردمیشان را سامان دهد. حالا این گروه جهادی در اعتلاف با گروه جهادی دیگر به نام «شهید مدافع حرم محمد جاودانی» مرهمی شدهاند تا زخمهای مردم را بهویژه در وضعیتی که همه از کرونا آسیب دیدهاند التیام بخشند.
حسینی با صدای خستهای که رنج سالها فریادکشیدن در عملیاتها، آن را خشدار و دورگه کرده است، میگوید: این گروه به محض پاگرفتن، با معضل کرونا روبهرو شد. به همین دلیل الان بیشتر فعالیتهای گروه را به سمت همین گرفتاریها و آسیبهای اقتصادی و جسمی ناشی از کرونا معطوف کردهایم.
در این یک سال حدود ۱۰۰ خانوار زیر پوشش این گروه اعتلافی قرار گرفتند تا به مردم در زمینههای تهیه خواربار، کمک به بحث درمان، معرفی دکتر، تعمیرات منزل از صفر تا ۱۰۰ و ضدعفونی محلهها و مساجد کمک کنند. روستاهای متصل به مشهد، اهالی کوی عمار، آقا مصطفی خمینی، محمدآباد و دیگر محلهای حاشیه شهر از خدمات این گروه استفاده میکنند.
حسینی یوسفی میگوید: در این مدت حدود ۱۲۰ میلیون تومان کمکهای نقدی برای نیازمندان واریز کردیم و چیزی حدود ۳۰۰ میلیون کمک به تعمیرات منازل داشتیم. بچههای ما واسطه خانوادههایی شدند که دیگر مغازهها به آنها نسیه نمیدادند و حسابهای آنها را تسویه کردند و سعی کردیم دل برخی دخترها را شاد کنیم که بهعلت نداشتن جهیزیه چند سال ازدواجشان به تعویق افتاده بود. یکی از مهمترین مسائل مردم اجارهبهاست که سعی داریم در این زمینه هم بیشتر کمک کنیم. از طرف دیگر از تخصص افرادی که داوطلبانه به جمع ما میپیوندند برای رفع مسائل مردم استفاده میکنیم. حسینی یوسفی میگوید: جنگ تمام شده است، سالهاست تمام شده است، اما رزم نه. بچههای تخریبچی رزمشان را در این بحران بزرگ ادامه میدهند. ما این عهد را هر ماه در گردهماییمان مرور میکنیم.
التیام کرونا با کتاب
نشستن پای صحبت رزمندهها و شنیدن خاطرات تخریبچیها او را سر ذوق آورد تا همپای همرزمان پدرش در این روزگار رزم کند. رزم با کتاب شاید تأثیرگذارتر هم باشد. سیدعباس موسویفر فرزند یکی از جانبازان گروه تخریب لشکر ۲۱ امام رضا (ع) است که سالهاست با انجام فعالیتهای فرهنگی و بیشتر در زمینه کتاب، به مبارزه با مسائل جامعه میپردازد. برای خودش هم عجیب است در شرایط اقتصادی وحشتناکی که بهدلیل وجود کرونا پیش آمده است، چطور کاروبار فروش کتاب برای آنها بهتر شد. موسویفر میگوید: در ابتدا ما هم کارمان را متوقف کردیم، اما فکر کردیم اتفاقا فرصت خوبی است تا در فضای مجازی کار را پیش بگیریم و از اهداف کار عقب نمانیم. همین شد که فروش آنلاین را آغاز کردیم و خوراک فرهنگی مردم را از این طریق در اختیارشان گذاشتیم. ما با این کار اشتغالزایی بیشتری کردیم و درآمدمان متوقف نشد. در نتیجه کارهایی که قرار است از این درآمد به سرانجام برسد، بر زمین نماند.
اعضای این گروه که گروهی کاملا خودجوش در زمینه کتاب هستند، در مرحله بعد تصمیم گرفتند در سبدهای معیشتی که همراهانشان برای نیازمندان و بهویژه آسیبدیدگان کرونا تدارک میبینند، کتابی هم قرار دهند. میگوید: این کار باعث شد سود ما خیلی کم شود، اما اشتغالزایی و کارآفرینیمان را بیشتر کرد که در طول زمان نتیجه میدهد.
در فضا و زمان کاریمان نمیگنجد که دهها پزشک و مهندس را که بازماندگان گروه تخریب لشکر ۲۱ یا فرزندانشان هستند، بیابیم و با آنها درباره فعالیتهای این روزهایشان در میدان جنگ با کرونا بگوییم، اما یاد میکنیم از همه آنها که آثار کارشان در شهر بهویژه در مناطق حاشیهای شهر مشهد مشهود است.