هیئت «بنت‌الشهید سیده‌رقیه‌(س)»؛ از بصیرت‌افزایی سیاسی تا دستگیری از محرومان آیا انتظار منجی، ریشه در دین دارد یا در سرشت بشر است؟ موکب‌های اربعین از چه زمانی در ایران و عراق فعال می‌شوند؟ مراسم چهلمین روز شهادت سپهبد باقری برگزار شد راز‌های ناگفته از حضرت شهربانو، مادر امام سجاد (ع) تاریخچه‌ای از ایوان جنوبی صحن آزادی حرم امام رضا (ع) | حکایت خوش‌طعم «ایوان آشپزخانه» روایتی از شهید خسرو حسنی، جانشین اطلاعات نیروی هوافضای سپاه | سردار پیدا و پنهان آینده از آن مستضعفان است اعمال و آداب توصیه شده برای ماه صفر | ماهی که همچنان عزادار است شهادت سردار نارنجی از فرماندهان لشکر عملیاتی ۳ حمزه (ع) ارومیه مراسم گرامیداشت اربعین شهدای اقتدار نیروی هوا فضای سپاه برگزار شد منطقه آزاد زیارت در دستورکار ویژه کارگروه ملی امام رضا(ع) وصیت نامه شهید حاجی زاده منتشر شد + متن کامل و عکس ۳۰ بقعه متبرکه خراسان رضوی میزبان زائران دهه پایانی صفر پویش «آهوانه»؛ پیام دوستی از حرم تا حرم با دستان دختران مشهدی پاسخ آیت‌الله سبحانی به شبهه‌ای درباره وجود نام پیامبر در تورات و انجیل آخرین آمار ثبت‌نام در سامانه سماح (یکم مرداد ۱۴۰۴) مدارک مفقودی زائران اربعین چگونه پیدا می‌شود؟ رونمایی از طرح جدید دیوارنگاره میدان انقلاب تهران وقتی آیین، هویت می‌شود | «محفل محترم» از کارکرد اجتماعی عزاداری در یزد می‌گوید
سرخط خبرها

به غیر گوشه بامت مباد جای قرارم

  • کد خبر: ۳۲۸۳۹۸
  • ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۰
به غیر گوشه بامت مباد جای قرارم
اتوبوس خط‌۱۲ برایم همیشه سفیر حرم بوده و هرکس در این اتوبوس است حتی اگر مقصدش حرم نباشد باز در گمانم مهمان آقاست.

حالم زیاد روبه‌راه نبود. مثل مرغ پرکنده از این طرف به آن طرف می‌رفتم. فکر کردم شاید اگر اتاق‌خواب را به‌هم بریزم و مرتب کنم تمرکزم را به دست بیاورم. لباس‌های زمستانی را جمع کردم و لباس‌های تابستانی را در دسترس قرار دادم. اتاق را جارو کردم و آینه را از غبار تمیز کردم.

اما غبار از قلبم زدوده نشد. رفتم سراغ آشپزخانه و دستی به کابینت‌ها بردم و مرتبشان کردم.

کشو‌های یخچال را درآوردم و بعد از شست‌وشو خشکشان کردم و دوباره گذاشتمشان داخل یخچال. آشپزخانه را جارو کردم و با یک لیوان چای رفتم سراغ گوشی‌ام، اما هیچ کدام پریشان‌احوالی‌ام را آرام و قرار نبود. همین‌طور که استوری یکی از دوستانم را باز کردم دیدم بیتی از عاشق اصفهانی را نوشته است:

«هوای کوی تو دارم چه گلشنی چه بهشتی
به غیر گوشه بامت مباد جای قرارم»

اشک از گوشه چشمانم سرازیر شد و حس کردم کبوتری دور افتاده از صحن گوهرشادم و دلم هوایی شد که از ورودی قدس وارد مسجد گوهرشاد شوم.

بچه را به پدرش سپردم و راهی حرم شدم.

اتوبوس خط‌۱۲ برایم همیشه سفیر حرم بوده و هرکس در این اتوبوس است حتی اگر مقصدش حرم نباشد باز در گمانم مهمان آقاست.

به بست شیخ طوسی رسیدم و بعد از تفتیش وارد صحن شدم و از همانجا مستقیم وارد صحن انقلاب شدم و به سمت ضریح رفتم.

شروع کردم به زمزمه زیارت عاشورا و دوبار در صف زیارت ایستادم که بتوانم زیارت عاشورا را به صدلعن‌وصدسلامش قرائت کنم و گاهی به ضریح چشم می‌دوختم و امام را خطاب قرار می‌دادم.

زیارتم که تمام شد به هوای مسجد گوهرشاد پرکشیدم و وارد صحن قدس شدم. همین‌طور که تصاویر کودکان فلسطینی از نظرم عبور می‌کرد برایشان سوره فتح را قرائت می‌کردم. به مسجد گوهرشاد وارد شدم و ناخودآگاه زیرلب گفتم:

‌دلم کبوتر جلدی‌ست کنج گوهرشاد‌

سمت ایوان مقصوره رفتم و روبه‌روی گنبد نشستم و بدون اینکه چیزی به زبان بیاورم خیره شدم به گنبد و زمان از دستم خارج شد ناگهان بی‌قرار دخترکم شدم که به پدرش سپرده‌بودمش، پس از پدرمان آقا علی‌بن موسی‌الرضا (ع) اذن گرفتم و با آرامش باز با خط‌۱۲ به خانه برگشتم و فهمیدم گاهی هیچ‌کسی جز امام نمی‌تواند آرام و قرارمان باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->