رونمایی از ۳ بسته تربیتی درمورد جنگ ۱۲ روزه با حضور قالیباف (۱۳ آبان ۱۴۰۴) ابتلا به کرونا حین بارداری می‌تواند ریسک اوتیسم را در فرزند افزایش دهد زندگی بی‌تحرک چه بلایی سر بدن شما می‌آورد؟ کمبود شدید تخت‌های روانپزشکی کودک و نوجوان در کشور | تخت خالی نداریم جان‌باختن بیش از ۱۰ هزار نفر در تصادفات رانندگی طی شش‌ماهه نخست ۱۴۰۴ | خراسان رضوی، در صدر آمار تلفات فعالیت ۷ هزار و ۸۰۰ شرکت صوری به حالت تعلیق درآمد واریز معوقات حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی و مستمری بگیران به پایان رسید (۱۳ آبان ۱۴۰۴) آموزش بچه‌ها تنها راه پیشگیری از انتقال بیماری‌های واگیردار در مدرسه | خودمراقبتی دانش‌آموزی ثبت‌نام بیش از ۱۱۸ هزار داوطلب در آزمون دکتری نیمه‌متمرکز سال ۱۴۰۵ | مهلت ثبت‌نام تا ۱۶ آبان ادامه دارد بهترین ورزش‌ها برای کاهش درد آرتروز زانو کدامند؟ آخرین اخبار از واریز وام ۵۰ میلیون تومانی بازنشستگان تأمین‌اجتماعی (۱۳ آبان‌ماه ۱۴۰۴) خطر جدی برای دریای خزر | بیش از صد لاشه فک خزری در قزاقستان کشف شد کارت ورود به جلسه آزمون وکالت کانون وکلا منتشر شد (۱۳ آبان ۱۴۰۴) + شرکت بیش از ۹۸ هزار داوطلب در آزمون مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی: دانش‌آموزان ما در میدان شهادت حاضرند تسویه مطالبات بیمه تکمیلی بازنشستگان طی چند روز آینده | تأمین اجتماعی: بابت برخی تأخیر‌ها در پرداخت معوقات حقوق عذرخواهیم ضرورت تبدیل مدارس به فضای فرهنگی عاطفی و تربیتی هشدار سازمان غذا و دارو درباره بازسازی غیرمجاز ظروف نچسب ۳۴ تصادف در جاده‌های خراسان رضوی، طی شبانه‌روز گذشته (۱۳ آبان ۱۴۰۴) افزایش هشدار‌ها درباره روش‌های غیراصولی کاهش وزن اهدای اعضای بانوی مرگ مغزی در مشهد، به ۴ بیمار زندگی دوباره بخشید (۱۳ آبان ۱۴۰۴) دستگیری ۱۶۹ متهم در ۵ روز طرح مبارزه با احتکار کالا‌های اساسی | نزدیک به ۸۵ هزار تن کالای احتکاری کشف شد روایتی از مراسم روز دانش‌آموز در یکی از مدارس مشهد | مشق استکبارستیزی در حیاط مدرسه پلیس فتا متهمانی را که برای کلاهبرداری به مشهد آمده بودند، دستگیر کرد | شناسایی قاتلی که  کلاهبردار شد! چرا تأمین اجتماعی از اجرای مصوبه «اصلاح عناوین شغلی» استنکاف می‌کند؟ استوار مقابل استکبار با مشت‌های گره‌کرده دانش‌آموزان مشهدی در راهپیمایی یوم‌الله ۱۳ آبان + فیلم کیست هیداتیک؛ بیماری خاموش که با شست‌وشوی صحیح سبزیجات قابل پیشگیری است آیا مراقبت‌های خانگی واقعاً برای درمان سرماخوردگی کافی است؟ | تنها این افراد باید به پزشک مراجعه کنند زنگ استکبارستیزی در روز دانش‌آموز در مدارس سراسر کشور نواخته شد (۱۳ آبان ۱۴۰۴) طرح گردشگری ریلی دوباره اجرا می‌شود | حمایت دولت چهاردهم از احیای مسیرهای قدیمی
سرخط خبرها

بازسازی صحنه قتل نوجوان دهه‌هشتادی | قتل «صالح» به هوا‌خواهی از «صالح»

  • کد خبر: ۳۲۸۹۲۴
  • ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۲
بازسازی صحنه قتل نوجوان دهه‌هشتادی | قتل «صالح» به هوا‌خواهی از «صالح»
ظهر جمعه (۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) در روستای کلاکوب مشهد چند نوجوان دهه‌هشتادی به‌واسطه یک نزاع بچگانه غوغای بزرگی در این روستا به راه انداختند که به یک قتل منجر شد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ عصر‌های جمعه روستای کلاکوب همیشه آرام است، اما جمعه‌ای که گذشت، متفاوت بود. ظهر جمعه چند نوجوان دهه‌هشتادی به‌واسطه یک نزاع بچگانه غوغای بزرگی در این روستا به راه انداختند که به یک قتل منجر شد.

ماجرای این جنایت از ساعت ۸ جمعه آغاز شد. علی، صالح، سجاد و جواد، چهار نوجوانی بودند که عادت داشتند روز‌های تعطیل و اوقات فراغتشان را دورهم سپری کنند. آنها روز حادثه به روستای آل رفتند و چند ساعت کنار رودخانه اتراق کردند. هنوز چند دقیقه از حضورشان در کنار رودخانه نگذشته بود که پای مشروبات الکلی نیز به بزم آنها باز شد و دورهمی آنها را متفاوت کرد.

این نوجوان‌ها سپس به سراغ هندوانه‌ای رفتند که در رودخانه گذاشته بودند. هندوانه را علی از رودخانه بیرون آورد و خودش آن را با یک چاقوی بزرگ آشپزخانه برید و قاچ زد. پس از خوردن هندوانه، گشتی در آنجا زدند و ساعت ۱۲ به سمت روستای کلاکوب بازگشتند.

هنوز میانه یک روز تعطیل بود و هیچ‌کدام از آنها عجله‌ای برای بازگشت به خانه نداشت. به همین دلیل صالح وقتی از آنها خواست منتظرش بمانند تا به دیدن دایی‌اش برود، همه قبول کردند. علی موتورسیکلت را نزدیک خانه دایی صالح نگه داشت و او چند دقیقه از آنجا رفت.

یک سیلی آغاز یک جنایت شد

صالح علی را دید که روی موتورسیکلت منتظرش است، اما به سمت شش نوجوانی رفت که در همان حوالی ایستاده بودند. از بین گروهی که سر کوچه ایستاده بودند، صالح به سراغ دو نوجوانی رفت که نام یکی از آنها نیز صالح بود. این دو صالح شروع به صحبت کردند، اما ناگهان یکی از آنها به صورت دیگری سیلی زد. با نواختن این سیلی، بحث این دو نوجوان به نزاعی شدید بین سه نفر تبدیل شد. با گلاویزشدن آنها، علی که تا این لحظه نظاره‌گر دعوا بود، با چاقویی که هندوانه را بریده بود، به هواخواهی از دوستش وارد معرکه شد. علی از بین دوستان خودش و چهار نوجوانی که نظاره‌گر نزاع بودند، گذشت و با چاقوی آشپزخانه به یکی از دو صالح ضربه‌ای زد.

فیلم‌برداری مقتول از قاتل

صالح شانزده‌ساله درحالی‌که خون‌ریزی شدیدی داشت، تلفن همراهش را بیرون آورد و شروع به فیلم‌برداری کرد، تا اینکه صدای روشن‌شدن موتورسیکلت سجاد و جواد سکوت کوچه را شکست. آنها بلافاصله با دیدن دستان خونین رفیقشان از آنجا متواری شدند. با رفتن آنها، علی و صالح هم از آنجا رفتند. دیگرنوجوانان که تماشاچی بودند، با اورژانس، پلیس و خانواده رفیقشان تماس گرفتند. با تماس آنها آمبولانس نوجوان مصدوم را به بیمارستان طالقانی انتقال داد و پلیس تحقیقات اولیه را درباره نزاع آغاز کرد.

دستگیری قاتل پس از خاموشی قلب مقتول

با وجود تلاش کادر درمان، پسر نوجوان در بیمارستان طالقانی جان باخت. با مرگ او، دکتر صادق صفری، بازپرس ویژه قتل، بررسی‌های پرونده را آغاز کرد و گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی مأمور دستگیری متهم شدند. هنوز از این جنایت چند ساعت نگذشته بود که مأموران متهم‌به‌قتل را مقابل چشمان خانواده‌اش دستگیر کردند. این پسر نوجوان پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد. به‌دنبال این اعتراف، او و تعدادی از شاهدان صحنه قتل، دیروز در محوطه پلیس آگاهی مقابل دوربین مقام قضایی و بازپرس جنایی این پرونده ایستادند و صحنه قتل را بازسازی کردند.

متهم به قتل در گفت‌و‌گو با خبرنگار شهرآرا: مقتول را نمی‌شناختم

دیروز درحالی رودرروی نوجوانی هفده‌ساله قرار گرفتم که دستش به خون نوجوان شانزده‌ساله‌ای آلوده شده بود. از او درباره جزئیات این جنایت پرسیدم:

فکر می‌کردی روزی به اتهام قتل دستگیر شوی؟

باورم نمی‌شود. من مقتول را اصلا نمی‌شناختم. آنجا وقتی دیدم دونفری دوستم را می‌زنند، برای کمک به او وارد دعوا شدم.

چرا چاقو برداشتی؟

آنها از من کوچک‌تر بودند. من می‌توانستم با دستم هم آنها را بزنم، اما نمی‌دانم چرا چاقو را برداشتم. من اصلا اهل دعوا نبودم. تجربه شرکت در دعوا هم ندارم. اصلا بلد نبودم دعوا کنم. برای همین چاقو برداشتم.

بعد از ضربه‌زدن چه کردی؟

من فقط چاقو را روی قفسه سینه‌اش کشیدم. به او عمقی ضربه نزدم. بعد از ضربه او سرپا بود و داشت فیلم می‌گرفت.

خانواده‌ات از ماجرا خبر داشتند؟

وقتی به خانه رفتم، دیدم دامادهایمان خانه ما هستند. ماجرا را با گریه تعریف کردم. پدرم گفت باید برویم و تحویلت بدهیم. حرف دامادمان هم همین بود. تصمیم گرفته بودم خودم را تحویل بدهم که مأموران آمدند و دستگیر شدم.

درس می‌خوانی؟

نه، پدرم بناست و من با کار در یک کارگاه ریخته‌گری کمک‌خرجش بودم. حالا اما...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->