عربستان طرح اشغال غزه را محکوم کرد آیت‌الله علم‌الهدی: خبرنگاران خط مقدم جبهه دفاع از ایران هستند کره شمالی برای مذاکره با آمریکا شرط گذاشت ترکیه به طرح نتانیاهو علیه غزه واکنش نشان داد یکی از رهبران جبهه مردمی فلسطین در لبنان ترور شد عارف: خبرنگاری با سختی‌های متعدد و متنوعی رو‌به‌رو است فریاد ترامپ بر سر نتانیاهو ۳۰ حمله پهپادی اوکراین به روسیه دفع شد (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) رژیم صهیونیستی مدعی شلیک ۲ پهپاد از سمت یمن شد (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) جایزه ۵۰ میلیون دلاری آمریکا برای بازداشت رئیس جمهور ونزوئلا ۱۰ هزار نفر از مردم سوریه از زمان سقوط حکومت بشار اسد کشته شدند (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) کابینه رژیم صهیونیستی با اشغالگری در غزه موافقت کرد (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) سقوط هواپیمای امداد در حومه پایتخت کنیا| ۶ نفر کشته شدند (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) آیا پوتین با زلنسکی دیدار می‌کند؟ تحریم‌های جدید آمریکا علیه ایران اعمال می‌شود (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) حماس: گسترش تجاوز علیه مردم فلسطین آسان نخواهد بود موافقت لبنان با خواسته‌های آمریکا | انحصار سلاح و استقرار ارتش در جنوب لبنان نتانیاهو: قصد سیطره کامل بر غزه را داریم امضای تفاهم‌نامه بین شورای عالی استان‌ها و مجمع شهرداران کلانشهر‌های کشور | هم‌افزایی برای استفاده بیشتر از ظرفیت شورا‌ها + فیلم زاکانی در مشهد: نظام مدیریتی شهری باید بازبینی شود | ۴۵۱ خانوار تهرانی همچنان در هتل اسکان دارند واکنش بی سابقه دولت جدید لبنان به اظهارات عراقچی عراقچی: جمهوری اسلامی ایران خواهان تشکیل نشست فوق‌العاده سازمان همکاری اسلامی جهت رسیدگی به وضعیت فاجعه‌بار غزه است رئیس سازمان اطلاعات سپاه در مشهد: ایران، صلح‌طلبِ جنگ‌بلد است | دشمن باید بداند اگر غلط زیادی بکند نقاط آسیب پذیری آن در سطح منطقه در اختیار ماست آیین بزرگداشت چهلمین روز شهادت سرلشکر شهید محمد کاظمی در مشهد (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) + فیلم پوتین و ترامپ به زودی دیدار خواهند کرد انتصاب احمدیان و شمخانی به عنوان نمایندگان رهبری در شورای دفاع رهبر معظم انقلاب، علی لاریجانی را به سمت نماینده رهبری در شورایعالی امنیت ملی منصوب کردند
سرخط خبرها

روایتی از دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب

  • کد خبر: ۳۳۲۶۲۸
  • ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۳
روایتی از دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای امدادگر با رهبر انقلاب
جمعی از خانواده‌های شهدای امدادگر، امدادگران جبهه مقاومت و دست‌اندرکاران نخستین کنگره بین‌المللی شهدای امدادگر دفاع مقدس و مقاومت، روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند.

به گزارش شهرآرانیوز، آنچه در ادامه می‌آید روایتی از این دیدار صمیمانه است که مشروح آن همزمان با برگزاری این کنگره منتشر خواهد شد.

مکرمه، علیرضا، فاطمه و آدم‌هایی از این دست

واژه‌های انگلیسی و عربی و فارسی را شکسته و بسته از گوشه و اطراف ذهنش جمع می‌کند و تحویلم می‌دهد تا بلکه منظورش را برساند: «مع سیدقائد... Take photo... نیست امکانش؟!» همزمان چشم‌هایش می‌درخشند و نم اشکی هم روی صورتش می‌لغزد. فاطمه در یکی از بیمارستان‌های لبنان متعلق به حزب‌الله پرستار است و عضو سازمان امداد و نجات حزب‌الله. سازمانی که وظیفه‌اش امداد و رسیدگی به رزمندگان خط مقدم نبرد بوده، اما خودش در جنگ تعداد زیادی شهید تقدیم مقاومت کرده است. من رفته بودم از او بخواهم بیاید جلوی دوربین و با همان زبان شکسته و بسته‌اش از شاهکاری بگوید که با دیگر همکارانش خلق کرده‌اند، اما انگار که توی ابر‌ها باشد؛ اصلاً پایش روی زمین نیست. انگار که در یک دنیای دیگری است. مانده‌ام جوابش را چه بدهم.

توی ذهنم می‌گویم باید یقه‌ی دبیرخانه‌ی کنگره را گرفت که وسط برگزاری کنگره‌ی شهدای امدادگر ما را توی همچین وضعیت‌هایی انداخته‌اند. آدم‌هایی مثل فاطمه و دیگرانی که حالا اینجا در چند صف معدود، مرتب منتظر آقا نشسته‌اند تا نماز را به ایشان اقتدا کنند و بعدش هم ساعتی پای بیاناتشان بنشینند، خارج از قد فهم و قواره‌ی امثال من هستند و کوچکی امثال من را بدجور به رخم می‌کشند.

نه من به قدر مُکفی عربی می‌دانم که پاسخی مُشبع به زن جوان لبنانی بدهم که هر لحظه ممکن است از شدت شوق بزند زیر گریه و نه او به قدر کافی انگلیسی می‌داند که با جملات شکسته بسته‌ی من متوجه شود که من صرفاً خبرنگاری هستم که قرار بوده با او گفت‌و‌گو کنم، اما حالا خودم آچمز شده‌ام. بی‌خیال می‌شوم و می‌روم سراغ پدر یکی از شهدای وطنی که سیلی بعدی محکم‌تر می‌خورد توی صورتم!

جوپار

چهره آفتاب‌سوخته و دست‌های ترک‌خورده‌ی مرد کرمانی با ظاهر ساده و بی‌پیرایه‌اش از دور نشان میدهد که از چه طبقه و جایگاه اقتصادی و اجتماعی برخاسته. سوژه‌ی قبلی با ندانستن زبان مرا آچمز کرده بود و آقای حسینیِ اهل جوپار استان کرمان (شهری در ۳۰ کیلومتری کرمان) با دانستن زبان. دخترش «مکرمه» متولد تیرماه ۱۳۸۰ -که به‌عنوان امدادگر هلال احمر در مراسم سالگرد شهادت شهید سلیمانی در گلزار شهدای کرمان حضور پیدا کرده بود- وسیع شده بود مثل اقیانوس؛ آنقدر وسیع، که «مقام شهادت» بگردد و از میان همه‌ی مدعیان سراغ او بیاید و خواب مادرش را تعبیر کند: «مادر خواب دیده بود پیکر محسن حججی را به خانه‌اش آورده‌اند. تعبیر خواب را از امام جمعه شهر پرسیده بود. امام جمعه گفته بود به‌زودی شهیدی به خانه‌تان می‌آورند!» و حالا مکرمه را آورده بودند.

پدر مکرمه می‌گوید، خواهر مکرمه هم در روز انفجار همراهش بوده در ایستگاه هلال احمر. می‌پرسم بعد از شهادت مکرمه مانع فعالیت‌های او نشده‌اید. لبخند محجوبانه‌ای می‌زند و می‌گوید منعش می‌کنیم ولی از ته دلمان نیست. می‌گوید چند روز قبل از شهادت برای مکرمه خواستگار آمده بود، اما رد کرد تا کل برنامه بماند برای بعد از سالگرد حاج قاسم. اینها را که می‌گوید کف دست‌هایش را بهم می‌مالد و سکوت می‌کند و نگاهش را می‌دوزد به جایی خارج از قاب دوربین تا بغض مردانه‌ی در آستانه‌ی شکستن و اشکی که تا پشت پلک‌ها آمده را جمع و جور کند. بخش ژورنالیستی ذهنم می‌گوید بیشتر با سوژه‌ات کلنجار برو، اما خب نایی برایم نمانده. آقای حسینی از جوپار کرمان هم سیلی محکمی زده توی گوشم. گفت‌و‌گو را جمع و جور می‌کنم و می‌روم سراغ نفر بعدی تا شاید نفسی تازه کنم و به خودم بیایم.

ماهان

یک ربعی تا اذان مانده که آقای سعادت ماهانی جلوی دوربین می‌آید. سن و سالی ندارد و همین هم کنجکاوم می‌کند تا از شهیدش می‌پرسم. علیرضایش ۱۸ ساله بوده هنگام شهادت؛ متولد ۱۳۸۴! سرم گیج می‌رود؛ گنگم. افتاده‌ام گوشه‌ی رینگ. «شهادت» چه در مکرمه و علیرضا دیده که سال‌ها بعد از توپ و تانک و گلوله سراغشان آمده. به زحمت نفس می‌کشم. گوشه‌های ذهنم را می‌کاوم تا چیزی بگویم. تهی است؛ هیچ! چیزی پیدا نمی‌کنم. هر چه بیشتر می‌کاوم بیشتر به نتیجه‌ای نمی‌رسم. بزرگی این آدم‌ها بیش از درک امثال من است. الله اکبر اذان که بلند می‌شود فرصت را غنیمت می‌شمارم و بساط تصویربرداری را جمع و جور می‌کنم و می‌لغزم لای صف‌های نماز. آقا از راه می‌رسند با عبای کِرِم‌رنگ روشن. قاب، آنقدری زیبا هست که کناری دستی مرا هم سر ذوق بیاورد و به رنگ عبای آقا اشاره کند. همین هم باعث شده که عکاس‌ها به تقلا بیفتند و این قاب را توی لنز دوربین ثبت کنند که سال‌های سال بود که توی ویزور ندیده بودند.

لبنان

فاطمه نیم‌خیز و خیره شده به صندلی آقا که چند ردیف جلوتر است. حالا دیگر می‌شود اشک‌های روی صورتش را هم دید. پدر شهیدان سعادت ماهانی و حسینی را هم ردیف‌های جلو نشانده‌اند. نماز که تمام می‌شود هلال احمری‌های دست‌اندرکار کنگره شهدای امدادگر، جمع می‌شوند دور آقا. غیر از هلالی‌ها و مسئولان ارشد کنگره، بستگان شهدایند که توی همان حلقه‌ی اول نزدیک به آقا قرار گرفته‌اند. خوش به حال فاطمه و دو سه نفر لبنانی همراهش شده.

اول حجت‌الاسلام معزی صحبت می‌کند و بعد هم دکتر کولیوند. گزارشی از فعالیت‌های کنگره می‌دهند؛ از بیش از ۳ هزار شهید امدادگر بعد از انقلاب تا طراحی برنامه‌های فرهنگی با مخاطب جوان و نوجوان تا بین‌المللی بودن کنگره با حضور امدادگران جبهه مقاومت و عملکردی که این بخش از محور مقاومت مشخصاً در لبنان برای رسیدگی به حال رزمندگان و مجاهدان داشته و حادثه‌ی تلخ پیجر‌ها که با همت امداد و نجات مقاومت لبنان جمع و جور شد.

آقا می‌گویند و نمایندگان امدادگران همه گوش شده‌اند. توی جمع مسئول امداد و نجات حزب‌الله را هم می‌بینم. او را هم آن جلو نشانده‌اند. بعد از مراسم گپی با هم می‌زنیم از تجربه کشف پیکر شهدا به‌خصوص شهیدان سیدحسن و سیدهاشم و سردار نیلفروشان می‌گوید و چشم‌هایمان را خیس می‌کند. خدا این‌طور مقدر کرده که این آدم‌ها هر کدام از یک گوشه‌ی کره‌ی خاکی جمع شوند اینجا تا مدعیان امثال من گیج و فروریخته و مبهوت، سرشان به سقف کوتاه خودشان بخورد و در برزخ خودشان دست و پا بزنند:

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

تا بی‌خبر بمیرد، در دردِ خودپرستی...

منبع: ایسنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->