پیکر مطهر شهید «سید حسن حسینی‌نژاد» در مشهد تشییع می‌شود + جزئیات افزایش تعداد متقاضیان حوزه علمیه خراسان نسبت به سال ۱۴۰۳ کتابخانه مرکزی حرم رضوی، میزبان نشریات با محور «کودک، فلسطین و محرم» رویداد ملی «ایران برنده بازی» با محوریت مقاومت، ۶ میلیون مخاطب را جذب کرد روایت عاشورا بر روی نمادین‌ترین سازه‌های شهری ایران ایوان و مناره عباسی حرم مطهر امام رضا(ع) مرمت شد آغاز فعالیت ۱۱۰ موکب ایرانی و عراقی برای اربعین ۱۴۰۴ درک فلسفه حجاب، مسیر درونی‌سازی این فریضه را هموار می‌کند لبنانی‌های آرمیده در جوار امام رضا (ع) این رستخیز عام که نامش محرم است نگفته حل کرد مشکلم را رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با خانواده سردار شهید حسین سلامی دیدار کرد نگاهبان مرز‌های مقتدر | درباره شهید سردار مهدی ربانی که در حملات رژیم صهیونیستی به شهادت رسید میهن‌دوستی، دستور امیرالمؤمنین (ع) است چشمه رأفت، پناه آهوان | شیوه برخورد با حیوانات به سبک امام رضا(ع) اجرای طرح جامع آموزش قرآن به کودکان در مساجد شهر مشهد هنرمندان «حوزه هنری سوره» خادم چایخانه حرم امام‌رضا(ع) شدند فعلا کسی کاری نکند! | نگاهی به وضعیت اجرای طرح یکسان‌سازی گلزار شهدا در مشهد دیدار رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با خانواده «سردار شهید حسین سلامی» سردار غلامحسین غیب‌پرور به شهادت رسید
سرخط خبرها

رگ‌های آبی فرانک

  • کد خبر: ۳۳۲۷۰۸
  • ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۶
رگ‌های آبی فرانک
مگر می‌شود دختری برای پدر نای‌نای نکند، کفش سوتی نپوشد، النگوی طلا روی دست‌های کپلش نبندد و برود؟ عروسی و عقد و بله گفتن هییییچ.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

از همان وقتی که سرش در تاریکی حوله فرو رفته بود و داشت مو‌ها و تنش را از خیسی سطل آب بعد از اولین پرواز انفرادی خشک می‌کرد، به خودش قول داده بود، قسم خورده بود و تأکید همه استادان و بزرگان پرواز هم همین بود که هرچه اندوه و استرس و فکر داری پشت در کاک‌پیت می‌گذاری و می‌روی تو، جان حداقل دویست مسافر در سرپنجه و مغز توست و اولین اشتباه آخرین اشتباه توست.

ولی نمی‌شد، این قلم را نمی‌شد بهش فکر نکرد. رگ‌های آبی و کوچک فرانک سه‌ساله‌اش مگر چقدر زور داشت که حالا دارو‌های شیمی‌درمانی را هم قرار باشد در خودش نگه‌داری کند و انتقال دهد و چیزی نشود. یک لکه تیره توی ادرارش توی پوشکش ماهرخ دیده بود و تکرار که شده بود مشورت و مشورت، یعنی پزشک اطفال و آزمایش و انکولوژیست و یاعلی از تو مدد...

به فرانک فکر می‌کرد، به اینکه فرانک هنوز پیتزا نخورده، شهربازی نرفته، دوچرخه صورتی رکاب نزده، مهد نرفته، استخر و دریا و جنگل هم ندیده و سهمش را از شکلات‌های دنیا و کش مو‌های کارگاه‌های تولیدی جهان دریافت نکرده است و حالا باید برود؟ مگر می‌شود دختری برای پدر نای‌نای نکند، کفش سوتی نپوشد، النگوی طلا روی دست‌های کپلش نبندد و برود؟ عروسی و عقد و بله گفتن هییییچ.

با همین فکر‌ها و حرف‌ها بود که لقمه گنده ابر کنار رفت و پرتقال طلایی بزرگ و روشن و درخشان روی زمین را دید، گنبد نگینی درخشان بود که مشهد در آغوشش گرفته بود. روال و عرف و عادت نبود ولی از دلش گذشت. از توی گوشی‌اش صلوات خاصه امام رضای عزیز را پیدا کرد، گرفت جلو بلندگویی که با مسافر‌ها حرف می‌زند و گفت: سمت راستمان درست زیر بال می‌توانید گنبد حضرت رضا (ع) را ببینید و بعد گفت یک دور می‌زنم که مسافران بال چپ هم بتوانند مشاهده‌گر باشند.

در همین حین صلوات را پخش کرد. بغضش ترکید و گفت همه مسافر‌های این پرواز ممکن است نتوانند به زیارت تو بیایند و من توجهشان را به نام و حرم شما جلب کردم. فرانک من هم توجه شما را می‌خواهد. لطفا مراقب آن رگ‌های آبی نازک باشید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->