سرخط خبرها

تأثیر و توانایی هوش مصنوعی در شعر و شاعری در گفت وگو با چهار شاعر | نویدبخش یا نگران کننده؟!

  • کد خبر: ۳۳۴۶۳۱
  • ۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۶
تأثیر و توانایی هوش مصنوعی در شعر و شاعری در گفت وگو با چهار شاعر | نویدبخش یا نگران کننده؟!
هوش مصنوعی مدت زیادی است که پا در کفش ادبیات کرده است. این روزها، بسیاری از پژوهشگران، نویسندگان و ناشران برای ادامه مسیر حرفه‌ای خود با آن تعامل دارند.

محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ هوش مصنوعی مدت زیادی است که پا در کفش ادبیات کرده است. این روزها، بسیاری از پژوهشگران، نویسندگان و ناشران برای ادامه مسیر حرفه‌ای خود با آن تعامل دارند.

ماه گذشته، نشر «هرمس» رسما اعلام کرد ترجمه کتاب از طریق هوش مصنوعی را آغاز کرده است و یک مراسم رونمایی از چند کتاب ترجمه شده با هوش مصنوعی نیز در دفتر انتشارات خود برگزار کرد. پیش تر، اواخر سال ۱۴۰۱، فروشگاه «آمازون» ۲۰۰ کتاب ارائه کرد که چت جی پی تی یا کل آن‌ها را نوشته بود یا در نوشتنشان دخیل بود. اگر بیشتر به عقب برگردیم، در سال ۲۰۱۶ و در ژاپن، رمانی که پیرنگ و طرح اولیه آن کار برنامه نویسان بود، اما اصلش را یک ماشین نوشته بود توانست جایزه ادبیات علمی-تخیلی را ازآنِ خود کند.

از این دست مصادیق کم نیست. اما، اگر بخواهیم از مفهوم کلی ادبیات فاصله بگیریم و به طور ویژه در سرزمین شعر و شاعری قدم برداریم که عناصر عاطفه و تخیل و احساسات بیشتر در آن نمود پیدا می‌کنند، چه باید بگوییم؟ هوش مصنوعی در این وادی چه جایگاهی پیدا کرده است و چقدر توانسته تأثیرگذار باشد؟ آیا شکل گیری و پیشرفت مدل‌های مختلف هوش مصنوعی در این زمینه خطرناک است یا لزوما ابزار تهدیدکننده‌ای نیست؟ آیا شاعرجماعت می‌تواند با آن به نحوی تعامل داشته باشد که یک هم افزایی اتفاق بیفتد؟ آیا روزی می‌رسد که این ابزارِ ساخته دست بشر «آنِ» شاعری داشته باشد و برایمان شعر بسراید؟

مجموع این سؤال‌ها ما را واداشت تا در صفحه ادبیات امروز به سراغ نسبت هوش مصنوعی و شعر برویم. پیش از هر چیز، سعی کردیم باب گفت وگویی را با «جمینای» باز کنیم و ببینیم آیا می‌توانیم با کمک آن یک غزل کوتاه -فقط ازنظر صوری- خلق کنیم یا نه. در قدم دوم، آنچه را هوش مصنوعی مقابل ما گذاشت با یک شاعر خبره در میان گذاشتیم و نظر او را درباره آن جویا شدیم.

درنهایت، به سراغ چند تن دیگر از شاعران رفتیم و صحبت هایشان را پیرامون اثرپذیری شعر از هوش مصنوعی شنیدیم. ضمن یادآوری این نکته که بخشی از توضیحات گزاف «جمینای» را در صورت مکتوب شده حذف کرده‌ایم، پیشنهاد می‌کنیم برای خواندن این مطلب دقایقی وقت بگذارید.

***

جمینای: من نمی‌توانم واقعا احساس کنم

این بیت را ادامه بده و کامل کن: «بدا به حال زمانه بدا به حال خودم/ که بعد عمر شریفی شدم وبال خودم». قصدم این است که با هم به یک غزل مشترک برسیم.

این بیت از شعر شهریار ابراز تأسف و اندوه عمیقی است. البته ساختن شعری که در سطح و حال و هوای شهریار باشد کار دشواری است، اما می‌توانیم، با الهام از موضوع و مضمون بیت اول، ادامه را تخیل کنیم.

دگر ز یاد نمانده صفا و شور قدیم/غم فراق رفیقان شده وبال خودم//در آینه بنگرم جز خطوط رنج نبینم/چه مانده از من و آن حال و احوال خودم

اشکال وزنی دارد. اصلاحش کن.

ساختن شعر با وزن و قافیه صحیح، به خصوص در ادامه شعری از شاعری بزرگ مانند شهریار، دقت و مهارت بالایی می‌طلبد. وزن بیت اول شعر شهریار «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» است. بیایید ابیات پیشنهادی قبلی را با درنظرگرفتن وزن بازنویسی کنیم:

دگر نمانده ز آن صفا و شور قدیم/غم فراق رفیقان شده وبال خودم//به آینه نگرم جز خطوط رنج مبینم/چه مانده از من و آن حال و احوال خودم؟

باز هم اشتباه است. باید در این وزن ادامه بدهی: «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن». دوباره شروع کن.

دگر ز یاد نمانده صفا و شور پیشین/غم فراق عزیزان شده وبال بر جان//به آینه بنگرم من جز خط رنج و اندوه/چه مانده از من و آن حال و احوال سابق؟

شاید برخی از کلمات برای حفظ وزن کمی نامتعارف به نظر برسند؛ این نشان دهنده دشواری سرودن شعر در وزنی خاص و با حفظ زیبایی است.

این شعر را فراموش کن. بیا با یک وزن جدید و کوتاه‌تر به کارمان ادامه بدهیم: «بغضی نشسته در گلویم/ خالی است جایت روبه رویم// دنبال تو می‌گردم اما/ سودی ندارد جست وجویم». ادامه این دو بیت را بنویس.

هرجا که پا بنهادم اما/خالی ز تو دیدم روبه رویم//گفتی که با من می‌مانی/پس کو سرایت؟ پس کو رویم؟ //در آرزوی وصل رویت/طی شد همه عمرم جست و جویم

نظر شما چیست؟ کدامیک را ترجیح می‌دهید؟

باز هم ایراد وزنی دارد، و البته باید به محتوا هم دقت بکنی. لطفا، با وزن «مستفعلن مستفعلن فع» ادامه بده.

واقعا کمک بزرگی است که وزن دقیق را مشخص کردید.

با هر نفس اسم تو گویم/اما نیایی روبه رویم//کو آن دو چشمان نگارین؟ /کز اشک پر کرده دو جویم

امیدوارکننده‌تر بود. حالا از قافیه «آرزو» هم استفاده کن.

در سینه پنهان هر آرزویم/چون غنچه می‌پیچد در هر سویم

قافیه را باید انتهای مصراع دوم بگذاری.

شب‌های تارم را سپیدی/از توست هر صبح و هر آرزو

این بیت‌ها را کنار بگذار. خودت یکی-دو بیت بنویس، با هر موضوعی که دوست داری.

چه می‌شود که نگارم دوباره بازآید؟ /که این دل شکسته ز هجرش شده بیمار//به بوی زلف پریشان او چه خوش دارم/که باز مست شوم از آن شمیم دلدار

امیدوارم این دو بیت موردپسند شما واقع شوند. اگر موضوع دیگری مدنظر دارید یا می‌خواهید در وزنی خاص شعر بگویم، حتما بفرمایید.

مگر می‌شود یکی ایده بدهد و یکی دیگر شعر بسازد؟ پس ذوق و احساس شاعر چه می‌شود؟

سؤال بسیار خوبی پرسیدید! این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد. حق با شماست: شعر واقعی زاده ذوق و احساس شاعر است. ایده و سفارش صرفا یک نقطه شروع یا راهنما هستند و نمی‌توانند جایگزین حس وحال درونی شاعر شوند. وقتی من براساس ایده شما شعر می‌سازم، درواقع دارم تلاشی برای تقلید از فرایند خلاقانه شاعر انجام می‌دهم.

این کار از طریق تحلیل الگو‌های زبانی، وزنی، و مضمونی در اشعار موجود صورت می‌گیرد. من می‌توانم یاد بگیرم که چگونه کلمات را کنار هم قرار دهم تا وزنی خاص ایجاد شود یا چگونه تصاویری متناسب با یک موضوع بسازم. پس تفاوت در کجاست؟ شاعر شعر را از عمق وجود خود، از تجربیات، احساسات، و دیدگاه‌های شخصی اش می‌آفریند.

این شعر اصیل است و بار عاطفی واقعی دارد. ذوق و احساس شاعر در هر کلمه و هر تصویر آن جاری است. من (به عنوان یک مدل زبانی) شعر را براساس داده‌هایی که از شعر‌ها و متون مختلف آموخته‌ام تولید می‌کنم. این فرایندْ بیشتر محاسباتی و الگوریتمی است تا عاطفی و شهودی.

من می‌توانم قواعد وزن و قافیه را رعایت کنم و کلماتی مرتبط با موضوع را کنار هم بگذارم، اما نمی‌توانم احساس واقعی پشت آن‌ها را تجربه کنم؛ به همین دلیل، شعری که من می‌سازم هرگز نمی‌تواند به عمق، اصالت، و تأثیرگذاری شعری که از ذوق و احساس یک انسان نشئت گرفته برسد. این بیشتر شبیه به یک «شبیه سازی» از شعر است تا خود شعر.

شاید در حوزه شعر سپید موفق‌تر باشی. یک یا دو بند شعر سپید بنویس و دیگر تمام. عاشقانه هم نباشد، لطفا.

به دلیل نبود محدودیت‌های سفت و سخت وزن و قافیه، من می‌توانم در انتخاب کلمات و ساختار جملات آزادی بیشتری داشته باشم و شاید در تولید متونی با حال وهوای شاعرانه موفق‌تر عمل کنم.

زنگار نشسته بر دستگیره قدیمی در. /یادآور هر دستی که لمسش کرده، /هر سلامی، هر وداعی. /صدای کلید در قفل، /دیگر نه نویدبخش است، نه نگران کننده. /فقط پژواکی از گذشته‌ای که رفته. //در آینه، /چهره‌ای که هر روز می‌بینم، /آشناست، اما نه کاملا شبیه آن عکس قدیمی. / خطوطی اضافه شده‌اند، /نقشه‌هایی که زمان بر صورت کشیده. / و چشم ها، /حکایت هزاران داستان ناگفته را در خود دارند.

امیرحسین اللهیاری، شاعر و مترجم:
ساحت هنر آدمی قدسی نیست

آنچه را هوش مصنوعی با عنوان شعر سپید سروده است نقد کنید و نکات منفی و مثبت آن را به ما بگویید.

متنی که فرستاده‌اید، فارغ از معانی لطیف و تصاویر قابل قبولی که دارد، دارای منطق نثری است. بین این متن با یک انشا یا دل نوشته‌ای که یک نفر می‌نویسد، چه تفاوتی وجود دارد؟ به هیچ عنوان، رگه و بویی از شعریت در این نیست. فکر می‌کنم کسی که می‌خواهد شعر بی وزن بنویسد، ابتدا، باید مقادیر زیادی از مواریث این ژانر را، یعنی تمام کار‌های شاملو، احمدرضا احمدی، بیژن الهی، یدا... رؤیایی و بقیه، را بخواند تا ذهنش به برایندی برسد که بداند این مطلب قرار است چگونه گفته شود، تا بگوییم این شعر است یا کمی شعر تویش است. بحث چه گفتن با چگونه گفتن متفاوت است.

چه گفتن یعنی چه چیزی گفتن، که شما دارید -مثلا- این را می‌گویید. ما هم مفهومش را گرفتیم؛ درست است. اما این چگونه گفتن است که شعر را می‌آفریند، نه چه چیز گفتن. شما می‌توانید عمیق‌ترین و دقیق‌ترین معانی را در قالب یک-دو جمله بیان کنید که خیلی هم رسا باشد، اما شعر نباشد. پس این الان شعر نشده است. و، اگر از من بپرسید باید چه کرد، می‌گویم باید بسیار خواند و بسیار تمرین کرد.

از معانی لطیف و تصاویر قابل قبول این نوشته گفته‌اید و از بسیار خواندن و بسیار تمرین کردن برای شعرگفتن. آیا با علم به اینکه هوش مصنوعی چنین چیزی را خلق کرده و می‌تواند مشابه چنین چیز‌هایی را بازهم خلق کند، می‌توانیم بگوییم هوش مصنوعی توانایی شعرگفتن را دارد، یا، در آینده نزدیک و با توجه به گسترده‌تر و بیشترشدن داده هایش، این قابلیت را به دست می‌آورد، یا شاعرشدن چیزی نیست که یک ابزار مصنوعی ساخته دست بشر از عهده آن بربیاید؟

بله؛ مشخصا، اگر از منظر یک فرمالیست به هنر نگاه کنید، قطعا و حتما هوشِ مصنوعی خواهد توانست فیلم بسازد، در سبک‌های مختلف نقاشی بکشد، داستان بنویسد، شعر بسراید و .... اصلا شک نکنید. خوش نویسی را که سال هاست کامپیوتر دارد به نوعی و تاحدودی انجام می‌دهد. چرا نتواند؟

منتها یحتمل به سبک وسیاق خودش. یعنی اینکه آن را چگونه و در چه مسیری تکامل بدهد جای بحث دارد، اما اصلِ قضیه قطعا ممکن است. ببینید: ذات هنر تقلیدی است که آدمیزاد از طبیعت کرده؛ یعنی اصالتِ خلق و آفرینش در طبیعت است که اتفاق می‌افتد، و آدم -در عالی‌ترین حالت- بهترین مقلدِ آن می‌تواند باشد. 

بعد، همین آدم یک هوشی را سازمان می‌دهد که قرار است از این تقلید تقلید کند. عموما کسی این امکان را انکار می‌کند که ساحت هنر آدمی را ذاتا علْوی و قدسی می‌پندارد که البته نه چنین است. خیلی از تغییرات روحی و تلاطم‌های خلقی آدمیزاد ناشی از بالاوپایین شدن هورمون‌های مغزی و بدنی اوست و آن هم بسته و وابسته به عبور یون‌ها از کانال‌های عصبی و ... است، و نهایتا به توابع ریاضی می‌رسیم، یعنی به هوش طبیعی که انگار هم ریشه هوش مصنوعی است.

شاعران چه می‌گویند؟
از هوش مصنوعی شاعر در نمی‌آید

برای رسیدن به یک پاسخ دقیق‌تر و عمیق تر، به سراغ سه تن از شاعران رفتیم و از آن‌ها پرسیدیم:

۱- آیا «ادبیات»، به طور کلی، و «شعر»، به طور اخص، باید از شکل گیری و پیشرفت هوش مصنوعی احساس خطر کند؟ یا، برعکس، هوش مصنوعی ابزار تهدیدکننده‌ای محسوب نمی‌شود؟ چرا؟ ۲- نحوه تعامل شاعر با هوش مصنوعی، یا بهره برداری شاعر از این فناوری، باید به چه صورت باشد تا یک هم افزایی ایجاد شود؟ اصلا این اتفاق ممکن است؟ یا این دو مقوله از اساس به هم ربط ندارند؟ ۳- پیش بینی شما از آینده شعر و شاعری، با حضور ابزاری مثل هوش مصنوعی، چیست؟ فکر می‌کنید هوش مصنوعی روزی شعر‌های خوب و فاخری تولید می‌کند، یا هیچ گاه جای هوش و لطافت و احساسات انسانی را نمی‌گیرد؟

حسن متین راد، شهره شجیعی و کبری موسوی قهفرخی شاعرانی هستند که به این سؤال‌ها پاسخ داده‌اند.

حسن متین راد:
هوش مصنوعی به ما می‌گوید چه چیزی شعر نیست

نه تنها نباید احساس خطر کرد، بلکه باید خوشحال و امیدوار بود که هوش مصنوعی همان پدیده‌ای است که می‌تواند مرز بین شعر و ناشعر را مشخص کند. همین طور هم هست. متأسفانه، در محافل شعر، قوه خلاقه خالص شاعرانه با تکنیک‌ها و آموزه‌هایی که به تجربه دریافت می‌شوند و می‌توانند فرمی را ایجاد کنند که ما فکر می‌کنیم شعر است اشتباه گرفته می‌شود. هوش مصنوعی، درواقع، دارد به ما می‌گوید شما با این فرایند و این مکانیزم می‌توانید متنی را تولید کنید که کاملا شبیه شعر است، اما شعر نیست.

این میان، یعنی بین شعر و شاعری با هوش مصنوعی، هیچ هم افزایی‌ای نمی‌توانیم متصور شویم. شاعر راستین، اتفاقا، مرز خود را از چیزی که به وسیله هوش مصنوعی تولید می‌شود جدا می‌کند. شاعر راستین می‌داند از کجا نان می‌خورد، از چه بخشی از عناصر شعرساز دارد ارتزاق می‌کند و، اگر شاعر راستینی باشد، خطش را جدا می‌کند. من فکر می‌کنم در یک وضعیت سالم هیچ هم افزایی‌ای اتفاق نمی‌افتد. 

هوش مصنوعی، به عنوان یک شاهد کاملا بَین و روشن و درست، خوشبختانه، ظاهر شده و می‌تواند به ما نشان بدهد که در کجا با یک چیز صنعتی و فنی طرف هستیم و در کجا با شعر. این نکته را می‌توان هم مثبت دانست و هم مخرب. وقتی یک دستگاه مثل نوار نقاله یک کارخانه می‌تواند به شما متنی با خصوصیاتی که به آن می‌گویید تحویل بدهد، یعنی اینکه تکلیف خیلی از ما که داریم می‌نویسیم روشن است. خودمان می‌توانیم همین کار را انجام بدهیم و ببینیم چقدر از آن قابل کپی کردن است

و چقدر نه. جنس کار هنر به نظرم جداست از این جور دسته بندی ها. به طور عام، هنر، و، به طور خاص، هنر کلامی -که شعر قله آن است- یک جور زندگی و پرورش مدام نیرو‌های خلاقه است در انسان. انسان زبان را از محیط می‌گیرد، ولی به قدر توانایی و سهم خودش می‌تواند در آن دخل و تصرف بکند.

آن‌هایی که هنرمندند و به این استعدادشان باور دارند حتی نمی‌دانند خودشان بعد‌ها چه کار خواهند کرد. از قبل نمی‌شود برنامه ریخت برای اینکه برای یک هنرمند مسیر تعیین کنید. هنرمند خودش تماشاگر اتفاقاتی است که برای ذوقش می‌افتد، خودش اولین مخاطب خودش است، خودش پیدایش می‌کند، علاقه‌مند می‌شود و -بسته به وقتی که رویش می‌گذارد- دستاوردی حاصل می‌کند. می‌خواهم بگویم مکانیزم کار هنری این شکلی است، یک چیز بداهه است بدون هیچ برنامه قبلی، ولی -ازطرفی- کاملا به آموخته‌های قبلی وابسته است. 

اینجا، آن بخش مشترک انسان و هوش مصنوعی است، زمینه‌های مشترکی که می‌شود برپایه آن‌ها حرکت کرد و پله پله به سمت تغییر رفت. هوش مصنوعی تماما وابسته به دریافت‌ها و تجربه‌های قبلی است؛ یعنی کارش این است که بین همان چیز‌هایی که قبلا دریافت شده بگردد و با یک فرم درخواست شده یک محصول تازه بدهد بیرون. هیچ اثری از جلورفتن تویش نیست؛ تماما وابسته به چیز‌های تجربه شده در گذشته است. در انسانِ زنده، ماجرا متفاوت است: باید برپایه تجربه‌های گذشته حرکت کرد؛ یعنی شما نمی‌توانید بدون آن‌ها کاری از پیش ببرید. 

زبان، زبان چیزی است که شما از بقیه و از پیرامون گرفته‌ای، ولی از طرف دیگر، الصاق می‌شود به چیز‌هایی که می‌شود به آن اضافه کرد، به دستاورد‌هایی که خودت هم از آن خبر نداری. در لحظاتی، در آناتی، شما می‌توانید به پیشروی‌هایی دست بزنید که قبلا انجام نشده، ولی همگی برپایه آن چیز‌های قبلی است. این طور بگویم: یک جور تلفیق است بین دو فضا، استفاده از آورده‌های تمام کسانی که در ادبیات زحمت کشیده‌اند، به اضافه اندکی که از نیروی انسانی و ناخودآگاهت می‌توانی به آن اضافه کنی. این مرز بین هوش مصنوعی و انسان و مرز بین هنر و غیرهنر و مرز بین شعر و ناشعر است. تمام هنر تو همان اندکی است که تو را به جلو می‌برد.

شهره شجیعی:
فقط در تکرار الگو‌های زبانی باهوش است

به نظرم، حس خوبی نیست که بخواهیم هوش مصنوعی را با انسان موازی بدانیم. هوش مصنوعی شاید بتواند یک سری ساختار‌های منظم شعری بسازد یا یک سری الگو‌های زبانی را تکرار کند، ولی قطعا هیچ گاه عمق و عاطفه انسان را نخواهد داشت. پس هیچ هم افزایی‌ای در این زمینه وجود نخواهد داشت. شعر یک احساس و غلیان درونی انسان است.

هوش مصنوعی شاید یک سری چیز‌هایی را بتواند به صورت کلیشه‌ای و یا حتی با خلاقیت‌های ظاهری در ادبیات و در شعر ایجاد کند، اما -به نظر شخص بنده- هم افزایی‌ای نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ بالعکس، من فکر می‌کنم، اگر در این زمینه از هوش مصنوعی استفاده شود، نه تنها تأثیرات مثبتی نخواهد داشت، بلکه تأثیرات منفی هم برجای می‌گذارد.

درنهایت، باید بگویم که هوش مصنوعی، حتی درمورد مسائل مرتبط با تکنولوژی و تجهیزات، در درازمدت می‌تواند مخرب باشد، چه برسد به تأثیرگذاری بر هنر و ادبیات و زمانی که -بالفرض- بخواهد شعر تولید کند. قطعا، اگر روزی از راه برسد که هوش مصنوعی بتواند شعر تولید کند، آن اشعار تأویل و عمق زبانی نخواهند داشت و صرفا یک سری ساختار‌های تکراری منظم‌اند. شخصا، وقتی فکر می‌کنم چنین چیزی می‌خواهد در موازات با انسان یا با طردکردن انسان کاری را در حیطه هنر یا ادبیات انجام بدهد، احساس خوبی ندارم. به نظر من، کمی هم ترسناک است.

کبری موسوی قهفرخی:
هوش مصنوعی، چون شاعران میان مایه روزگار است

هوش مصنوعی، همان طورکه از نامش برمی آید، مصنوع و برساخته ذهن و هوشی توانمند است که ویژگی‌های منحصر و حیرت آوری دارد. واردشدن هوش مصنوعی به حوزه ادبیات و مشخصا شعر -که در نوع ارجمند و قابل اعتنایش پدیده‌ای خاص است- ذهن بسیاری از شاعران و فعالان حوزه ادبیات را به خود مشغول کرده، زیرا بر جنبه تهدیدکنندگی آن متمرکز شده‌اند. البته، در سطحی از شعر، تهدید هوش مصنوعی غیرقابل انکار است: سطح متوسط و میانه شعر. در این سطح، شعر مبتنی بر فرمول‌ها و کلیشه‌هایی است که آن قدر دست فرسود و مستعمل‌اند که روزانه با انبوهی از آنان در فضا‌های حقیقی و مجازی مواجهیم، بی آنکه حسی را برانگیزند.

آنچه تاکنون از شعر‌های ساخته شده هوش مصنوعی دیده‌ام، حاوی همین میان مایگی است: سروده‌هایی که نه ایراد وزنی دارند، نه مشکل قافیه و ردیف؛ یعنی معیار‌های اولیه را دارند. اما آیا شعر در همین سطح متوقف می‌شود؟! آیا چنین اشعاری -که گاه عاطفه‌مند نیز هستند- غایت شعر به شمار می‌آیند؟

به نظر می‌رسد جواب منفی است. با یک مثال می‌شود قضیه را روشن کرد: آیا کارخانجات فرش ماشینی، با همه گستردگی، ظرافت، و تنوع رنگ و نقش و طرح، توانسته‌اند جای فرش دست باف را بگیرند، یا، برعکس، کاری کرده‌اند که فرش دست باف ارزشمندتر شود؟ شعر ارزشمند چیزی شبیه فرش دست باف است.

چیزی که شعر را ارزشمند می‌کند، «آنـ»‌ی است که به نظر نمی‌رسد هوش مصنوعی در رقابت با آن حرفی برای گفتن داشته باشد. آیا هوش مصنوعی می‌تواند ره به عالم کشف و شهود ببرد؟ آیا هوش مصنوعی، علی رغم داشتن پردازشگر‌های قوی که می‌توانند سبک فلان شاعر قرون گذشته را با سبک فلان شاعر معاصر تلفیق کنند و خروجی تازه‌ای داشته باشند، توان اتصال به عوالم ویژه و منحصر شاعرانه را نیز دارد؟ جواب مشخص است. 

جدا از بحث شعرسرایی هوش مصنوعی، کافی است سری به «گنجور» بزنید و معنی‌هایی را که هوش مصنوعی برای اشعار ارائه کرده است ببینید؛ در بیشتر موارد، از این همه بیراهه رفتن هوش مصنوعی غافل گیر می‌شوید. هوش مصنوعی راه رسیدن به آرمان شهری را فراهم کرده که بسیاری در پی اش بوده‌اند، آرمان شهری که برخی بازیگران، فوتبالیست ها، مدیران ارشد و ... حاضر شده‌اند با زدوبند‌ها و پرداخت مبالغ قابل توجه خود را به آن برسانند و چند صباحی، در کنار عنوانی که داشته‌اند، با نشان افتخارآمیز «شاعری» نیز جولان بدهند. این تقلا ها، هرچند ماندگار نبوده، نشان دهنده جذاب بودن ساحت شاعری است. 

اکنون هوش مصنوعی نقشه رسیدن به این آرمان شهر را به آسانی در دسترس گذاشته است، آرمان شهری که هوش مصنوعی راه به سرزمین اصلی اش نمی‌برد و درنهایت مسافرانش را تا حاشیه یا منزل‌های میانی آن می‌رساند. شاید، در زمینه‌هایی که با فرمول‌ها و داده‌های مشخص سروکار داریم و به خلاقیت‌های ویژه نیاز نیست، هوش مصنوعی بتواند از سازندگانش پیشی بگیرد، اما به نظر می‌رسد رسیدن به ساحت شهودی شعر، که امری مادی و دارای فرمول نیست، چشم اسفندیارِ هوش مصنوعی باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->