خراسانی| «در روز پانزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۵۱ دستگیر شدم و همان روز رباعی را به دیوار سلول زندان نوشتم - مشهد: هنگام بهار در قفس افتادم / مانند گلی به دست خس افتادم / از بس که دویدم به ره آزادی /، چون سینه خسته از نفس افتادم» این عبارات نقل شده از زبان غلامرضا قدسی مشهدی میتواند ۲ وجه زندگی گوینده، یعنی قدسی، را به ذهن مخاطب متبادر کند: شعر و مبارزه.
غلامرضا میرزاجانی (اول مهر ۱۳۰۴-۲۱ آذر ۱۳۶۸) متخلص به «قدسی» و معروف به «غلامرضا قدسی مشهدی» یکی از شاعران شناخته شده مشهد در دوران معاصر است. او از تبار میرزا محمد جان قدسی مشهدی، شاعر نامی عصر صفوی، است که در روزگار شاه جهان، امپراتور فرهنگ دوست گورکانی، به هند رفت. خود غلامرضا نیز زمانی برای فراهم ساختن دیوانی از نیای خود راهی هندوستان شد تا به نسخههایی خطی از اشعار جد نامدارش دست پیدا کند. خودش نیز در شعر به غزل و سبک هندی گرایش داشت با این شاخصه که آنچه در این قالب و سبک عرضه میکرد محتوایی سیاسی و اجتماعی بود. او در خانواده یکی از بازاریان متدین مشهد زاده شده و رشد کرده و پس از پایان دبستان، تحصیلش را در حوزه علمیه دنبال کرده بود. در حوزه، ادبیات را از شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری و فقه و اصول را در محضر آیت ا... سید هاشم قزوینی فرا گرفته بود. قدسی با دریافت گواهی نامه مدرسی از اداره فرهنگ، برای مدتی کوتاه در مهدیه مرحوم حاجی عابدزاده به تدریس مشغول شد. حضورش در جلسات شادروان استاد محمدتقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی سبب شد حکومت مانع از تدریسش شود. در ادامه نیز فعالیت سیاسی خود را در کنار بازاریان مشهد دنبال کرد و سال ۱۳۳۰ با سفر به روستاها و خواندن شعرهای مذهبی و میهنی خود برای روستاییان، کوشید رأی آنها را به سوی نامزدهای نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران در انتخابات هفدهم مجلس شورای ملی جذب کند. در خاطرات رهبر انقلاب، آیت ا... خامنه ای، از حضور ایشان در دوران نوجوانی در مراسمی سخن رفته است که مدافعان نهضت ملی شدن صنعت نفت برگزار میکردند و مرحوم قدسی در آن شعر میخوانده است.
کودتای ننگین بیست وهشتم مرداد سال ۱۳۳۲ و شکست نهضت ملی او را در عزم خود برای مبارزه راسختر کرد. او در مقطعی، به فعالیت در تشکیلات «آموزش و عمل به مبانی دین» با سردمداری یک روحانی به نام سید محمد مظلومی مشغول شد. مانیفست تشکیلات کتابی صدوپنجاه صفحهای به قلم مظلومی بود. این گروه به دنبال این بود که مبارزه خود را با حمایت مالی علمای دلسوز از راه جمع آوری خمس تحقق بخشد. بزرگان «آموزش و عمل به مبانی دین» موفق شدند طی ۶ ماه ۹۰۰ عضو جذب کنند. در گیر و دار قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ همه رهبران این جریان بازداشت و در هنگ ۲۱ محبوس شدند. قدسی یک سال به زندان افتاد. او پس از آزادی، در سال ۱۳۴۳ به دعوت سید محمود فرخ، شاعر سرشناس، شغل کارپردازی شرکت نساجی و نخریسی خسروی را در شهر خود برعهده گرفت. اما او محل کارش را هم عرصه فعالیت سیاسی کرد. در سالگرد قیام ۱۵ خرداد سرود: مکن اطاعت فرمان اهرمن ورنه/ تو را به سر به جز از شعله سایبانی نیست / چنان گرفته دلم قدسی از وطن که مرا/ به غیر گوشه ویرانه آشیانی نیست. همچنین در سرودههایی مذهبی دست به مقایسه آن عصر با روزگار خلفای اموی و عباسی زد و آن قدر مبارزه را ادامه داد تا اینکه ۴ سال دیگر محبوس شد. این ایام از اواخر سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۵ طول کشید. او پس از سپری گردن یک سال از حبسش در زندان مشهد، به زندان اوین پایتخت انتقال یافت. شعری از او به جا مانده است که زمان و مکانش اردیبهشت ۱۳۵۲ و یکی از سلولهای زندان اوین است:
بهار است و من اندر کنج زندان در دل شب ها/ چو مرغ حق برآرم تا سحر آوای یارب ها/ / مگر از روزن تنگ قفس در چشم بی خوابم/ بتابد شب همه شب جلوه بیتای کوکب ها... / / به زندان هم کند گرخامه من مطلبی عنوان/ بود آزادی انسان مرا عنوان مطلب ها/ / اگر روزش سیه شد همچو شب از جور اهریمن/ به فکر صبح آزادی است قدسی دردل شبها
غلامرضا قدسی مشهدی به جز مجموعه کتابهای شعری که از آثار خود به چاپ رساند، کتابی نیز در حوزه تاریخ اسلام با عنوان «یاران پیامبر» نوشت. او همچنین شعرها و نوشتههایی داشت که در دوران حبسش نابود شد. از سویی اشعار بسیاری در زندان گفت که به دست مأموران زندان افتاد.
او سرانجام در ۲۱ آذرماه ۱۳۶۸ بر اثر سکته قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد تا در صحن آزادی حرم مطهر رضوی برای همیشه آرام گیرد.
برخی منابع:
مقاله «غلامرضا قدسی و معنویت ماندگار»، نوشته دکتر محمدحسن صنعتی، تارنگار نویسنده
مقاله «شاعر مبارز خراسان»، نوشته رضا سلیمان نوری، روزنامه دنیای اقتصاد شماره ۳۶۹۲، تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۹۴
مقاله «شاعری که شعرش را وقف انقلاب کرد»، تارنمای دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت ا... العظمی خامنهای