مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ ظاهرا نام پاچنار در ایران، یک نام رایج و عام است. درخت چنار بهعنوان یک درخت تناور با کارایی عمرانی که البته گاه عمر چندصدساله پیدا میکند، همیشه نماد خوبی برای نشانهگذاری بوده است و از آن برای نشانی دادن و تعیین حدود اراضی استفاده میکردهاند. این رویکرد درمورد دیگر درختان بومی ایران هم که عمری دراز پیدا میکنند، مانند «توت»، عمومیت دارد و اسم آنها هم با همین منظور، کاربردی شده است.
به همین دلیل، نام پاچنار را به عنوان اسم مکان، میتوان در اغلب نقاط ایران که مردمانش به زبان فارسی تکلم میکنند، پیدا کرد. در تاریخ مشهد، نام پاچنار، نامی آشنا و شناختهشده است؛ محله یا بهتر بگوییم خردهمحلهای به این نام در مشهد وجود داشت و نیز حمامی که ظاهرا در محله نوغان قرار گرفته و از شهرت بالایی برخوردار بود. نام این محله و حمام، در بسیاری از اسناد تاریخی شهر مشهد دیده میشود. با این حال، این اماکن تنها مکانهایی نیستند که در تاریخ مشهد برچسب «پاچنار» خوردهاند.
در اطراف مشهد نیز مکانهایی به این نام وجود داشت که خاطره برخی از آنها در دل تاریخ محو شده و از تعدادی دیگر، تنها نشانههای اندکی باقی مانده است. امروز میخواهم درباره یکی از این پاچنارها حرف بزنم که از پیوستنش به مشهد، بیشتر از چهار دهه نمیگذرد و روزگاری، مزرعهای زیبا با چشماندازی بکر در کرانههای جنوبی جاده مشهور مشهد به طرقبه بود؛ جادهای خاطرهانگیز که مشهدیها را به گردشگاه زیبای وکیلآباد، یادگار ماندگار حاج حسینآقا ملک، میرساند.
مهدی سیدی در کتاب «نگاهی به جغرافیای تاریخی شهر مشهد» درباره پاچنار موردنظر ما اطلاعات محدودی به دست میدهد: «این روستا که بقایای مظهر قنات و یکیدو باغ آن هنوز در انتهای بولوار اقبال لاهوری (ایضا انتهای لادن۲۱) باقی است، میان روستاهای نودرّه و وکیلآباد واقع بوده و در حدود سال ۱۳۶۰ تقریبا پانزده خانوار جمعیت داشته و در دهه۷۰ قرن حاضر اراضی آن جزو شهرداری منطقه۹ مشهد شده است.
محل ویرانههای این روستا روی نقشه شهر مشهد با نام شهرک پاچنار مشخص است.» در گزارشهای دوره قاجار، مانند «کتابچه میانولایت» اطلاعاتی درباره پاچنار وجود ندارد. البته این فقدان اطلاعات، دلیل بر فقدان روستا و تاریخچه آن نیست. قطع بهیقین، پاچنار قدمت نسبتا زیادی داشته است. قرار گرفتن آن در محدوده ییلاقی مشهد باعث میشد که روستای مزبور، بهعنوان مقصد گردشگریهای یک یا چندروزه مشهدیها در نظر گرفته شود.
حسینعلی رزمآرا در جلد نُهُم «فرهنگ جغرافیایی ایران» اطلاعات نسبتاخوبی از پاچنار در اختیار ما قرار میدهد که مربوط به اواخر دهه۱۳۲۰ خورشیدی است و میتواند چشمانداز مناسبی از وضعیت روستا را پیش روی ما بگذارد: «ده از دهستان مرکزی بخش طرقبه شهرستان مشهد/ ششکیلومتری خاور طرقبه/ یککیلومتری جنوب شوسه عمومی مشهد به طرقبه/ جلگه/معتدل/سکنه ۱۳۲/ شیعه/ زبان فارسی/ آبیاری با قنات/ محصولات شامل میوهجات، غلات، تریاک/ شغل اهالی زراعت و کرباسبافی/ راه اتومبیلرو دارد.»
این اطلاعات مختصر با شواهد موجود در نقشه سال ۱۳۴۰ خورشیدی که احمد ماهوان آن را در کتاب «تاریخ مشهد قدیم» آوردهاست، تکمیل میشود. طبق این نقشه، در جنوب روستا یا مزرعه پاچنار، روستای «نودر» قرار داشت (سیدی آن را نودره ذکر میکند). در غرب و شمال غربی آن، اراضی وکیلآباد واقع بود و البته کارخانه آجرنسوز مشهد که تا اوایل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی فعالیت میکرد. اراضی شمالی پاچنار به حدود بولوار تربیت امروزی میرسید؛ جایی که در آن و در سال ۱۳۴۰ خورشیدی، سنگ بنای زندان جدید مشهد را گذاشتند.
طبق نقشه مذکور، در جنوب شرقی پاچنار هم اراضی متعلق به کارخانه کوکاکولا قرار گرفته بود (این اطلاعات با آنچه در ادامه و در قسمت بررسی اسناد خواهم آورد، تکمیل میشود). به این ترتیب، پاچنار روستایی به حساب میآمد که هنوزبه شهرنپیوسته، گرفتار معضلات شهری بود؛ هیاهوی جمعیت گردشگران و آلودگیهای ناشی از فعالیت کارخانهها حتما برای اهالی آزاردهنده بوده است.
هرچند اطلاعاتی دراینباره وجود ندارد، میتوان پاچنار را هم مانند دیگر روستاها و مزارع اطراف مشهد، صاحب قلعه و برخی تأسیسات و زیرساختهای لازم برای زندگی دانست. پاچنار نسبت به برخی دیگر از روستاهای اطراف مشهد، مانند «کاریزک» (که درباره آن قبلا صحبت کردیم) جمعیت شایاناعتنایی داشت و به نظر میرسد باید زیرساختهایی مانند حمام، مسجد و حتی یخچال در آن موجود بوده باشد. نکته درخورذکر دیگر درباره پاچنار، چشمانداز اقتصادی آن است.
در پیشینه این روستا، تنوع تولیدات و فعالیتهای کشاورزی و حتی صنعتی دیده میشود؛ علاوه بر میوههای مرغوب که حاصل باغات پرمحصول آن بود، در این روستا خشخاش کشت میشد و در دهه ۱۳۲۰ خورشیدی و قبل از آن، استحصال تریاک متداول بود؛ هر چند که طبق قانون «انحصار دولتی تریاک»، مصوب ۲۶ تیرماه ۱۳۰۷ خورشیدی، کشاورزانی مانند اهالی پاچنار، ناچار بودند محصول خود را به دولت بفروشند؛ بنابراین میتوان تصور کرد که مأموران اداره انحصار تریاک، از پر رفتوآمدترین افراد غیربومی به روستای پاچنار بودهاند. از سوی دیگر، کارگاههای کرباسبافی نیز در این روستا فعال بودند و احتمالا بهعنوان قطب تولید این محصول در روستاهای غرب مشهد به حساب میآمدند.
در گزارشهای حسینعلی رزمآرا (فرهنگ جغرافیایی ایران) هیچ اشارهای به فعالیتهای پارچهبافی در روستاهای این منطقه نشده و تنها روستای واجد این فعالیت صنعتی، روستای پاچنار است. «کرباس» نوعی پارچه نخی و از جنس پنبه بود که برای دوخت لباسهای روستاییان منطقه کاربری گسترده داشت. وجود کارگاههای کرباسبافی در پاچنار این ظن را تقویت میکند که احتمالا بخشی از محصول منطقه «پنبه» بوده است. وجود مزارع پنبه میتوانست در توسعه صنعت کرباسبافی مؤثر باشد؛ هرچند که نبود آن هم مانع از فعالیت کرباسبافی در پاچنار نبود و این احتمال قوی است که اهالی نخ یا پنبه موردنیاز را از جاهای دیگر خریداری میکردهاند.
گفتیم که نام پاچنار در اسناد قدیمی شهر مشهد و آستانقدسرضوی چندان پرتکرار و فراوان نیست. ظاهرا این روستا موقوفه نبوده و به همین دلیل، کمتر رد و نشانی از آن در اسناد آستانقدسرضوی -که باید آن را مجموعهای منظم و منحصربهفرد در ایران بدانیم- دیده میشود. قدیمیترین و مهمترین سندی که در آن نامی از پاچنار به چشم میخورد، سندی مربوط به پاییز سال ۱۳۰۸ خورشیدی است؛ دعوایی حقوقی میان «حاجمحمد اعتمادالتجار»، مالک وقت روستای پاچنار، و آستانقدسرضوی بر سر حقابه این روستا از محل خروجی بند گلستان.
اعتمادالتجار که در اسناد از وی با نام «اعتماد» هم نام برده شده است، قصد دارد که براساس قانون ثبت، روستای پاچنار را به نام خودش سند بزند و ادعا میکند که این روستا بهصورت سنتی، سهمی از آب خروجی بند گلستان که متعلق به آستانقدسرضوی و مسجد گوهرشاد است، دارد. علاوهبراینها، حاج محمد اعتماد مدعی مالکیت بخشهایی از اراضی آبکوه و ملکآباد هم بود که باید توسط اداره ثبت بررسی میشد. پرونده مذکور در مهرماه ۱۳۰۸ خورشیدی به جریان افتاد که محتوای مفصل آن به عنوان سند شماره۶۶۶۰۷ در مرکز اسناد آستانقدسرضوی نگهداری میشود.
هرچند که ادعای اعتماد از سوی اداره ثبت رد شد و در پی آن، جلسهای با حضور حاج میرزایحیی ناظر (نماینده آستانقدس)، میرزا احمد و میرزا حسین فراشباشی (نمایندگاه موقوفه مسجد گوهرشاد) و برخی معتمدان مانند حاج حسین بحرآبادی برای تراضی طرفین برگزار شد و نهایتا موضوع با همان تراضی خاتمه یافت، اما در متن مکاتبات اشاراتی به وضعیت جغرافیایی و حتی تاریخی پاچنار شده است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. به عنوان نمونه، در متن یکی از صفحات سند میخوانیم: «یوم شنبه، ۲۲ جمادیالاول ۱۳۴۸ (۴ آبان ۱۳۰۸)، جهت ملاحظه حد زمین پاچنار به محل مزبور رفته بهدقت معاینه شد. حد شرقی پاچنار منتهی به نهری میشود که ملکآباد و سایر مزارع هروقت از آستانه یا مسجد [گوهرشاد]خریداری نمایند آب برده و زراعت خود را مشروب مینمایند.
اما در خصوص حق مجرا از آبکوه این مجرا عبارت است از یک معبری که متصل به قنات پاچنار ساخته شده است که اگر وقتی مالک پاچنار از آستانه یا مسجد [گوهرشاد]آبی خریداری نماید، بتواند از آن مجرا به قنات خود وارد نماید و نهری که در فوق ذکر شد همان نهری است که از بالای سرحوض عباسعلی که حالا معروف است به حوض حاج محمدحسن کشیده شده است.»
ذیل این سند را «یحیی الرضوی ناظر»، «احمد رضوی متصدی [موقوفات مسجد]»، «حسین فراشباشی» و «حاج محمد اعتماد» امضا و مهر کردهاند. گزارش مذکور که یکی از چند گزارش پرونده و از حیث دقت در جزئیات، بهتر از بقیه است، نشان میدهد که روستای پاچنار، با وجود دارا بودن قنات، گاهوبیگاه به آببند گلستان نیاز پیدا میکرد. خشکسالیهای سنگین در منطقه، حتی این بخش پرآب را هم تحتتأثیر قرار میداد و باعث نیاز روستاها به خرید آب از بند گلستان میشد.
یادمان باشد که بند گلستان، اصلیترین منبع تغذیه آب مزارع غرب و جنوب مشهد بود و از این نظر، منبعی راهبردی به حساب میآمد.
سند مذکور، حد شرقی اراضی پاچنار (یعنی منطقهای که در نقشه ۳۲ سال بعد با عنوان «اراضی کوکاکولا» مشخص شده است) را در مسیر نهری میداند که به زمینهای ملکآباد و دیگر مناطق این ناحیه آبرسانی میکرده است.
طبعا امروزه اثری از این نهر نیست و صدالبته نمیتوان نشانی از حوض یا به قول مشهدیهای قدیم «تَلخ عباسعلی» یا «حاج محمدحسن» در منطقه مذکور پیدا کرد. این مناطق، بهویژه در دهه ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۰ خورشیدی، بهطور گسترده هدف فعالیتهای عمرانی با رویکرد آپارتمانسازی قرار گرفت و دیگر چیزی از آن سابقه تاریخی در حوزههای کشاورزی و صنایع روستایی باقی نماند.