فهیمه شهری/ شهرآرانیوز - بیکاری کلمهای است که هر روز آن را میشنویم. حتی شاید در دورههایی خودمان یا نزدیکانمان درگیر آن بوده باشیم. در این بین عدهای مدام از زمین و زمان بد میگویند و دیگران یا جامعه را باعث و بانی بیکار بودن خودشان میدانند. اغلب آنها منتظر هستند تغییری در وضعیت جاری روی دهد تا آنها به کار گمارده شوند. صرفنظر از اینکه این تصورات تا چه حد درست است یا اشتباه، در این نوشتار سراغ کسی رفتیم که فراز و نشیبهای زیادی را در عرصه کاری پشت سر گذاشته و تجربیاتی از ورشکستگی دارد؛ اما هیچ یک از این سختیها و موانع، نه تنها او را از پای در نیاورده؛ بلکه موجب شده است هر بار قویتر از قبل بلند شود. مهمتر از همه اینکه او در مقابل هر دردی که دیده، تصمیم گرفته مرهم درد کسانی باشد که از آن موضوع رنج میبرند. همین رویکرد اکنون از او یک انسان خیر و کارآفرین ساخته است.
سیدعلی اصغر موسوی، شهروند شصت و دو ساله محله دانشجو است. او اکنون رئیس هیئت مدیره یک کارخانه تولید دستگاه سیانسی است CNC. فرم کوتاه شده عبارت Computer Numerical Control و به معنی کنترل عددی رایانهای است. این دستگاه شامل یک مینی کامپیوتر یا میکرو کامپیوتر است که وظیفه ارسال برنامههای لازم برای برش یا حک فلزات و غیرفلزات را بر عهده دارد. در واقع CNC را میتوان مانند یک ربات دانست که با برنامهریزی، طرحهایی را که به آن داده میشود روی سطوح حک میکند. در این کارخانه حدود ۶۰ نفر کار میکنند. افزون بر این ۵ نفر برای نصب و خدمات پس از فروش مشغول به کار هستند و بازاریابهای متعددی هم در کشور با آنها در ارتباط هستند که پورسانت خودشان را میگیرند؛ بنابراین با ایجاد این کارگاه، برای حدود ۱۰۰ نفر اشتغالزایی شده است.
موسوی در خانوادهای مذهبی در شهرستان بایگ به دنیا آمده است. هفت ساله که میشود پدرش به جای مدرسه، او را به یک مغازه در و پنجرهسازی میبرد و به رسم قدیم به صاحبکار میگوید گوشت و پوستش از شما و استخوانش از ما. اوستاکار هم سختگیریهای خودش را شروع میکند. روزهای سختی را میگذراند، اما اکنون که آنها را مرور میکند راضی است و اعتقاد دارد همان سختیها او را ساخته است.
استقلال در ۱۶ سالگی
به دوازده سالگی که میرسد تصمیم میگیرد به مدرسه برود و به کسب سواد بپردازد، اما باز هم کارش را رها نمیکند و تحصیل تا پایان مقطع ابتدایی را به صورت شبانه دنبال میکند. شانزده ساله که میشود آنقدر تجربه داشته که بتواند خودش به تنهایی سفارش کار قبول کند.
اولین سفارش را شرکتی در شهر شیراز به او میدهد. ابزارش را جمع میکند و به این شهر میرود. کارگر میگیرد و کار را تحویل صاحب شرکت میدهد؛ اما او خلف وعده میکند و حقالزحمه موسوی را نمیدهد. او میماند و کلی هزینه که کرده و کارگرانی که حقوقشان را میخواستهاند. ابزارهای کارش را میفروشد و با آن حقوق کارگران را میدهد.
بعد هم به مشهد باز میگردد و به قول خودش از صفر شروع میکند. چند سالی را کارگری میکند تا بتواند از این راه پولی به دست آورد. سپس یک مغازه لولهکشی باز میکند. سال ۵۶ که آبگرمکن کمیاب میشود به تولید آبگرمکن میپردازد و پس از آغاز شدن جنگ، کار را تعطیل میکند و عازم جبهه نبرد میشود حتی ۵ ماه به لبنان میرود. پس از بازگشت، وارد کار لولهکشی میشود و لولهکشی گاز شهری را انجام میدهد. او سالهای پس از انقلاب را به همین شکل میگذراند تا اینکه حدود سال ۸۵ برادرش در رشته الکترونیک از دانشگاه دانشآموخته میشود. موسوی که در آن زمان میدید بسیاری از دانشآموختگان در رشتههایی غیر از رشته تحصیلیشان مشغول به کار میشوند از برادرش میخواهد حالا که درس خوانده است در همان رشته خودش کار را دنبال کند. برادرش به او میگوید به سرمایه نیاز دارد تا بتواند به تولید دستگاه سیانسی بپردازد و از تحصیلاتش استفاده کند. موسوی سرمایه را در اختیارش میگذارد و با کمک ۳ نفر دیگر از همکلاسیهای برادرش شروع به ساخت دستگاه سیانسی میکنند. دو مغازه ۱۲ متری در ۲۰ متری طلاب اجاره و کارشان را آغاز میکنند تا اینکه بعد از گذشت ۴ ماه موفق میشوند اولین دستگاه را بسازند.
فروش این دستگاه کار سختی بود و صاحبان کارخانهها به راحتی اعتماد نمیکردند. پس از رایزنیهای بسیار، دستگاه را میفروشند و خوشبختانه خریدار از کیفیت دستگاه رضایت پیدا میکند. موسوی و برادرش سهم دیگر شرکا را میخرند و از این پس دو برادر با یکدیگر کار را ادامه میدهند. پس از چندی کارخانه دیگری از آن کارخانه میخواهد که دستگاهش را به سیانسی تبدیل کند. موسوی و برادرش متوجه موضوع میشوند و مستقیم به آن کارخانه میروند و میگویند ما آن دستگاه سیانسی را ساختیم و میتوانیم دستگاه شما را هم به سیانسی تبدیل کنیم. باز هم ابتدا مدیریت کارخانه اعتماد نمیکرد؛ اما پس از گفتگوهای مختلف این اعتماد را کسب میکنند و دومین سفارش دستگاه را میگیرند. آنها از این پس به کارخانههای مختلف میروند تا سفارش کار بگیرند. برخی دارندگان دستگاه با وجود اینکه از کیفیت آن راضی بودند اجازه نمیدادند خریداران بعدی، دستگاه را ببینند. در واقع آنها میخواستند این قابلیت فقط در انحصار خودشان باشد؛ بنابراین موسوی هنگام قبول کردن بعضی سفارشها، مبلغ را بسیار پایینتر میگفت و در قبالش از مالک میخواست اجازه دهد دیگر مشتریان و متقاضیان دستگاه، از آن بازدید کنند. آنها به این طریق میخواستند کارشان را به دیگران معرفی کنند تا بتوانند مشتریهای بیشتری جذب کنند.
صادرات به خارج از کشور
خدمات پس از فروش از اصولی بود که موسوی به شدت به آن پایبند و مقید است و اعتقاد دارد یکی از عوامل موفقیت آنها پایبندی به همین اصل است. آنها از ابتدا هر نوع خدمات پس از فروشی که لازم بود در اسرع وقت انجام میدادند تا رضایت مشتری جلب شود و دارندگان دستگاههای خارجی که از خدمات پس از فروش
بی بهره بودند، ترغیب به خرید دستگاه ایرانی شوند. این اتفاق هم میافتد و به مرور کارخانهداران بیشتری تقاضای ساخت دستگاه را به موسوی و برادرش میدادند. با این افزایش تقاضا، مغازه را توسعه میدهند و یک مغازه ۴۰ متری اجاره میکنند؛ اما پس از مدتی آن هم برایشان کوچک بود و کارگاهی ۱۵۰ متری در بولوار توس میخرند. در این سالها برادر کوچکترشان هم به آنها ملحق میشود تا طبق وصیت پدرشان، هر سه برادر با هم کار کنند. تعداد سفارش آنها آنقدر زیاد میشود که اکنون در زمینی ۷ هزار متری مشغول کار هستند. آنها در عرصه رقابت با دستگاههای خارجی تا جایی پیش رفتهاند که نه تنها داخل کشور، بلکه از کشورهایی همچون عراق، افغانستان، سوریه، ونزوئلا و ... سفارش کار میگیرند؛ البته مدتی است که به دلیل تحریمها و افزایش قیمت دلار، اوضاع صادرات برایشان خوب نیست. زمانی که دلار به طور ناگهانی افزایش داشت آنها طی ۲ ماه ۸۰۰ میلیون تومان متضرر میشوند و حتی به فکر تعطیلی کارگاه میافتند چرا که آنها قراردادها را به عنوان مثال با دلار قیمت ۳ هزار تومان بسته بودند و تا آماده کردن دستگاه چند ماه زمان لازم بود و وقتی در این بین قیمت دلار افزایش پیدا کرد سفارشدهندگان قبول نکردند که قیمت قرارداد را افزایش دهند؛ بنابراین ضرر زیادی به آنان که تولیدکننده دستگاه بودند، وارد شد.
کیفیت و بهروز بودن؛ شرط ماندگاری
موسوی آنچه را موجب موفقیت و سرپا ماندن آنها در این شرایط میشود؛ کیفیت کارشان و به روز کردن دستگاهها میداند و در این راستا اظهار میکند: مالکان کارخانهها وقتی دستگاهی خارجی را میخرند حتی برای نصب و راهاندازی آن مشکل پیدا میکنند چراکه آنها خدمات پس از فروش ندارند. شرکتی از ما قیمت گرفت و گفتیم با ۲۰ میلیون تومان دستگاه موردنظرش را برایش تولید میکنیم، اما ۳۰ میلیون تومان داد و یک دستگاه چینی خرید. بعد با ما تماس گرفت که برویم برایش راهاندازی کنیم؛ اما گفتیم در حیطه کاری ما نیست. پس از مدتی پشیمان شده بود و همان ۲۰ میلیون را داد و از ما خواست تا دستگاه را برایش تولید کنیم، البته کیفیت دستگاههای ما خوب است و وقتی مشتری میبیند میتواند کالای باکیفیت را با قیمتی ارزانتر تهیه کند و از خدمات پس از فروش آن هم بهره ببرد، کالای ایرانی را به خارجی ترجیح میدهد. از طرفی هر سفارشدهندهای که از کار راضی است خودش وسیله تبلیغی میشود تا دیگران هم به ما سفارش دهند.
این کارآفرین، به روز کردن محصول را شرط مهمی در موفقیت میداند و میافزاید: امروزه علم با سرعت در حال پیشرفت است و اگر تولیدکنندهای به این موضوع توجه نکند و عقب بماند، شکست میخورد. طراحان ما دائم در حال بهروزرسانی طرحها و دستگاهها هستند و همینهاست که موجب موفقیت ما شده است وگرنه افراد دیگری هم بودند که وارد کار ساخت دستگاه سیانسی شدند؛ اما، چون به خدمات پس از فروش و به روزکردن کار اهمیت ندادند نتوانستند ادامه دهند.
با این حال موسوی گلایههایی دارد و میگوید: با وجود افزایش قیمت، سود امروز ما در مقایسه با دستگاههای اولی که ساختیم خیلی کمتر است و نسبت به سرمایهای که بند کردهایم در واقع داریم ضرر میکنیم. اگر ما همین سرمایه را در بانک بگذاریم یا با آن وارد عرصه دلالی شویم خیلی بیشتر از حالا سود به دست میآوریم، اما چون میخواهیم کمکی به اقتصاد کشور کرده باشیم و شرایط خود اتکایی را فراهم کنیم تاکنون پای سختیهایش ایستادهایم. افزون بر این وقتی به این فکر میکنیم که به واسطه این کارگاه، ۶۰ نفر به طور مستقیم مشغول به کار شدهاند و نان بر سر سفرهشان میرود، نمیخواهیم با تعطیلی کارگاه، آنها را از کار بیکار کنیم. خدا هم تاکنون کمک کردهاست و شرمنده کسی نشدهایم.
کارآفرینی بدون دریافت وام
پرداخت به موقع حقوق کارگر، یکی دیگر از اصولی است که موسوی به شدت به آن پایبند است و به گفته خودش تاکنون نشده حقوق کارگرانشان از دهم ماه دیرتر پرداخت شود. تمام کارگران او بیمه هستند و مطابق قانون کار تمام مزایای حق اولاد، حق مسکن، رفاهیات و ... را دریافت میکنند. موسوی در این باره میگوید: زمانهایی بود که خودمان به شدت به پول احتیاج داشتیم، اما به این فکر نکردم که پول کارگران را دیرتر بدهم یا از محل حقوق کارگران مشکلات مالی کارگاه را حل کنم.
موسوی به بازدیدی که سال ۹۷ معاون وزیر صنعت از کارگاهشان داشت، اشاره میکند و میگوید: ایشان خیلی از کار ما استقبال کردند و به من گفتند چه تسهیلاتی میخواهید. گفتم تاکنون هیچ تسهیلاتی از هیچ جایی نگرفته و نمیگیریم فقط برای صادرات ما اگر کاری از دستتان برمیآید انجام دهید. ایشان در پاسخ گفت تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که در هر سفر خارجی که میرویم شما را هم با خودمان ببریم تا آنجا بتوانید بازاریابی کنید، اما به ازای هر سفر سه روزه باید ۲۰ میلیون تومان بپردازید. ما هم امکان پرداخت چنین مبلغی نداشتیم و خودمان به شکلهای دیگری بازاریابی کردیم و از مشتریانی در ارمنستان و قفقاز سفارش کار گرفتیم، اما باز به دلیل تحریمها نتوانستیم دستگاه را ارسال کنیم.
توجه به استعداد، شرط موفقیت در کاریابی
موسوی به روزی اشاره میکند که برای تأسیس کارگاه نیاز شدیدی به سرمایه داشت و میخواست وام بگیرد، اما آنقدر شرایط سختی برای ضامن و چک و ... برایش گذاشتهاند که نتوانست آن را انجام دهد. چند نفری که حاضر بودند ضمانت او را بکنند شرایط مورد نظر بانک را نداشتند و او فقط یک ضامن با شرایط بانک میتواند پیدا کند. چون ضامن دوم را نداشت وام را به او نمیدهند. همین میشود که موسوی با خودش میگوید مردمی که به پول نیاز دارند اگر نتوانند وام بگیرند با چه شرایط سختی مواجه هستند و برای همین تصمیم میگیرد هرکس به پول نیاز داشت، کارش را راه بیندازد. او از آن زمان تاکنون، در حد خودش به افراد زیادی کمک کرده است.
به عنوان مثال خانمی به او از شغل همسرش گلایه کرد و گفت شغل همسرش به گونهای است که شبها منزل نمیآید و این موضوع برایش مشکلساز شده است. موسوی وقتی میفهمد آنها در روستایشان ۲ گاو دارند، ۵ گاو دیگر برایشان خریداری میکند تا خرج زندگیشان را از محل همین گاوها تأمین کنند و مرد خانواده مجبور نباشد برای کسب درآمد به شهر برود و شبها نیاید. برای یک نفر دیگر هم که توانایی پرورش گوسفند داشت ۸۰ بره خریداری میکند و او اکنون در حال بزرگ کردن آنهاست. تاکنون هم سود خوبی به دست آورده و توانسته است پول موسوی را برگرداند و با مابقی سودش، کسب و کار و زندگی خودش را اداره کند. فرد دیگری قادر بود فیلمبرداری و مستندسازی کند، موسوی دوربین فیلمبرداری را برایش خریداری میکند و در اختیارش میگذارد تا به این طریق ابزار کار برایش فراهم باشد.
به عقیده موسوی در اشتغالزایی باید دید فرد در چه حوزهای توانایی و استعداد دارد و شرایط اشتغالش را در همان عرصه برایش فراهم کرد.
در این راستا او برای فردی که رشته تحصیلیاش خوراک دام بود، ۶۰ جوجه شترمرغ خریداری میکند تا آنها را پرورش دهد. با سود خوبی که از این کار عاید آن فرد میشود، بعد از ۹ ماه پول موسوی را به او برمیگرداند و سپس خودش به طور مستقل یکصد جوجه شترمرغ خریداری میکند. پس از این آشنایی، موسوی چربی شترمرغها را از آن فرد خریداری میکند و روغنش را میگیرد و به فروش میرساند.
این فرد خیر و کارآفرین، مطالعات زیادی در عرصه روغنهای گیاهی انجام داد و خلاصه مطالعاتش را در کتابی به نام ۱۱۴ روغن گیاهی به چاپ رساند. او همچنین کتابی با عنوان ۱۱۴ دمنوش گیاهی تألیف کرد که به دلیل افزایش قیمت کتاب، آن را به چاپ نرسانده است.
موسوی درصدد تألیف کتاب قصههای قرآنی نیز بود که از آن منصرف میشود و تصمیم میگیرد از طریق ساخت عروسک، کودکان را با فرهنگ دینی و قرآنی آشنا کند.
ایجاد کارگاه عروسک سازی
این فرد خیر اکنون در حال آمادهسازی مقدمات تشکیل یک کارگاه دیگر است تا در آن، ضمن اشتغالزایی، عروسکهایی ساخته شوند که به جای موسیقی غربی، اشعاری با مضامینی همچون تقدیر از مادر را داشته باشند و در قالب آنها بتوان کودکان را از ابتدا با اصول اخلاقی دین اسلام آشنا کرد.
ناگفته نماند که او در تولید یک نرمافزار و کتاب آموزش نماز مشارکت داشت که وقتی آن نرمافزار را روی کتاب بگیرند، به صورت سه بعدی، نماز را به کودکان آموزش میدهد. او در نظر دارد چنین نرمافزارهایی را برای دیگر آموزشهای دینی به کودکان توسعه دهد.
موسوی مسئولیت بسیج اصناف مسجد غدیر باباعلی را نیز برعهده دارد و از این طریق هم اقدامات فرهنگی متعددی انجام میدهد از جمله اینکه، کتابهای مربوط به داستانهای شهدا را از قم به مشهد میآورد و به وسیله جوانان و نوجوانان، آنها را بدون دریافت هیچ سودی، به فروش میرسانند.
این کارآفرین، تأکید زیادی بر تلاش دارد و معتقد است موفقیت از آن کسانی است که با تلاش و پشتکار راهشان را ادامه میدهند و در برابر هیچ مشکلی ناامید نمیشوند.
او میگوید: بارها زندگی من از لحاظ اقتصادی به صفر و حتی زیر صفر رسیده است، اما دست از تلاش برنداشتم و دوباره شروع کردم. هر بار که از اوج به زمین افتادم نگفتم در شأن من نیست که کارگری کنم. با افتخار، دوباره از کارگری شروع کردم و خودم را بالا کشاندم، اما متأسفانه امروزه بسیاری از جوانان ما، از ابتدا، حتی بدون هیچ تجربه و سابقه کاری، دوست دارند جایگاه شغلی بالا داشته باشند و حاضر نیستند در این راه سختی بکشند.
موسوی کار خیر را توفیقی از جانب خدا میداند و اظهار میکند: داشتههای ما توفیقی است که خداوند به ما داده و باید از آن برای خدمتگزاری به خلق استفاده کنیم. این وظیفه انسانی ماست که وقتی خودمان از نعمتی برخورداریم فقط به فکر راحتی خودمان نباشیم و دغدغه آسایش دیگران را هم داشته باشیم. به عقیده او ما انسانها در مقابل دادههای خداوند مانند صندوقدار بانک هستیم. همانطور که صندوقدار هرچه به حساب وارد شود یا از آن خارج شود فرقی به حالش نمیکند و آن را متعلق به خودش نمیداند، ما هم باید باور کنیم هرچه داریم از جانب خداست و خداوند هر لحظه میتواند نعمتهایش را از ما بگیرد یا آن را بیشتر کند. اینها همه ابزاری برای امتحان کردن ماست و کسانی در این امتحان سربلند میشوند که به وظیفه انسانی خود آگاه باشند و داشتههایشان را در اختیار نیازمندان هم قرار دهند.