رادمنش | شهرآرانیوز؛ «شاهنامه» فردوسی را، فراتر از اثری ادبی، ابرمتنی سیاسی دانستهاند، متنی که با گذشت هـــــزار سـال از خلق آن هـم زیباییهای ادبی اش نو و تازه است و هم وجوه سیاسی آن قابل تأمل و حتی دارای کارکرد. در «شاهنامه»، امر سیاسی پیوندی معنادار با امر اخلاقی دارد، و -به عبارتی- در گفتمان فردوسی و جهان «شاهنامه» این دو جدایی ناپذیرند. محمود فتوحی رودمعجنی، استاد بازنشسته دانشگاه فردوسی مشهد و پژوهشگر تاریخ ادبیات، نیز در سخنرانی خود با عنوان «گفتمان جهانی خطبههای شاهان شاهنامه» بر این جنبه از «شاهنامه» تمرکز داشت.
او، پس از آوردن نمونههایی از خطبههای شاهان «شاهنامه» و برشمردن ویژگیهای حاکم خوب از دیدگاه فردوسی، چنین نتیجه گرفت که بسیاری از رهبران امروز جهان مشروعیت ریاست بر جمهور مردم را ندارند. این سخنرانی، که متن آن در ادامه میآید، به صورت تصویری در نشست فرهنگی «شاهنامه برای جهان امروز چه سخنی دارد؟» ارائه شد. این برنامه با همکاری یونسکو و مؤسسه فرهنگی «خردسرای فردوسی» در بیست وپنجم تیرماه ۱۴۰۴ برگزار شد.
در جهانی که همچنان نابرابری، جنگ و بحرانهای فرهنگی هست، بازخوانی یک ابرمتن سیاست گذار کلاسیک مانند «شاهنامه» آیا میتواند چشم اندازی به ما بدهد تا از آن منظر به بحرانهای جهانی بنگریم و نظم و هم زیستی میان ملل و فرهنگها را از آن منظر تماشا کنیم؟
حکمتهای «شاهنامه»، که در هزاره اخیر در جامعه ایران گفتمان ساز و سیاست گذار بوده است، اگر با ضرورتهای امروزی بازخوانی شود، شاید در تعاملات بین المللی افقهایی به روی ما بگشاید. من اینجا میخواهم دو گونه خطابه سیاسی را با هم مقایسه کنم، یکی سیاسی جلوس در فرمانروایی ایران و دیگر خطابه تحلیف رهبران بزرگ امروز؛ و خواهیم دید که چه تفاوتهایی در این هزار سال یا چندهزار سال میان این دو گونه خطبه رخ داده است.
فردوسی، در آغاز شهریاریِ هرکدام از شهریاران ایران، گزارشی میآورد از مراسم تاج گذاری. وقتی شاهِ نو تعیین شد، مهتران کشور در دربار بزم بزرگی میسازند، شهریار نو تاج بر سر مینهد و بر تخت مینشیند. پس از آن، آفرینها و ستایشهای حاضران است، و شهریار برمی خیزد و رو به مهمانان یا در برابر موبد بزرگ به پا میایستد و یک خطبه جلوس ایراد میکند. در این خطبه، آغاز دوره تازهای از حکمرانی را اعلام میکند و اندرزهایی میدهد و پیمانهایی با مردم میبندد و -درواقع- برنامه فرمانروایی خود را بیان میکند.
من بیش از بیست خطبه جلوس ایرانی را از منابع مختلف بررسی کردهام: هشت خطبه در «شاهنامه» فردوسی از منوچهر، اردشیر بابکان، همای چهرزاد، کیخسرو، بهمن، انوشیروان، هرمز، خسروپرویز، و چهارده خطبه هم در منابع عربی از قرن سوم تا پنجم هجری از کتابهای «اخبارالطِوالِ» دینوَری، «تاریخ طبری»، «غُرَر اخبارِ» ثَعالبی، «تجارب الأمم» مِسْکَویه، و «نهایة الأرَب».
خطبههای شهریاران در نظام سیاسی ایران تعهداتی به مردمشان میدهند. در خطبه جلوس، پادشاه تازه با مردم پیمان میبندد، پیمان داد و خرد. پیمان میدهد که این اوصاف را داشته باشد: راستگو باشد، دادگری و برقراری عدالت و امنیت را تعهد میکند، آبادانی مُلک، و بخشش، و دفع ظلم، و مرزداری، و دیگر سیاستهای کشورداری.
مثلا، انوشیروان، در خطبه جلوس، نخست، سپاس ایزد میگزارد، اندرزهای اخلاقی میدهد، ازجمله دعوت میکند به پرهیز از دروغ و سستی، و ترغیب میکند به چابکی و سحرخیزی، بر پذیرش فرمان یزدان و پیمان نگاه داشتن تأکید میورزد، و فرمان میدهد که هرکه برای عرضه شکایت به بارگاه من آمد کسی نباید راه دادخواهی بر او ببندد، و باید برای نیک و بد کشور به سخن دستور یا وزیر -که مظهر خرد سیاسی ایرانی هم هست- گوش فرا دهیم.
در خطابه دیگری، فردوسی وظایف پادشاهی را از زبان هرمزد، پسر انوشیروان، چنین برمی شمارد:
جهان را بداریم در زیر پر
چنان، چون پدر داشت با داد و فر
به هر کشوری دست و فرمان مراست
توانایی و داد و پیمان مراست
گنه کردگان را هراسان کنیم
ستم دیدگان را تن آسان کنیم
که سرمایه شاه بخشایش است
زمانه ز بخشش به آسایش است
ستون بزرگی است آهستگی
همان بخشش و داد و شایستگی
به درویش بر مهربانی کنیم
به پُرمایه بر پاسبانی کنیم
هر آن کس که ایمن شد از کار خویش
بر ما چنان کرد بازار خویش
شما را به من هرچ هست آرزوی
مدارید راز از دل نیک خوی
ز چیزی که دلْتان هراسان بوَد
مرا داد آن دادن آسان بوَد
میان بزرگان درخشش مراست
چو بخشایش داد و بخشش مراست
شما مهربانی به افزون کنید
ز دل کینه و آز بیرون کنید
به خشنودی کردگار جهان
بکوشید یکسر کِهان و مِهان
خسرو پرویز در خطبه جلوسش سخن از آشتی همگان میگوید:
ابا هر کسی رای ما آشتی است
ز پیکار کردن سر ما تهی است
و باز اردشیر بابکان را میبینیم که در خطبه اش تعهد میدهد که پناه همگان باشد، پناه جهان و جهانیان باشد:
جهان سربه سر در پناه من است
پسندیدن داد راه من است
و باز همای چهرزاد، دختر بهمن که ۳۲ سال با داد و خرد پادشاهی کرد، این شهریاربانوی دادگر، در خطبه جلوسش، تعهد میکند که برای گنج داران بزرگ، سرمایه داران، رنج و مشکلی ایجاد نکند:
همه نیکویی باد کردار ما
نبیناد کس رنج و تیمار ما
مِهان جهان را که دارند گنج
نداریم زآن نیکوییها به رنج
این تعهداتی است که در خطبهها مطرح میشود: دفاع از مردم، برقراری آیین داد و دهش، و حمایت و نگاه داشت گنج بزرگ سرمایه داران. اینجا یک پرسش مهمی پیش میآید که تعهدات مندرج در خطبه جلوس چه ضمانت اجراییای -به قول امروزیان- دارد. ما میدانیم که فره ایزدی منبع قدرت و پایه مشروعیت شهریار ایرانی است، بقای فره در پادشاه در دادگری و خرد استوار است.
اما همین فره که مشروعیت بخش است با دروغ و منیت و کژی و بیدادگری از شاه زایل میشود و او مشروعیت سلطنت را از دست میدهد؛ یعنی بی خردی و بی دادی فروپاشی دولت را به دنبال دارد، چنان که جمشید، وقتی گرفتار منیت و غرور شد، فره ایزدی از وی دور شد و او از شهریاری افتاد:
منی، چون بپیوست با کردگار
شکست اندرآورد و برگشت کار
به جمشید بر تیره گون گشت روز
همی کاست آن فر گیتی فروز
بر او تیره شد فره ایزدی
به کژی گرایید و نابخردی
مفاد خطبههای شهریاری در «شاهنامه» با آنچه در منشور ملل متحد آمده کاملا سازگاری دارد. در تمام خطبههای جلوس، تأکید ویژه بر عدالت، آن هم عدالت مبتنی بر خرد، بر امنیت، بر مردم داری میرود، و دادگری و خرد دو رکن اصلی در فرمانروایی است.
حالا، اجازه بدهید به آخرین خطابه تحلیف مقتدرترین رهبر جهان امروز بپردازم و آن را با خطبههای باستانی ایران مقایسه کنم. برخی از فرازهای خطبه تحلیف ریاست جمهوری فعلی آمریکا که در ژانویه ۲۰۲۴ ارائه شد، اگر با تأمل مورددقت قرار بگیرد، با اصول صلح بین المللی و هم زیستی انسانی و خرد سیاسی روزگار مدرن سازگاری چندانی ندارد. به این جملات از سخنرانی تحلیف ریاست جمهور ترامپ دقت بفرمایید:
«آمریکا فرصت استفاده از شرایط کنونی در جهان را دارد. قدرت آمریکا را باز خواهیم گرداند. دیگر کشورها به ما حسادت خواهند کرد. میلیونها مهاجر غیرقانونی را اخراج خواهیم کرد. تعرفههای گسترده علیه دیگرکشورها اعمال خواهیم کرد. اسم خلیج مکزیک را به خلیج آمریکا تغییر خواهیم داد. کانال پاناما را به آمریکا بازمی گردانیم. جاه طلبی جریان خون ملت است. من سنگری هستم در برابر جهانی که خشمگین، خشن و کاملا غیرقابل پیش بینی است.»
به این فرازها اگر دقت کنیم، میبینیم که ترامپ بر منافع ملیِ آمریکایی در مواجهه با جهانیان تأکید کرده است، و [این]با حقوق بین الملل و اصل حسن نیت در معاهدات بین المللی چندان همخوانی ندارد. به همین دلیل هم بود که از همان روز نخست جلوس [بر]این قدرتمندترین مسند سیاسی نگرانیهایی برای دیپلماسی جهانی ایجاد شد.
تعهدات ترامپ به هوادارانش تضعیف نهادهای بین المللی و عدالت جهانی را در پی داشت، موجب گسست همکاریهای اقتصادی و بی ثباتی در بازار جهانی شد. حتی سخنانش درباره تصرف سرزمینها و اقالیم دیگر مصداق آشکار تهدید علیه تمامیت ارضی کشورها و ناقض اصل توسل نکردن به زور در منشور سازمان ملل است.
در جهان پرآشوب، وفاداری یک کشور به پیمانهای بین المللی عیار خرد دیپلماتیک و اخلاق سیاسی است. پیمان شکنی نظم اجتماعی و جهانی را فرومی پاشد. این قاعده را فردوسی بارها و بارها در «شاهنامه» گوشزد کرده است. رهبران بزرگ و جنگ طلب جهان امروز، که بیدادگری و ناراستی ایشان در جهان شیشهای اخبار عریان شده، بر اساس آیین خرد و داد «شاهنامه»، فره شهریاری را از دست دادهاند و فاقد مشروعیت هستند. فردوسی داد و خرد و شرم و پرهیز را شرط شهریاری میدانست. با این معیارها، بسیاری از حاکمان امروز مشروعیت خود را از دست میدهند و شایسته ریاست بر جمهور نیستند.
نکته دیگری که حاکمیت در جهان امروز را پیچیدهتر میکند گره خوردگی ریز و درشت ملتهای جهان است: امروز دو امر ملی و بین المللی سخت به هم گره خوردهاند و منافع ملی در گرو منافع ملت هاست؛ بنابراین، حاکم امروزی دو مسئولیت بزرگ ملی و جهانی دارد. اگر شهریاران «شاهنامه» با مردم خویش یا دُوَل همسایه پیمان داد و خرد میبستند، منابع ملی با منافع دولتهای دوردست چندان درآمیخته نبود که امروز هست. کشور ایران با همسایگانش اشتراک یا تضاد منافع داشت، اما امروز هست ونیستِ ملل کوچک و بزرگ، در شرق و غرب و شمال و جنوب کره زمین، در لحظهای به هم گره میخورد.
کوتاه سخن آنکه «داد» و «خرد» در «شاهنامه» دو مفهوم همزاد سیاسی است و چونان دو ستون اصلی نظم اجتماعی است که بنیاد اندیشه سیاسی ایرانی را شکل میدهد. هرچند این دو مفهوم دایره معنایی گستردهای دارند، اما با دو مفهوم «عدالت» و «عقلانیت» امروزی بی مناسبت نیستند: خوانش عدالت و عقلانیت سیاسیِ امروز ازمنظر نظریه داد و خرد، احتمالا، بتواند کهن الگوهایی برای تنظیم مناسبات میان ملتها ارائه دهد.
میتوانیم مسائل امروز جهان را براساس حکمت داد و خرد به گفتوگو بگذاریم و به این بحثها بپردازیم که -مثلا- آیین داد و خرد میتواند ابزار دیپلماتیک برای حل منازعه باشد، بازدارنده کینه و چرخه انتقام میان ملتها باشد، تنوع فرهنگ ها، هویتها و اعتقادات را محترم بشمارد، و داد و خرد میتواند راهکاری برای ایجاد توازن، تعادل و نظم در روابط بین الملل باشد.
طرح حکمتهای باستانی «شاهنامه» در شرایط مدرن، اگرچه از کلیاتی درباره فضیلت داد و خرد فراتر نخواهد رفت، اما نشان خواهد داد مسائل انسان چندان تغییر نیافته است. نظریههای عمیق فلسفی و سیاسی مدرن درباره عدالت و عقلانیت جهانی گرهی از بحران بیدادگری انسان پیشرفته نگشوده و جهان همچنان دچار بیداد و نابخردی است. فردوسی میگوید که دادگری به آبادانی و آراستگی زندگی میانجامد و موجب شادی و خوشنامی مردم و شهریاران میشود.
اگر کشور آباد داری به داد
بمانی تو آباد و از داد شاد