مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ مشهد، طی تاریخ هزارودویستساله خود همواره با مشکل بیآبی روبهرو بوده است. این بحران سه علت بنیادی داشته است؛ نخست کمبود بارش و ذخایر آب زیرزمینی، دوم افزایش روزافزون جمعیت و طبعا اثرات سوء ناشی از افزایش مصرف آب و سوم هجوم پیاپی اقوام مهاجم گوناگون از مناطق فرارودان و شمال خاوری خراسان که اسباب تخریب شبکههای آبیاری و زیرساختهای آن را فراهم میکرد. باید توجه داشت که مشهد، برخلاف دیگرشهرها، بر پایه زیرساختهای مناسب شهری شکل نگرفته است.
دلیل پیدایش این شهر، وجود مضجع شریف ثامنالحجج (ع) در اراضی روستای سناباد نوقان بود؛ بههمیندلیل، ظرفیت زیرساختها تکافوی افزایش جمعیت را نمیداد و این مسئله، بیآبی را به یک دردسر بغرنج در تاریخ مشهد تبدیل کرد و تأمین آب لازم شهر به دغدغه اصلی فرمانروایانی مانند سلطانحسین بایقرای تیموری، شاهعباسیکمصفوی و نادرشاه افشار تبدیل شد و حتی در دوره معاصر نیز بهعنوان یک پروژه ملی، از قبیل انتقال آب سد دوستی به مشهد، موردتوجه ویژه قرار گرفت.
بااینحال، این درمانها عموما مقطعی بوده و هنگام کاهش بارشهای مفید سالانه، اثر خود را به سرعت از دست داده و مشهد را با معضلات عدیدهای دستبهگریبان کرده است. در گزارش پیشرو، به بهانه شرایط کنونی منابع آب و خطرات ناشی از کمآبی، نگاهی اجمالی خواهیم داشت به پیشینه این پدیده در مشهد و حواشی ناشی از آن.
گفتیم که مشهد از همان آغاز پیدایش با معضل کمآبی دستبهگریبان بود؛ بههمیندلیل، مورخان گزارشهایی را -مانند آنچه «ابودلف ینبوعی» در سفرنامه خود آورده است- عموما ناشی از توهم و خیال میدانند. ابودلف در قرن چهارم هجری قمری ادعا کرده که در سناباد نوغان باغهای پهناوری به طول چندصد کیلومتر وجود داشته است.
صرفنظر از گزارشهای مربوط به دوران پیش از ورود اسلام که عموما پرداخته ذهن حماسهسرایان سترگی مانند حکیم ابوالقاسم فردوسی است، احتمالا قدیمیترین گزارش مربوط به کمآبی در مشهد را باید در دوره «طاهریان (قرن سوم هجری قمری)» اندکی بعد از شهادت امامرضا (ع) و ذیل تاریخ خراسان جستوجو کنیم.
«مجدی» در «زینتالمجالس» که آن را در سال ۱۰۰۴ قمری به رشته تحریر درآورده است، مینویسد: «در آن اوان قحطی عظیم در خراسان روی نموده بود و باران از آسمان ایستاده، مردم از راحت مأیوس گشته، چون عبدا... [بن طاهر]به نیشابور رسید، ابواب رحمت الهی مفتوح شد و باران بسیار بارید.»
بیهقی در کتاب تاریخ خود، ذیل خدمات «ابوالحسن عراقی دبیر» به جاری کردن دوباره «کاریز» (احتمالا قنات سناباد) در مشهد اشاره میکند که نشاندهنده گسترش خشکسالی شهر در آن روزگار است. این بیآبی هم احتمالا ناشی از کمبود بارش گسترده در سال۴۰۱ قمری بود.
در دورههای بعد نیز کموبیش چنین وضعیتی وجود داشت. تاآنجاکه نویسندگان کتاب «تاریخ خشکسالی در خراسانرضوی»، براساس یک پژوهش، برای دورههای کمآبی در این خطه، بازههایی ۱۰ تا یازدهساله در نظر گرفتهاند. گزارشهای مربوط به کمآبیهای سال ۵۵۰ قمری به بعد، احتمالا نخستین گزارشهای از این دست هستند که در تاریخ مشهد به چشم میخورند.
در این زمان که مصادف با مرگ سلطان سنجر سلجوقی بود، خراسان به عرصه ترکتازی اقوام ترکمان و غُز تبدیل شد و همین مسئله به زیرساختهای آبی شهر آسیب بنیادی زد. میدانیم که ایرانیان، از قرنها پیش، راه گذر از این بحرانها را با ایجاد سازههایی مانند کاریز یا قنات یافته بودند.
طبعا حملههای مکرر، باعث ویرانی این سازهها میشد یا فرصت رسیدگی و لایروبی آنها را از مردم میگرفت و محدودیتهای شدیدتری به وجود میآورد. با آغاز هجوم مغولان به خراسان وضعیت دشوارتر شد. با وجود آنکه به شهادت شواهد تاریخی، حرمرضوی از تعرض آنها مصون ماند، مشهد غارت شد و آبادیهای اطراف نیز عموما خالی از سکنه شدند.
این اتفاق تبعات سنگینی برای وضعیت بحرانی آب در مشهد داشت؛ نخست آنکه همان داشتههای اندک زیرساختهای آبی را از بین برد و دوم اینکه مشهد را بهدلیل امنیت نیمبندی که پیدا کرده بود، دچار جمعیت روزافزون و این خود بحران بیآبی را تشدید کرد.
در همان سالها، نزولات آسمانی بسیار کاهش پیدا کرد و شرایطی بسیار سخت و تحملناپذیر را در مشهد و اطراف آن به وجود آورد. ضربه ناشی از حمله مغولان به جمعیت، پراکنش آن و همچنین زیرساختهای زیستی و اقتصادی چنان بود که برخی مورخان معتقدند با گذشت بیش از هفت قرن، هنوز از زیر بار تبعات آن کمر راست نکردهایم.
افزایش جمعیت شهری (که عموما ناشی از مهاجرت بود) در دورههای تاریخی بعد به یکی از اساسیترین زمینههای بحران کمآبی در مشهد تبدیل شد. اشاره کردیم که زیرساختهای آبی مشهد، اصولا تکافوی جمعیت زیاد و بهویژه ساکنان دائمی روزافزون را نمیکرد و آشکارا بحرانساز بود.
حفر چاه آب در مشهد برای مبارزه با بیآبی در حاشیه شهر مشهد. دهه ۵۰ قرن ۱۴ خورشیدی
منبع عکس: مرکز اسناد و توسعه تاریخ شهری شهرداری مشهد
هرچند که هجوم به مشهد در دوره ایلخانی و تیموری عملا کاهش فراوان یافت و همین امنیت نسبی، اسباب توسعه در عهد شاهرخ را فراهم کرد، چنانکه اشاره کردم، باز هم مسئله تأمین آب به آتش زیر خاکستر میماند. در دوره شاهرخ تیموری، تلاشهایی برای توسعه شبکه آبرسانی از طریق رساندن آب قناتهای آباد و فعال در برخی نواحی اطراف به مشهد، آغاز شد.
در اواخر این دوره، امیرعلیشیر نوایی آب چشمه «گلسب» (چشمه گیلاس) را به مشهد رساند و این خود نشان میدهد که ادعای عدم تکافوی منابع آبی مشهد برای جمعیت آن، ادعایی درست و مقرون به صحت است؛ بااینحال، در دوره صفویه، هجومهای پیاپی ازبکان بار دیگر بحران بیآبی را به ورطه وخامت کشاند.
این مسئله، با وجود تلاشهایی نظیر تقویت «نهرخیابان» و توسعه قناتهای حاشیه شهر، در کل دوره صفویه و پس از آن، در هیاهوی فترت میان صفویه و افشاریه وجود داشت. نادرشاه کوشید تا این بحران را از طریق تزریق آب بیشتر به مشهد حل کند. آب قنات «گلستان» در نزدیکی طرقبه امروز، به مشهد رسانده شده است تا ضمن تأمین نیاز قصرشاهی در چهارباغ، در حرم رضوی هم جاری باشد و نیازهای زائران و مجاوران را برطرف کند ولی این تلاشها هم ره به جایی نبرد؛ ظرفیت قناتهای اطراف شهر، هنگامی که بارندگی به حداقل میرسید، عملا قادر به تأمین نیازها نبود. این مسئله به نزاعهای میان روستاییان اطراف مشهد هم دامن میزد.
در مرکز اسناد آستانقدسرضوی، صدها سند درباره جدال میان ساکنان دهات و مزارع اطراف مشهد با یکدیگر وجود دارد. دعوای آب تقریبا از این دوره به بعد، شیوعی سرسامآور یافت. نزاع اهالی «گوسلوگ» با مزارع اطراف، درگیری میان ساکنان «سمزقند» با اهالی فتحآباد و... در همین دوره شکل گرفت و به دردسری مزمن و همیشگی تبدیل شد.
با فرا رسیدن دوره قاجار و ضعف حکومت مرکزی در توسعه زیرساختهای آبی، مشهد ناچار بود عملا با تکیه بر همان زیرساختهای قدیمی دوره صفویه روزگار بگذراند. این در حالی بود که جمعیت شهر افزایش یافت و در سال۱۲۵۷ خورشیدی، طبق سرشماری زینالعابدینمیرزای قاجار، به بیش از ۵۷هزار نفر رسید.
درهمانحال، شدت گرفتن بحران بارش و تغییرات اقلیمی هم اسباب توسعه دردسر را فراهم میکرد. در دوره ناصرالدینشاه قاجار، بین سالهای ۱۲۷۶ تا ۱۲۹۶ قمری، خشکسالیهای پیاپی امان مردم را بُرید و بیآبی را به پدیدهای متداول در خراسان و بالطبع مشهد تبدیل کرد.
«خانیکوف» که در حدود ۱۲۷۶ قمری به مشهد سفر کرده است، آن را جزیرهای سبز در میان برهوتی بزرگ توصیف میکند. تردیدی نیست که سبزی مشهد در آن سالها، مرهون استفاده از ذخایر آب محدود و موجود در شهر بود که بهتدریج کاهش مییافت؛ آنقدر که دیگر قناتهایی مانند قنات «سرده» جوابگوی نیاز نبود و متولیان مسجد گوهرشاد ناچار به حفر چاه آب در مسجد شدند تا بلکه بتوانند نیازهای روزمره را تأمین کنند.
اتاقک حلقه چاه در ضلع شمالی «مسجد پیرزن» مسجد گوهرشاد، تقریبا در کل تصاویر این دوره رؤیتپذیر است. مشکل اساسی این بود که بیآبی، فقط به تابستان و فصل گرم خلاصه نمیشد و عوارض آن در زمستان و بهار هم گریبان مردم را میگرفت. اواخر دوره قاجار و مقارن با جنگ جهانی اول، وضعیت کمآبی با دیگرمسائل پیوندی استوار خورد و فاجعهای بزرگ آفرید که برخی محققان از آن به عنوان «قحطی بزرگ» یاد کردهاند.
در این شرایط، آسمان نیز خسّت به خرج داد. محمود فرخ در سال ۱۲۹۶ خورشیدی، ضمن سرودهای به این وضعیت اشاره کرد و نوشت: «چه بهاری است که یک لاله به گلزاری نیست/ خرم از سبزه نوخاسته کُهساری نیست/ چشمهها گشته بدان گونه تُهی زآبِ روان/ که روان، آب جز از دیده خونباری نیست».
کلنل فریزر انگلیسی که در همین دوره سفری به مشهد داشته است، گزارشی از وضعیت اسفبار بیآبی در شهر ارائه میکند. طبق گزارش او، شرایط پیشآمده باعث شده بود که درختان تناور دو طرف نهر خیابان را قطع کنند و نهر نیز در بیشتر ایام سال خشک و بیآب بود.
تداوم خشکسالی در دوره پهلوی اول نیز به چشم آمد؛ در سال ۱۳۰۶ خورشیدی، بحران بیآبی و کمآبی دردسرآفرین شد. طبق یک گزارش، میزان محصول تولیدی کشاورزان در مشهد و اطراف آن، بهدلیل کاهش حجم بارش به یکدهم سالهای پربارش رسید. شرایط بغرنج ناشی از بیآبی و کمآبی در سالهای ۱۳۱۴، ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ خورشیدی نیز تکرار شد و در سالهای بعد هم ادامه پیدا کرد.
درسال ۱۳۲۰ خورشیدی و اندکی پیش از شروع جنگ جهانی دوم، مشهد درگیر بحران آبی بیسابقهای شد که با قحطی ناشی از جنگ پیوند خورد و تا سال۱۳۲۹خورشیدی، جان بسیاری از مردم تهیدست را گرفت. تلاشها برای جبران کمآبی جانکاه مشهد، از ۱۳۲۴ خورشیدی وارد مرحله جدیدی شد؛ نیروهای شوروی مستقر در مشهد، نخستین چاه عمیق را در حوالی «میدان دقیقی»، جایی که امروزه به فلکه آب مشهور است، حفر کردند.
این اقدام بهصورت موقت همه را امیدوار کرد و حتی باعث بیتوجهی به زیرساختهای سنتی تأمین آب شهر مشهد شد؛ آب قناتها کاهش پیدا کرد و بهتدریج از بین رفت. کار پوشاندن نهر خیابان نیز از دهه۱۳۳۰خورشیدی آغاز شد و تا دهه۱۳۴۰خورشیدی به پایان رسید. شاید همین مُسَکن مقطعی باعث شد که وضعیت دشوار آبی مشهد چندان به چشم نیاید.
در سال ۱۳۳۱ خورشیدی، مشهد بارندگی نداشت و بین سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۲ خورشیدی، شهر به مدت شش سال درگیر کمآبی شدید شد. گزارشهای مربوط به این وضعیت در روزنامه خراسان دهه ۱۳۴۰ خورشیدی به چشم میخورد؛ بااینحال، اصل بحران از سال ۱۳۵۰ خورشیدی و زمانی شروع شد که به تعبیر روزنامه خراسان، «بزرگترین خشکسالی» تاریخ مشهد آغاز شد. کمبود بارش که از سه سال قبل در افغانستان بحرانزا شده بود، حالا خراسان و بالطبع شهر مشهد را تحتتأثیر قرار میداد.
این وضعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت و پس از آن هم ادامه پیدا کرد. در سال ۱۳۵۹ خورشیدی، مشهد باز هم خسّت آسمان را دید؛ بارندگی چندانی وجود نداشت و برای تأمین آب لازم شهر، مانند گذشته، ذخایر آب زیرزمینی را به کار گرفتند؛ اما وضعیت در روستاهای اطراف مشهد، چنگی به دل نمیزد و آب آشامیدنی را با تانکر به دست مردم میرساندند.
شبکه آبرسانی، با وجود گسترش بیسابقه، قادر به تأمین نیازها نبود؛ چون اصولا آبی وجود نداشت که در این شبکه توزیع شود. با وجود برخی تَرسالیها در میانه دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ خورشیدی، عوامل دیگری که باعث تشدید بحران بیآبی میشد، همچنان برقرار بود؛ جمعیت به طور فزاینده افزایش مییافت و شهر با سرعت بالا توسعه پیدا میکرد.
با فرا رسیدن سال ۱۴۰۰ خورشیدی، شرایط بارندگی دشوارتر از قبل شد و بحران را تشدید کرد. آنچه امروز در مشهد شاهد آن هستیم، پدیده بیسابقهای نیست، اما بدون مدیریت صحیح و اندیشیدن تمهیدات لازم برای مقابله با کمآبی، میتواند بحرانی بیسابقه را به وجود آورد؛ بحرانی که در تاریخ هزارودویستساله مشهد دیده نشده است.
منابع:
تاریخ خشکسالی در خراسان رضوی، جواد عباسی، جمشید قشنگ و میلاد پرنیانی، جهاد دانشگاهی، مشهد، ۱۴۰۳
تاریخ اقتصادی مشهد، علی نجفزاده و جلیل قصابی، مرکز پژوهشهای شورای اسلامیشهر مشهد، مشهد، ۱۴۰۱
سفرنامه خانیکوف، نیکولای خانیکوف، ترجمه: اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه، آستان قدسرضوی، مشهد، ۱۳۷۵
تاریخ شهر مشهد، مهدی سیدی، شهرداری مشهد، مشهد، ۱۳۷۸
تاریخ بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، شرح و توضیح: محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، سخن، تهران، ۱۳۹۰
سفرنامه ابودلف در ایران، ابودلف ینبوعی، ترجمه: سید ابوالفضل طباطبایی، زوار، تهران، ۱۳۵۴