مجید خاکپور | شهرآرانیوز؛ جای پای اپلیکیشنها یا نرم افزارهای کتاب خوان در ایران دیگر حسابی سفت شده است.
برخی کتاب بازها و کتاب خوانهای حرفهای هنوز سرسختانه به سنت خرید نسخه چاپی کتاب وفادارند و لذت لمس و مشاهده کاغذ و استشمام بوی آن را چیزی میدانند که با نصب نرم افزارهای کتاب خوان روی گوشی همراه از دست میرود و در بضاعت این نوآمدگان نمیبینند که چنان مواهبی را به آنها عرضه کند و ارزانی دارد، اما هر امر نویی -به هزارویک دلیل- خودش را تحمیل میکند، و انتشار کتاب الکترونیک نیز تأییدی است هزارباره بر پایداری این رسم ناگزیر.
هر امر نویی قانونهایی تازه یا بازاندیشی در قوانین کهن را نیز لازم میآورد. صنعت نشر ایران چالههای قانونی کم نداشته و طرفین ماجرا هم کم دردسر ندارند، چنان که هرازگاهی داد مترجم یا نویسندهای بلند میشود تا از بندهای یک طرفه و -به زعم خود- ظالمانه قرارداد ناشر یا رعایت نشدن حقوقش بگوید، از بی نظمی در پرداخت یا روشن نبودن درصد حق الزحمه یا پایبند نبودن حتی به پرداخت همان درصد مشخص شده، و -در یک کلام- ابهام در مسائل مالی. گاه، ناشر هم در پاسخْ جوابیه و بیانیه و ردیهای میدهد؛ و این غائله چند صباحی ادامه پیدا میکند تا یا مشمول مرور زمان شود یا با پادرمیانی حَکَم مرضی الطرفینی فیصله پیدا کند، تا نوبتی دیگر و کسانی دیگر.... انتشار کتاب به صورت الکترونیک چالههای قانونی صنعت نشر را پهنتر و عمیقتر کرد و بر شمار دادخواهان افزود. امروز، کم نیستند نویسندگان و مترجمانی که از رعایت نشدن حقوقشان در انتشار الکترونیکی آثارشان نالاناند.
نیما م. اشرفی از مترجمانی است که فعالانه در راستای احقاق حقِ مترجمان و بهبود قراردادهای آنها با ناشران، ازجمله در بحث انتشار الکترونیک کتاب، میکوشد و برای گفتن از این موضوعات یا بازنشر نقد و نظر و پیشنهاد و حتی گلایه هم صنفانش از فضای مجازی، ازجمله کانال تلگرامی و صفحات اینستاگرامی و توییتری، نهایت استفاده را میکند.
قصد داریم در این صفحه گفتوگوها و گزارشهایی سلسله وار درباره انتشار الکترونیک کتاب و حقوق مؤلفان و مترجمان داشته باشیم، و گفتوگو با نیما م. اشرفی، به دلیل فعالیت گسترده و مستمر او در این راستا، نخستین مطلب از این سلسله است.
در کل، تابه حال تجربه خوبی از انتشار آثار الکترونیکم نداشتهام. مثلا، کتاب «نقشههایی برای گم شدن» را ناشر بدون اطلاع من به صورت کتاب صوتی منتشر کرد و من در شبکههای اجتماعی متوجه شدم، درصورتی که، اگر از من نظر میخواستند، به خاطر ماهیت روایت پیچیده و ویژگیهای نثر جستارها با این کار موافق نبودم، کما اینکه کتاب خوان/ راوی هم از عهده کار برنیامد.
حتی قبل از انتشارش با من هماهنگ نکردند که حداقل ایرادهای کتاب خوان/ راوی را برطرف کنم! اما ازلحاظ مالی، به دلیل قراردادهای غیرمنصفانه قریب به اتفاق ناشران ایرانی، درصد ناچیزی از فروش کتاب الکترونیک نصیب پدیدآور (صاحب اثر، اعم از نویسنده و مترجم) میشود، یعنی چیزی بین ۱۰ تا ۵۰درصد از «درآمد ناشر» که درعمل معادل ۵ تا ۳۰درصد از «قیمت تمام شده اثر» خواهد بود؛ یعنی، اگر فرض کنیم کتاب الکترونیک به قیمت ۱۰۰هزار تومان فروش برود، ۴۰هزار تومان را پلتفرم (امثال «طاقچه» و «فیدیبو») برمی دارد و ناشر، از ۶۰هزار تومان باقی مانده، ۶هزار تومان و -در بهترین حالت- ۳۰هزار تومان را به مترجم میدهد.
درباره همان کتاب الکترونیک «نقشه ها...»، در یک سال، بالغ بر ۶هزار نسخه از آن فروش رفت و سهم من از فروشش چیزی حدود ۱میلیون و ۴۰۰هزار تومان و سهم ناشر ۲۰میلیون تومان بود! قصدم از اشاره به این ارقام این بود که با عمق فاجعه مبالغ و نسبت تقسیم سود آشنا بشوید و آنها را مقایسه کنید با پلتفرمهایی مثل «آمازون کیندل» یا «اَدوبی بوکس» که ۳۵ تا ۷۰درصد از فروش اثر را به پدیدآور میدهند. جالب اینجاست که ناشرهای ایرانی، به بهانههای مختلف، همین مبلغ ناچیز را هم هر چند ماه و گاه چند سال یک بار به پدیدآور پرداخت میکنند!
ناشران گمان میکنند کتاب الکترونیک بازار مخاطبانی جدا از مخاطبان کتب چاپی دارد و انتشار الکترونیک به فروش کتب چاپی آسیبی نمیزند، درصورتی که حداقل تجربه من ثابت کرده این طور نیست: به خصوص در اوضاع اقتصادی اسفناک فعلی، مخاطب بیشتر تمایل دارد کتاب الکترونیک -که قیمتش گاه تا یک پنجم کتاب چاپی است- را تهیه کند.
ولی شمارگان چاپ نخست و تجدیدچاپ کتاب ارتباطی به تعهد ناشر در انتشار کتاب الکترونیک ندارد و باید شرایط آن با ذکر ضمانت اجرایی اش به طور صریح در قرارداد مابین پدیدآور و ناشر ذکر شود و ناشر باید ملزم به انجام آنها شود.
مسلما، درصد سهم پدیدآور در انتشار آثار الکترونیک باید متفاوت و بیشتر از سهم وی در انتشار آثار چاپی باشد، چراکه هزینههایی که ناشر برای کتاب چاپی کرده (اعم از ویرایش، نمونه خوانی، طراحی جلد، صفحه آرایی و انبارداری) در انتشار الکترونیکِ همان اثر به صفر میرسد یا به عبارتی درصد سود خالص حاصل از انتشار اثر الکترونیک برای ناشر بسیار بیشتر از کتاب چاپی است. درنتیجه، به لحاظ اخلاقی و قانونی، باید سود خالص حاصل از فروش اثر الکترونیک را به نسبت منصفانهای با پدیدآور سهیم شود؛ به عبارتِ دیگر، سهم پدیدآور باید ۵۰درصد درآمد ناشر یا ۳۳درصد قیمت تمام شده اثر الکترونیک باشد.
متأسفانه، انتشار آثار الکترونیک صرفا از طریق عقد قرارداد مابین ناشر و پلتفرم فروش (بدون دخالت پدیدآور) انجام میشود، و این بزرگترین معضل این حوزه است، چراکه حقوق مادی و معنوی پدیدآور در قرارداد فی مابین ناشر و پلتفرم به هیچ عنوان رعایت نمیشود، پدیدآور به آمار فروش مستقیما دسترسی ندارد و حتی اثر الکترونیکِ منتشرشده را هم باید خودش بخرد!
***
پیشنهاد من در وهله اول به پدیدآورندگان (اعم از نویسندگان، مترجمان و هنرمندان) این است که متن قوانین مربوط به حرفه شان را به خوبی مطالعه کنند، حقوق خودشان را بشناسند و این حقوق را از ناشر مطالبه کنند و به هیچ وجه زیر بار بندهای غیرمنصفانه قرارداد ناشران نروند. خود من قرارداد بیست کتابم را با ناشران نامنصف فسخ کردم و آثارم را به ناشران منصفتر -که امکان مذاکره سر بندهای قراردادهایشان را فراهم کردند- سپردم.
تأکید مؤکد دارم که پدیدآور برای انتشار الکترونیک اثرش قراردادی جداگانه با ناشر ببندد (به عبارتِ دیگر، به هیچ عنوان حقوق مادی اثر الکترونیک را ذیل واگذاری حقوق مادی اقتباس از اثر به ناشر واگذار نکند)، چون شرایط و لوازم انتشار آثار الکترونیک با انتشار آثار چاپی به کل متفاوت و نیازمند بندهای ویژهای در قرارداد است.
قبلا، در شبکههای اجتماعی و کانال تلگرامی «صدای مترجم»، سایر پیشنهادهایم را مفصل مطرح کردهام و در اینجا برخی از عناوینشان را ذکر میکنم:
در پایان، باید یادآوری کنم که صیانت از حقوق مترجمان در هر حوزهای وظیفه ذاتی اتحادیهها و انجمنهای مربوطه است که متأسفانه در کشور ما این نهادها صرفا تبدیل به محل کسب درآمد برای مدیران و رزومه سازی برای ایشان شدهاند. در مجموع، تجربه من نشان داده که نشر دیجیتال ظرفیت زیادی برای افزایش دسترسی به آثار دارد، ولی، در نبود ساختارهای قانونی و قراردادی منصفانه، این ظرفیت به ضرر پدیدآور تمام میشود. راه حلْ آگاهی صنفی، شفافیت پلتفرمها و الزام قانونی برای احترام به حقوق پدیدآور و صیانت از آن است.