تحولات منطقهای با سرعتی پیشبینیناپذیر در حرکت است و در تازهترین این تحولات، کریدور ترانزیتی «زنگزور» که بیش از سه دهه محل نزاع ارمنستان و جمهوری آذربایجان بود، اینک تبدیل به «دالان صلح ترامپ» شده است.
واشنگتن نه برای مقاصد صلحآمیز ادعایی، بلکه برای مهار نفوذ استراتژیک و اقتصادی کشورهایی مانند ایران، روسیه، چین و حتی هند، اقدام به انعقاد تفاهمنامهای سهجانبه با حضور علیاُف و پاشینیان کرد تا راه نفوذ حداکثری ناتو به منطقه قفقاز جنوبی را هموار کند. در واقع، آمریکا با وعده حمایتهای اقتصادی و امنیتی از ارمنستان و جمهوری آذربایجان، سعی در کنارزدن قطعی نفوذ سیاسی روسیه در منطقه دارد و برای این کار، سرمایهگذاری بزرگی ترتیب خواهد داد.
نگرانی ایران از این تفاهمنامه، ایستادن دربرابر صلح نیست؛ آنهم صلحی که ترامپ برای منطقه به ارمغان میآورد که یقینا ابهامات بسیاری متوجه آن خواهد بود.
از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران، ازدسترفتن زنگزور، پیامدهای ژئوپولتیکی بههمراه خواهد داشت که افزایش ضریب نفوذ آنکارا و توهمات پانترکیسمی ازیکسو و حذف قدرت ترانزیتی ایران در معادلات قفقاز، گوشهای از مضرات طرح صلح صدساله این دالان برداشت میشود. این کریدور قرار است زمین، هوا و فضای منطقه را به یک کنسرسیوم تحت رهبری آمریکا و ناتو واگذار کند. این اقدام بهمعنای واگذاری صدسالۀ خاک ارمنستان و قطع ارتباط زمینی ایران با ارمنستان، گرجستان و دریای سیاه است.
پیامدهای راهبردی ازدسترفتن زنگزور برای ایران، نه فقط معطوف به مسیری ترانزیتی، بلکه ریشه در مسئله نفوذ بینالمللی آنهم پس از آتشبس جنگ ۱۲ روزه دارد. تقویت ائتلافهای جهان ترک در برابر ایران و تسهیل دسترسی باکو به مسیر قفقاز جنوبی بدون حضور ایران، از جمله نگرانیهای تهران قلمداد میشود. این تغییر، بسته به نحوۀ مدیریت ایران در حوزههای دیپلماتیک و اقتصادی، ممکن است منجر به کاهش سهم تهران در ترانزیت منطقه شود یا در صورت بهرهگیری هوشمندانه، به فرصتی برای تعریف مسیرهای جایگزین و توافقات چندجانبه تبدیل گردد.
آمریکا سعی دارد با القای تأمین امنیت نظامی ایروان و باکو، دو کشور را تطمیع کند که موازنه قدرت نظامی و اقتصادی منطقه به سمت آنان سنگینی کند و این فرضیه با لغو محدودیت همکاری نظامی آمریکا با باکو در حال تقویتشدن است. بر این اساس، پیشبینی میشود جمهوری اسلامی ایران باید با رویکردهایی چون دیپلماسی فعال قفقازی بهمنظور جلوگیری از حذف کامل ایران از معادلات ترانزیتی، توسعه مسیرهای جایگزین مانند مسیر خزر-قفقاز-اروپا، ائتلافسازی منطقهای به منظور زنجیرههای تأمین منافع سیاسی، اقدامات امنیتی پیشگیرانه با هدف رصد تحرکات لجستیکی و زیرساختی و ابزارهای هوشمند اقتصادی با تکیه بر دیپلماسی انرژی، صادرات برق و گاز استفاده کند تا نهتنها نگرش منفعلانه نشان ندهد، بلکه چگونگی واکنش و ابتکارعمل در منطقه را به رخ رقبای خود بکشد.