نتایج آزمون استخدامی آموزش و پرورش اعلام شد + لینک مشاهده نتایج سخنگوی کمیسیون بهداشت: شرط موفقیت طرح پزشک خانواده مشارکت همه ارکان دولت است افزایش سهم زنان از پست‌های مدیریتی نیازمند ارتقای اعتماد به نفس آنان است  پویش «مشهد مهربان» برای حمایت از کودکان بازمانده از تحصیل گسترش می‌یابد شنا در استخر ویلا، جان مرد مشهدی را گرفت (۴ شهریور ۱۴۰۴) گذرگاه موجر و مستأجر چهره واقعی خشک سالی در  تابستانی بی نقاب روایتی از  واحد فراهم آوری قرنیه مشهد | به خاطر چشم هایت تعطیلی دفاتر اسناد رسمی در روز‌های پنج شنبه تا پایان شهریور ۱۴۰۴ بازنگری در حریم مسجد «تاریخانه دامغان» دانش‌آموزان تحت پوشش تحصیل رایگان هم می‌توانند در مدارس غیردولتی ثبت‌ نام کنند طرح صیانت از جنگل‌های شمال، سال آینده اجرایی می‌شود (۴ شهریور ۱۴۰۴) ۷ کشته و زخمی در پی توفان شدید رومانی (۴ شهریور ۱۴۰۴) ۱۱ کشته در پی بارش شدید باران در راجستان هند (۴ شهریور ۱۴۰۴) افتتاح ۲۵۰ پروژه منابع طبیعی در هفته دولت داروی طبیعی برای خواب آرام، قلب سالم و کبد پاک تأثیر آب چغندر بر کاهش فشارخون سالمندان رفلاکس معده چگونه دندان‌ها را تهدید می‌کند طلب ۵۰۰ همتی از دولت؛ مشکل اصلی سازمان تأمین اجتماعی است اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۴ بیمار زندگی دوباره بخشید (۴ شهریور ۱۴۰۴) صالحی‌امیری: اختصاص اعتبار ۶ همتی به تسهیلات بومگردی‌ها خودسوزی ۲۵ هزار هکتار از تالاب هورالعظیم | دود ناشی از آتش‌سوزی به خوزستان می‌آید واریز مرحله نخست وام ازدواج ۱۶ هزار نفر از فرزندان بازنشستگان کشوری (۴ شهریور ۱۴۰۴) فعالسازی سامانه جدید نظارتی برای رؤسای ادارات آموزش و پرورش | هدف از طراحی سامانه نماد چیست؟ لزوم تجهیز هنرستان‌ها برای تقویت مهارت دانش‌آموزان وزیر آموزش و پرورش: تحول در نظام تربیت امری ضربتی نیست و حداقل ۱۵ سال زمان می‌برد زمان پرداخت وام ۵۰ میلیون تومانی به بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی اعلام شد + جزئیات جمع‌آوری بازار پرندگان و آزادسازی گونه‌های جانوری در طبیعت
سرخط خبرها

گذرگاه موجر و مستأجر

  • کد خبر: ۳۵۴۳۹۹
  • ۰۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۶
گذرگاه موجر و مستأجر
این بنگاه چهاردهم است. برای چهاردهمین‌بار گفته‌ایم: «یک مورد رهن و اجاره می‌خوایم؛ ۳۵۰ رهن، هفت‌هشت تومن اجاره» و آقای بنگاهی دفتر سیمی بزرگش را باز کرده و از پشت عینکش ردیف آپارتمان‌های رهن‌واجاره‌ای را بالاوپایین کرده.

این بنگاه چهاردهم است؛ یعنی برای چهاردهمین‌بار، بچه را گذاشته‌ام سر شانه‌ام. از ماشین پیاده شده‌ام. در را با یک دست بسته‌ام. رفته‌ایم داخل بنگاه و برای چهاردهمین‌بار گفته‌ایم: «یک مورد رهن و اجاره می‌خوایم؛ ۳۵۰ رهن، هفت‌هشت تومن اجاره» و آقای بنگاهی دفتر سیمی بزرگش را باز کرده و از پشت عینکش ردیف آپارتمان‌های رهن‌واجاره‌ای را بالاوپایین کرده.

برخلاف قبلی‌ها، اما این‌یکی دقیقا یک مورد رهن و اجاره با ۳۵۰ تومان رهن و هفت‌هشت تومان اجاره دارد. برای خانم نیرومند است. تلفن پاناسونیک روی میزش را می‌گذارد روی اسپیکر. شماره خانم نیرومند را می‌گیرد. 

صدای خانم نیرومند از آن طرف خط می‌آید؛ صدایی حوالی شصت‌سالگی. آقای بنگاهی می‌گوید برای مورد طبقه سوم تماس گرفته است. خانم نیرومند احتمالا یک جرعه از چای عصرانه‌اش را باطمأنینه سر می‌کشد. بچه را روی شانه‌ام جابه‌جا می‌کنم. بعد از چهارده‌بار رفتن و آمدن، کلافه شده. ساعت خوابش رسیده و دارد بهانه می‌گیرد.

خانم نیرومند می‌پرسد: چند نفرن؟ آقای بنگاهی با نگاهی پرسشگرانه وراندازمان می‌کند. می‌گوییم: چهارنفر. زیر لب می‌گویم سه‌تاونصفی. آقای بنگاهی می‌گوید: یک زن‌وشوهرن با دو بچه. خانم نیرومند جرعه آخر چای را پایین می‌دهد و تمام بازدمش را خرج خانواده ما می‌کند: «اوووووووووه. دوتا بچه! نه آقای محمدپور! حوصله ندارم. فقط زوج جوون باشن.» 

آقای بنگاهی تلفن پاناسونیک را قطع می‌کند. شانه‌هایمان افتاده. خداحافظی می‌کنیم و برمی‌گردیم سمت ماشین. با یک دست در را باز می‌کنم. پسرک روی شانه‌ام خوابش برده. می‌گذارمش روی پا. نگاهی به مژه‌های بلند و متراکمش می‌اندازم. گونه‌هایش از گرما سرخ شده. مو‌های پیشانی‌اش چسبیده به هم. دست می‌کشم روی دست‌های سفیدش. انگشتم را از روی سوراخ‌های نمکین پشت دستش عبور می‌دهم. توی خواب و بیداری، انگشت اشاره‌ام را سفت می‌چسبد. بغضم را فرو می‌خورم. سکوت، امانمان را بریده. چیزی برای گفتن نداریم. 

ما یک خانواده چهارنفره‌ایم که یکی مثل خانم نیرومند حوصله بودنمان را ندارد. فکر می‌کنم خانم نیرومند خودش وقتی جوان‌ترک بوده و بچه‌های احتمالی‌اش کوچک‌تر بوده‌اند، زیر سقف کدام خانه زندگی می‌کرده؟ یک بار توی بنگاه‌های شهر چرخی زده؟ کسی تا امروز او را به‌خاطر پاره‌های تنش، رد کرده؟ نوه ندارد؟ دختروپسرش هیچ‌وقت گذرشان به گذرگاه موجر و مستأجر نیفتاده؟ گازش را می‌گیریم می‌رویم سمت بنگاه پانزدهم. دیگر پیاده نمی‌شوم. 

همسرم می‌رود توی بنگاه. از دور نگاهش می‌کنم. دارد برای پانزدهمین‌بار می‌گوید: «یک مورد رهن و اجاره می‌خوایم؛ ۳۵۰ رهن، هفت‌هشت تومن اجاره» و آقای بنگاهی دفتر سیمی بزرگش را باز کرده. نمی‌دانم توی آن دفتر بزرگ و شلوغ، جا برای یک خانواده چهارنفره پیدا می‌شود یا نه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->