بحران آب در ایران، دیگر یک پیشبینی نگرانکننده نیست، بلکه واقعیتی آشکار است که ابعاد آن بر زندگی روزمره مردم، اقتصاد ملی و امنیت کشور سایه انداخته است. کاهش مداوم بارندگیها، تغییرات اقلیمی، استفاده بیرویه از منابع زیرزمینی و رشد شتابان تقاضا، شرایطی ایجاد کرده که مدیریت منابع آب را به پیچیدهترین چالش ملی تبدیل کرده است.
در چنین بستر بحرانی، طرحهای انتقال آب از دریا به نقاط مرکزی کشور به عنوان یک ضرورت ناگزیر مطرح شدهاند؛ طرحی که در سالهای قبل شاید بیشتر به عنوان یک گزینه اضطراری و خاص بررسی میشد، اما امروز به واقعیت جاری و بخشی از برنامه تأمین آب کشور بدل شده است.
از منظر پدافند غیرعامل، این رویکرد توجیه کاملا روشن و محکمی دارد. تأمین آب پایدار برای مناطق کمآب، به ویژه در شرایطی که تنش آبی میتواند به کاهش جمعیت، رکود اقتصادی و حتی تهدیدهای اجتماعی بینجامد، اقدامی استراتژیک و حیاتی به شمار میرود. با این حال، نگاه مسئولانه ایجاب میکند که اینگونه طرحها را نه به عنوان راهحل نهایی، بلکه به مثابه یک اقدام جبرانی و کوتاهمدت ببینیم؛ اقدامی که اگرچه امروز به آن نیاز داریم، اما در آینده باید جای خود را به راهکارهایی پایدار و کمهزینه بدهد.
به همان اندازه که ضرورت اجرای این پروژهها پذیرفته است، باید به این نکته نیز توجه شود که هزینههای شیرینسازی آب دریا و انتقال آن به فواصل طولانی، بسیار سنگین است و فشار مالی قابلتوجهی بر بودجه و منابع کشور وارد میکند. بنابراین، منطقیترین مسیر این است که اجرای این پروژهها با حداکثر دقت و صرفهجویی در هزینهها همراه باشد و فناوریهای نوین برای کاهش هزینههای انتقال و بهرهبرداری به کار گرفته شود. در کنار این اقدامات، افزایش بهرهوری مصرف آب و استفاده از منابع محلی، با هزینه کمتر و مزایای پایدارتر، همچنان باید در اولویت برنامهها باشد.
برنامههای کوتاهمدت که امروز اجرا میشوند، عمدتا تمهیداتی مانند مدیریت مصرف و کنترل فشار شبکه آب را شامل میشوند. این اقدامات، گرچه اثرات فوری در کاهش مصرف دارند، اما به خودی خود قادر به مهار بلندمدت بحران نیستند. بحران آب در مقیاس ملی، نیازمند یک بسته جامع اقدام است که هم به بهبود منابع و تأمین آب بپردازد و هم مصرف را بهینه سازد.
راهحل واقعی زمانی محقق میشود که اقدامات متنوعی همچون نصب گسترده تجهیزات کاهنده مصرف در بخشهای مختلف، بازچرخانی آب و استفاده مجدد از پساب، بهرهگیری از آب خاکستری در مصارف غیرشرب و کاهش اساسی تلفات شبکه انتقال از طریق نوسازی زیرساختها، به صورت همزمان دنبال شوند.
این الزامات باید در قالب برنامهای منسجم و دو سطحی، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت، تعریف و اجرا شوند. تجربه جهانی نشان داده است که موفقیت در مدیریت بحرانهای آبی، حاصل ترکیب روشهای هوشمندانه تأمین و سیاستهای پایدار مدیریت مصرف است.
انتقال آب از دریا، باوجود ضرورت و کارکرد فعلی، نمیتواند ستون اصلی راهبرد آبی کشور باقی بماند. آیندهای باثبات و پایدار، در گرو آن است که به نقطهای برسیم که برای تأمین آب، دیگر وابسته به راهکارهای اضطراری و پرهزینه نباشیم و این جز با عزم ملی، نگاه علمی و پیگیری بلندمدت امکانپذیر نخواهد بود.